تلخ نویسی های لقمانعلی:

Saturday, April 29, 2006

زنا لطفا سیگار نکشن.... والی اسلام به خطر می افته!


شما را بخدا یک کم زل بزنین به این عکس و بعد بدون این که عصبانی بشین برای خودتون حلاجی کنین که چرا جمهوری اسلامی چنین کاری می کنه؟اگر ظاهر بین باشین لابد می گین خوب چی انتظار داشتی!زنا از خیلی از حقوقاشون محروم اند خوب اینم روش. ولی خوب باور کنین اشتباه می کنین.الان دیگه همه فهمیدن سیگار کشیدن واسه سلامت آدم بده. دندونا که سیاه می شه هیچی. آدم یواش یواش نفسش هم بالا نمی آد. ازآن گذشته، حتی سیگار کشیدن آدمو از مردی میندازه( شما رو نمی دونم ما که توی جوونی مون سیگار می کشیدیم این طوری شده بودیم)و حتی میشه برای کنترل جمعیت، مصرف اش رو تو مردا تشویق کرد.

خوب جمهوری اسلامی چون به زنا خیلی بیشتر از مردا علاقه داره ( حرفای منو قبول نکنین. به قوانین اش نگا کنین! حتی تو این روزا ببینین چه جوری همه ملاها صف کشیدن تا نزارن زنا برن استادیوم که خدای نکرده دعوا بشه بزنن زنا رو درب و داغون کنن)، خوب طبیعیه نمی خواد سلامت زنا به مخاطره بیفته وبرای همین دستور داده این تابلو را بزنین روی این دیوار:

اگر فکر می کنین دارم خیلی حرف مفت می زنم، خواهش می کنم راهنمائیم کنین...

عکسو از اینجا کش رفتم.

|

Thursday, April 27, 2006

استمداد!

خواهش می کنم به این عکس نگاهی بیندازید و بعد لطف کنید و برای من توضیح بدهید که در کنار اون گنبد وسطی شما هم همانی که من می بینم می بینید یا این که من نه فقط چشمهایم ضایع است که اخلاقم هم خراب است.
آن چه که مسلم است، مدل مجسمه ساز حتما مسلمان بوده است! ( البته امکان دارد کلیمی هم بوده باشد!)

|

Monday, April 24, 2006

چند تا سئوال از خورشید خانوم!!

این خورشید خانوم که اسم مستعارش صنم دولتشاهیه- تویه پست اخیرش گله کرده که نمی دونم کی بهش تهمت زده که واسه جمهوری اسلامی کار می کنه. و خورشید خانم هم به درستی خیلی دلخور شده. من اصلا کاری به کار خورشید خانوم و این « شریعتمداری امریکائی یا ایرانی امریکائی» ندارم ولی وقتی یکی اسم مستعارش هم « دولت» توش باشه و هم « شاهی» ، خوب شما چی انتظار داشتین!می خواستین این آدم کارمند دفتر مرکزی حزب جمهوریخواهان باشه؟ تازه من از خورشید خانوم خیلی تعجب کردم. آخه قربون شکل ماهت برم، یعنی تو می گی نئو کان ها ( حالا ایرونی یا فرنگی اش)- مخصوصا اونهائی که می خوان دموکراسی را در قوطی های پپسی کولا وارد ایرون کنن- بدون تهمت و دروغ و پاپوش دوزی حرف حساب بزنن.... والله من می گم خورشید خانوم، زیاد سخت نگیر.حتی بنده هم از این راه دو ترا می شناسم و می دونم تو « عرضه » نداری برای جمهوری اسلامی یا حتی دولت بوش کار بکنی! آبجی! برای دولت ها کارکردن، والله ساده نیس.... تو صفحه کامنت دونی ات نگا کن، کسی که می خواد « دموکراسی ناب» بیاره ایرون ولی می گه، خورشید خانوم تو گفتی می خوای به معین رای بدی پس حقته!! حالیت شد!دموکراسی واقعی یعنی این! یعنی تو به آن کسی که ما می گیم رای می دی اگر هم این کار را نکردی که پوستت رو قلفتی در می آریم، توش کاه می ریزیم وآویزانت می کنیم از مجسمه « آزادی» تا بقیه عبرت بگیرن.! به همون نون و نمکی که با هم نخوردیم، و به همون دوستی ای که با هم نداریم قسم، فکر نکن همین جوری دارم یه چیزی می گم که تو خوشت بیاد.... نه والله. وقتی می گم تو عرضه واسه دولت ها کار کردنو نداری، والله قصدم جسارت نیست. تو خورشید خانوم برای این کارا یک کم زیادی صادقی.... پست بعدی ات رو که خوندم، دیدم زدم به خال..... خورشید خانوم تو چند تا از اینائی که به تو و بچه های دیگه تهمت می زنن سراغ داری که مثل تو، این قدر بی شیله پیله حرفاشون زده باشن.... بیا خورشید خانوم اگه « مردی» که می دونم نیستی، بیا نشون بده دیگه....
ولی خورشید خانوم، نه تو را شخصا میشناسم نه تو منو، ولی یکی از خوانندگان وبلاگت هستم. من اگه جای تو بودم می رفتم روی بالکون- اگه خونه ات بالکون نداره برو رو پشت بوم..... بعد یک نفس عمیق بکش و باصدائی که همه این آدما بشنون فریاد بزن
گر ما زسر بریده می ترسیدیم
در محفل عاشقان نمی رقصیدیم...

|

Saturday, April 15, 2006

درحاشیه یک عکس



لبو رد کن ممل جون!

برای دیدن عکس سکسی تر، اینجارو کلیک کنین:

|

Thursday, April 13, 2006

من و« حق» یا حق!!


ازوقتی چشمم افتاد به این عکس، اشک شوق وشعف از همه جای من شروع به ریزش کرد. به این کار ندارم که انرژی هسته ای
برخلاف ادعائی که می شود اصلا ارزان در نمی آید. به این هم کار ندارم که حتی اگر چرخه تولید انرژی را راه بیندازیم، طولی نمی کشد که زباله های اتمی وبال گردن ما می شود. مثل زباله های تهران نمی شود برد نزدیک جاجرود و ریختشون تو بیابون خدا!به این هم کار ندارم که بعید نیست امریکا با استفاده و حتی سوء استفاده از « فصل هفتم» مقررات سازمان ملل متحد، به ایران حمله نظامی کند وکلی آدم بیگناه را بکشد. به این هم کار ندارم که بعیدنیست جمهوری اسلامی سراز تولید بمب اتمی هم دربیاورد و برای منی که با شمشیرو قمه هم به عنوان سلاح مخالفم، بمب اتمی که دیگر جای خود دارد وخیلی خیلی بدتراست.ولی آخرانصاف دارها.... اگر انصاف دارید من یک ایرانی ام که در همه طول تاریخ درازم حق نداشتم حرف بزنم، حق نداشتم به هر شیوه ای که دوست دارم لباس بپوشم، حق نداشتم با هرکس دلم خواست، وهر جور که دلم خواست بخوابم، حق نداشتم روزنامه داشته باشم، حق انتخاب نداشتم، حق نداشتم حزب داشته باشم، آزاد نبودم کتاب بخوانم، یا کتاب بنویسم، دراین سالها که حتی حق ندارم ایستاده بشاشم، هروقت هرصاحب قدرتی هوس کرد مرا به فلک بست، به زندان انداخت و اگر ادب نشدم، اعدام کرد.... حالا یک آقای خیلی « مهربانی» پیداشده و از « حق مسلم» من حرف می زند....من دیگر برای چی شکوه کنم....

|

Tuesday, April 11, 2006

درحاشیه سفر آقای رئیس جمهوری به مشهد و خبر غرورانگیز!

یک شب غرورانگیز:
مکان- مشهد
هیئت عزاداران: نخبگان جمهوری اسلامی
سخن ران- محمود احمدی نژاد ملقب به رئیس جمهورایران
موضوع سخن رانی- خبر غرور انگیزدرباره حق مسلم ماست
عزاداران در حالی که سینه می زدندو چند تائی هم با زنجیرهای پلاستیکی به پشت و گردن خود می کوبیدند از حول وحوش حرم حضرت امام رضا خارج شده، شعار می دادند:
عزا، عزاست امروز....
حق مسلم ما، خیلی بلاست امروز....
درهمین موقع، یک دسته کوچکتر از کودکان از راه رسیده و سینه زنان می خواندند:
« بابا، نان نداد. بابا کار نداشت. الان سه ماه است که بابا حقوق نگرفته است. میثم به مدرسه نمی رود. بابای میثم که کار ندارد، پول شهریه هم ندارد. میثم در قهوه خانه محل، استکان و نعلبکی می شورد.....»
صدای آقای احمدی نژاد ولی هم چنان می آمد و دردرون حرم حضرت امام رضا می پیچید
....حق مسلم ماست....ماست..... ماست
زن پیری که سبدی در دست داشت، گفت.
حاجی محمود.... من ماست کم چربی می خوام آ...
و پرده می افتد.

|

Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com