تلخ نویسی های لقمانعلی:

Wednesday, January 30, 2008

کرسی استادی احمدی نژاد در پاکستان!!

وقتی این خبر را خواندم قبل از آن که خوشحال بشوم گریه ام گرفت. داریم به کجا می رویم! یا به کجا رقته ایم! تا جائی که من می دانم وقتی کرسی استادی به نام کسی ایجاد می شود معمولا دو حالت دارد. یا طرف در یک رشته خاص اسم و رسمی درکرده است و شما برای قدرشناسی از آن دانشمند به نامش یک کرسی استادی درست می کنید و یا این که طرف، سبیل رئوسای دانشگاه را چرب می کند و خوب هم چرب می کند و بعد یک کرسی دانشگاهی به نام کسی که وجوهات را پرداخته است ایجاد می کنند. از این دومی می توانم به کرسی استادی سود آور در دانشگاه اکسفورد اشاره بکنم. در این باره ولی از جزئیات خبر ندارم. در همین خبری که لینک اش در بالا آمده است البته از « تخصص» و « توانائی» دکتر احمدی نژاد سخن رفته است که موجب شد تا این دانشگاه پاکستانی بخواهد این کرسی را ایجاد کند. آیا پدرآمرزیده ای می تواند مرا ارشاد کند- باز شما بگین ما وزارت ارشاد لازم نداریم!- که تخصص و توانائی های رئیس جمهور محترم ما در چیست؟ آن چه که من می دانم این که گوجه فرنگی نزدیک خانه شان ارزان است، و به قول خانم رجبی ایشان « معجزه هزاره سوم» هستند و ازآن گذشته، شرایطی ایجاد کرده اند که یک نوجوان 16 ساله هم می تواند با چراغ موشی در زیر زمین خانه اش انرژی هسته ای تولید کند و از آن گذشته، در دوره دو ساله ریاست ایشان، ایرانی ها آن قدر چیزهای تازه کشف کرده اند- از واکس تبخال بگیر تا دوای ایدز- که بقیه دنیا، همه دلشان می خواهد کاش ایرانی بودند و یا ای کاش به جای رئیس جمهور خودشان، آقای احمدی نژاد رئیس جمهور آنها هم بود! من فکر می کنم که اگر چنین کرسی ای ایجاد کردند، باید اسمش را بگذارند:

Dr Ahmadi-nejad’s Chair in Sophistry
اگر شما پیشنهاد بهتری دارید لطفا راهنمائی بفرمائید. خداوند تبارک و تعالی یک درآخرت دروغ و هزار دراین دنیای راست به شما پاداش بدهد.

Labels:

|

Tuesday, January 29, 2008

درباره لغو امتیاز نشریه « زنان»

برخلاف تبلیغات سوئی که عوامل استکبار جهانی درپی لغو مجوز انتشار نشریه « زنان» به آن دامن زده اند، دلیل اصلی این نبود که ازجمله در این سایت استکباری آمده است. یک مقام آگاه که نخواست نامش فاش شود درایمیلی که برای ما فرستاد به جان مادربزرگش قسم خورد که تنها دلیل لغو مجوز این بود که اگرچه در این دوسه سال دولت مهرورز کوشید تامردان هم، جهت تکمیل برنامه « عدالت» و «مهرورزی» آقای رئیس جمهوربرای نشریه « مردان» تقاضای مجوز بکنند ولی از آنجائی که مردهای تنبل ایرانی با وجودهمه مساعدت های مالی و فکری وزارت خانه ارشاد دراین خصوص اقدام نکرده اند به دستور مستقیم آقای رئیس جمهور، مجوز انتشارنشریه « زنان» لغو شد تا مردان ایرانی بیش از این احساس « تبعیض» نکرده و « تحت ستم» نباشند، و بتوانند برای دست یابی به همه آنچه هائی که « حق مسلم آنهاست» ( به غیر از آزادی عقیده و بیان) با شادی ومسرت به کارشبانه روزی شان ادامه بدهند. دریک مورد وزیر ارشاد تهدید کرد که اگرمردها برای کسب امتیاز نشریه « مردان» اقدام نکنند، او ناچار می شود که پای برادر شریعتمداری را به میان بکشد و در حالی که لبخندی به لب داشت، ادامه داد که آن وقت هرچه دیدید، از جشم خودتون دیدینا.... نگین چرا نگفتی آ.
یکی از نزدیکان آقای رئیس جمهور که با برادرخانم ما درپادگان مریوان سربازی خدمت کرده است درپیامکی به ما نوشت که به گوش خودش شنیده است که آقای رئیس جمهور مهرورزبه وزیرارشاد تشر زد که بالاخره نشریه « مردان» چی شد! ووقتی که با پاسخ منفی وزیرارشاد روبرو شد، از زورعصبانت فریاد زد « همانی که گفتم»
ولی خودمانیم آ! مگر درزمان ساسانیان نشریه داشتیم که حالا داشته باشیم!
من فکر می کنم هرچه که در مصرف کاغذ صرفه جوئی بکنیم بهتر است! آقای وزیرارشاد: تو را جان مادرت، این دوتا و نصفی روزنامه و نشریه را هم لغو امتیاز کن تا ما بتونیم به کار زندگی مون برسیم....

|

Sunday, January 27, 2008

بلاتکلیفی درباره املت اسلامی

براساس گزارش های رسیده از تهران، بسیج دانشجوئی دانشگاه تهران که یکی از ارکان ذوب شده در ولایت بود اخیرا به دست ضدانقلابیون افتاده است در روزهای اخیر، «بسیج دانشجویی دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران با صدور بیانیه ای از دکتر احمدی نژاد خواست برای همدردی با مسلمان مظلوم غزه و تا شکسته شدن محاصره غزه صادرات نفت ایران به خارج از کشور قطع گردد» بعلاوه این نهاد هم چنین خواستار بستن تنگه هرمز برای جلوگیری « از صدور نفت اعراب خائن» شده است. آگاهان به مسایل اقتصادی و سیاسی معتقدند که اگرصادرات نفت ایران به خارج از کشور قطع گردد، قحطی و بیماری گسترده سرتاسر ایران را خواهد گرفت و در آن صورت، وضعیتی پیش خواهد آمد که به احتمال زیاد به پایان «جمهوری مقدس اسلامی» خواهیم رسید. حالا آن به جهنم، بعید نیست هم وطنان عزیز، به خوردن یک دیگر اقدام نمایند که اگرچه ممکن است اسلامی هم باشد ولی به یقین ایرانی نیست. چون، به همت دولت اسلامی و نمایندگان زالزالک هفتم- که به اشتباه به آن می گویند مجلس اسلامی- و برای مساعدت به برادران مستضعف چینی و عربی ساکن امارات عربی و هم چنین آلمانی و دیگربرادران ما اکنون به غیر از آخوند بقیه نیازهای مان را وارد میکنیم. البته قطع صادرات باعث می شود که برای پرداخت این واردات اساسی وجهی نداشته باشیم و تازه، حتی اگر شماری از این برادران را راضی کنیم که در ازای صادرات خواهر ومادر، به ما جنس بدهند، بستن تنگه هرمز، موجب قطع واردات به ایران خواهد شد و روشن می شود که نه برای دیزی دنبه و نخود ولوبیا خواهیم داشت و نه خواهران ما برای سفر به خارج از کشور برای نجات جمهوری اسلامی می توانند چادر مشکی برسر بگذارند چون 90% چادرهای که وارداتی است متوقف خواهد شد. از سوی دیگر معلوم نیست، با قطع صادرات نفت و بستن تنگه هرمز به چه صورتی می توانیم از چین وماچین مرغ یخ زده و تخم مرغ دو زرده وارد کنیم و تازه، بهایش را به غیر ازصلوات با چه باید بپردازیم و در آن صورت، اگر چه تکلیف دولت معلوم خواهد شد ولی تکلیف املت اسلامی ما ناروشن باقی می ماند.
امیدواریم که برادران و خواهران گمنام امام زمان به این وجوه هم پرداخته و به بسیج دانشجوئی دانشگاه تهران جواب شایسته ای بدهند.

|

Saturday, January 26, 2008

آقای پینوکیو جنتی

درخطبه های نماز وحدت شکن جمعه پنجم دی ماه آقای جنتی فرمودند که یکی ازویژگی های برگزاری انتخابات دردوره رژیم شاه این بود که در آن « هرکسی که آنها می خواستند برسرکار می آمد» ولی اکنون، تقریبا به ظن قاطع می توانم بگویم که هرکسی را که مردم بخواهند سرکار نخواهد آمد و این تفاوت کمی نیست. او ادامه داد «این انقلاب و موقعیت امروز مجانی به دست نیامده» که پیر خرفتی مثل بنده بتواند دراین چنین موقعیتی باشد. ما این همه شهید ندادیم که مردم بی سروپای ایران بتوانند هر ضدانقلابی را که می خواهند به مجلس بفرستند. او با تشکر از مسئولان دولتی به خاطر قطع گاز و کمبود گازوئیل و بنزین و قطع برق ادامه داد «این انقلاب و وضعیت امروز و نعمت‌های فراوان مفت به دست نیامده است» و راهنمائی کرد که «شما ای جوانان و دانشگاهیان و دانش‌آموزان! تاریخ گذشته و پدران خود را بخوانید كه در چه شرایطی زندگی می‌كردند». آیا در زمان سلطان سنجر برق داشتیم! آیا به زمان شاه سلطان حسین صفوی، روحانیون می توانستند از بلند گو خطبه بخوانند! آقای جنتی بالاترین دستاورد انقلاب را « وجود یک فقیه جامع الاشرایط و شجاع و مدیر مدبر در راس حکومت» دانست و گفت، فرق اش با شاه ملعون این است که شاه عمامه نداشت و گاه هم ممکن بود حتی شراب هم بنوشد ولی فقیه جامع الاشرایط ما یک هنرمند واقعی هستند و درنواختن فلوت تبحر خاصی دارند. به گفته جنتی، « در آن زمان، یك نفر در این مملكت ارزش نداشت» البته خیال داشتند بگویند که فقط یک نفر ارزش داشت درست مثل حالا که به علت کبر سن، حرفشان را از یاد بردند، و ادامه داد، « سیاست‌های بیگانه حكومت می‌كرد و تنها كسی كه حق رای نداشت، مردم بودند» و الان هم اگر شما بر این گمان باطل اید که ما برای رای شما حتی تره خورد می کنیم، خوب معلوم است که از تجربه خویش چیزی نیاموخته اید. «هر انتخاباتی كه برگزار می‌شد، هر كسی كه آن‌ها می‌خواستند بر سر كار می‌آمد، مظلوم پناهگاه نداشت و ظالم آزادانه از قدرت استفاده می‌كرد». الان هم هر انتخابی که انجام بگیرد من و دیگر برادران شورای نکبتی نگهبان و حتی فقیه عالیقدر تا مطمئن نشویم که کسی که مردم می خواهند انتخاب نشده است، حتی نماز صبح مان را هم نمی خوانیم. نماز ما بندگان روسیاه خدا، قضا بشود خیلی بهتر است تا این که کسانی برسرکار بیایند که مثل خودما ذوب شدگان اسلام ناب محمدی وولایت فقیه نباشند. همه چیز به کنار، داشتن ولایت فقیه آن قدر عالی است که « این مساله در هیچ كجای دنیا وجود ندارد» و در هیچ کشوری هم وجود نخواهد داشت. اگر دولت استکباری امریکا دست از لجاجت بر دارد، باید امسال به ما به خاطر این کشف و نوآوری اگر نوبل نمی دهند، حداقل اسکار بدهند.
مسئولیت همه آنچه که بطور مستقیم نقل شده است با آقای جنتی است در لینکی که داده ام.

|

Thursday, January 24, 2008

امام زمان در کرمانشاه

همان طور که در اینجا می خوانید در یکی از روستاهای کرمانشاه، جوانی 22 ساله ای مدعی شفا بخشی بیماران و ارتباط با امام زمان شده است. به دنبال انتشار این خبر که این جوان ساکن روستای خان جمال چنین ادعاهائی دارد«دسته های گوناگون مردم از روستاها و شهرستان های اطراف و حتی خارج از استان به دیدار این جوان رفتند. هجوم مردم به این روستا به حدی زیاد بود که نيروهاي امنيتي و انتظامی را وارد ماجرا کرد». یکی از ائمه جمعه به همراه چند تن از اعضای شورای بخش سنقرو کلیائی به دیدن این جوان رفتند و این جوان در جواب امام جمعه که از ماجرا پرسیده بود گفت، «شب میلاد امام رضا، ایشان به خوابم آمد و گفت که من دست تنها هستم و تو باید کمکم کنی تا بیماران را شفا دهم» و همین که امام جمعه، به طعنه گفت پس چرا هیچ کدام از این همه بیمارانی که به تو مراجعه کرده اند، شفا نداده ای، گفت، «من گردن به بالا شفا می دهم». به قرار اطلاع، علاوه بر شیرین مغزی، این جوانی اندکی شیرین زبان هم بود، یعنی حروف« ش» و «س» را طوری تلفظ می کرده که چندان قابل تفکیک نبودند و به همین خاطر، امام جمعه پرسید که اگر تو فقط گردن به بالا شفا می دهی پس چرا نقص خودت را که از گردن به بالاست، شفا نداده ای، جوان پس از کمی مکث گفت، « من اجازه ندارم».
امام جمعه از جوان در باره امام زمان پرسید که آیا امام زمان را می بینی، جوان شیرین زبان، پاسخ داد، « بله من همیشه و هر جا امام زمان را می بینم؛ الان هم ایشان، تنها آن گوشه نشسته است». یکی از حاضران پرسید که درروایات آمده است که امام زمان را همیشه افرادی همراهی می کنند، و ایشان هرگز تنها نیستند، جوان مدعی هم بدون این که تامل کند پاسخ داد، «بله درست است؛حضرت خضر هم آن گوشه است؛ بله، حضرت عیسی هم آن جا نشسته». به قرار اطلاع، این سناریو از سوی دو تن از اعضای سابق شورای شهر توابع کرمانشاه طراحی شده که انگیزه اصلی هم کسب درآمد « حلال» بوده است.
باز شما بگوئید، که برای نمایندگی در مجلس یا شورای شهر وده لازم نیست که شورای نکبتی نگهبان صلاحیت کاندیداها را تائید کند! کسی چه می داند! اگر این شورا اندکی بیشتر سخت گیری بکند، شاید امام زمان علاوه بر کرمانشاه به تبریز و مشهد و گرگان و بندرعباس هم سفر بکند و مخصوصا مجسم کنید که اگر حضرت عیسی هم با ایشان باشند، این موضوع چقدر باعث مسرت خاطر هم وطنان عزیز ارمنی و آسوری ما می شود!
هرآن چه مستقیم نقل شده است مسئولیت اش با نویسنده گزارش است.

Labels:

|

Thursday, January 17, 2008

بی تفسیر:

ای کاش من هاری پاتر بودم!

|

Monday, January 14, 2008

یعنی می گین رئیس جمهور زده به سیم آخر؟

اول که این خبر را خواندم، باورم نشد. یک بار دیگر خواندم. دیدم خیر، صحت دارد. «رئیس‌جمهور در تازه‌ترین واکنش خود پیرامون قطعی گسترده گاز در کشور، مسئولیت این مشکل را بر عهده منتقدان خود انداخته و ادعا کرده است که «بعضی‌ها در داخل كشور، از تركمنستان خواسته‌اند كه گاز صادراتی خود به ایران را در فصل زمستان قطع كند»
یکی نیست از این بنده ابله خدا بپرسد، گیرم که بعضی ها از ترکمنستان خواسته باشند، ترکمنستان، چرا این کار را کرده است؟ یعنی طبیعتا، اگر صدور گاز به ایران قطع بشود، طبیعتا، ایران هم وجهی بابت آن نخواهد پرداخت. یعنی این نکته به فکر اینها نرسیده است. یا این که آقای رئیس جمهور، دیگر زده به سیم آخر! در بخش دیگری از همین گزارش می خوانیم که «رئیس‌جمهور همچنین بخش مهمی از گرانی مسکن را ناشی از کارشکنی‌های سازمان‌یافته منتقدان خود در داخل دانسته بود و در اظهاراتی مشابه، گرانی‌های اخیر و تورم افسارگسیخته را نیز نتیجه اقدامات سازمان یافته و پشت پرده مخالفان خود ارزیابی کرده بود».
من اصلا فکر می کنم که این برف اخیر هم باید کار همین هاباشد و اگر کار این ها نباشد، حتما کار انگلیسی ها ست. آخ امان از دست این انگلیسی ها! حتی مشکلاتی که برای فرودگاه امام خمینی هم پیش آمد بدون شک، به خاطر خرابکاری هائی است که شاه اسماعیل صفوی یا شاید هم سلطان سنجر سلجوقی انجام داده است! باور کنید از خودم چیزی در نمی آورم، از جای دیگر خبر داریم که رئیس جمهور در سفر به مازندران، مسئولیت را به گردن رژیم پیشین انداخته بود که در نزدیک به سی سال گذشته، نقشی در امور مازندران نداشته است. و من می گویم حالا که می شود این کار را کرد، اصلا همه چیز تقصیر نادرشاه افشار بود چون اگر به هند لشگر نمی کشید، الان هندی ها برای این که درایران کمبود ایجاد کنند از ما گاز نمی خریدند- نمی دانم راستی می خرند یا نه! چون آن قدر خبرهای ضد ونقیض خوانده ام که دارم سرسام می گیرم. از طرف دیگر، آن طور که سایت های دولتی گزارش می دهند هرروزه کشفیات زیادی در مملکت باستانی ما انجام می گیرد ولی درضمن، نمی دانم چرا هنوز این « دانشمندان» نتوانسته اند شیوه ای پیدا کنند که جان مردم این قدر مفت از دست نرود. از سوی دیگر می دانیم که روزی نیست- بخصوص این روزها- که در گوشه و کنار مملکت تعدادی ازگاز گرفتگی تلف نشوند.

|

Sunday, January 13, 2008

پالوده شیرازی برای صادرات!

درباره رئیس جمهور می خوانیم که با « زدن کفش هایش به برف ها اظهار داشت: نگاه کنید نمک پاشیده اند روی برف ها آسفالت را خراب کرده اند!»
یکی گفت پس چه باید می کردند و رئیس جمهور مهر ورز پاسخ داد ما این همه شکر وارد کردیم آن وقت آقای شهردار دستور می دهد روی برفها، نمک بپاشند که تازه اسفالتمان هم خراب بشود!
آقای الهام که در کنار رئیس جمهور بود، سرش را برد جلو ودرگوشی گفت، سید، روی یخ برای ذوب شدنش، نمک می ریزند، ولی اگر اگر به گفته تو، شکر بریزند ، آن که می شود پالوده شیرازی!
گفت، خوب بشود، عیب اش در چیست؟ مجسم کنید، اگر این کار را می کردند ما چقدر پالوده شیرازی داشتیم! حتی می توانیم به همه جهان پالوده شیرازی صادر هم بکنیم!

|

Saturday, January 12, 2008

پارتی سیدالشهدا و امام جمعه مشهد!!

آورده اندکه درمراسم ولیمه حج حاج اسفندیار مشائی که در هتل صحرای تهران بر گزارشد ، گارسون ها نه فقط « زن» بودند که تازه « حجاب مناسبی نداشتند» و با این که به غیر از آقای رئیس جمهور بقیه اعضای تیم او در این مراسم شرکت داشتند، هیچ اتفاقی هم نیفتاد و هیچ کس اعتراضی نکرد.
از طرف دیگر، به گفته امام جمعه مشهد، «اين زنان و دختران بدحجاب كه در محل و كوچه شما هستند، مانند آتشي هستند که جوان شما را مي‌سوزانند و خاكستر مي‌كنند». البته در این مراسم، به غیر از خود حاج آقا اسفندیار، چون جوان دیگری نبود، نتیجه حضور گارسون های بد حجاب، این شد که هتل صحرای تهران آتش گرفت.
معترضه بگویم که حجت الاسلام علم الهدی درمراسم نماز جمعه مشهد، از جوانان خواست اگر نمی خواهند به « گناه» بیفتند، بهتر است از حضور درمراسم عزاداری خودداری نمایند. به فرموده ایشان، «شما ابزار و آلات موسيقي را به مجلس عزاي سيدالشهدا(ع) كه مظهر فضيلت، عفت و ولايت است، مي‌آوريد و فردي به اسم مداح ولي با عملكردي شبيه يك خواننده لاابالي، اشعار مبتذل را در مجلس اجرا مي‌كند كه نتيجه آن تهييج آن دختر و پسري است كه به خاطر صداي خوش وي به اين مجلس آمده‌اند» و ادامه داد، «اين عمل، تبديل كردن مجلس سيدالشهدا(ع) به پارتي است »
خوب الحمدالله! نمردیم و از خیر سر این جمهوری عوضی اسلامی، برای سیدالشهدا پارتی هم می گیریم!

|

Friday, January 11, 2008

تذکر چماقی

دراینجا خواندم که نخستین روزهفته احیای امر به معروف و نهی از منکر روز« تذکر لسانی، اتحاد ملی و انسجام اسلامی» نام گذاری شده است. بقیه روزها اگرچه پس وند متفاونی دارند ولی همه شان یان « تذکر لسانی» را یدک می کشند، مثلا « تذکر لسانی، نماز جمعه و انتظار فرج (عج)» و یا « تذکر لسانی، استحکام خانواده و امنیت اجتماعی»
با خوشحالی به همسایه حزب الهی ام گفتم. دیدم عصبانی شد وشروع کرد به بد وبیراه گفتن، گفتم یک کم یواش تر برو که من هم به تو برسم. خیره سرت چی شده! تو که تا دیروزبرای همین حاکمیت چماق می زدی! گفت الان هم می زنم. گفتم پس چه مرگت شده است که الان داری بد وبیراه می گوئی؟ گفت والله نباید به توی ضد انقلاب از این حرفها بزنم ولی این جمهوری مقدس اسلامی به راستی که علافمان کرده است. 28 سال این همه شهید دادیم و هرروزه در چهارگوشه مملکت به انجام وظایف انقلابی واسلامی مان مشغول هستیم. من خودم تا بحال، 12 تا چماق شکانده ام از بس با آن برسردانشجویان و کارگران و حتی یکی دو بار زنانی که مطابق یک برنامه استکباری خواهان برابری هستند، کوبیده ام ولی دراین نام گذاری هیچ اشاره ای به خدمات ما نیست. و قبل از این که من چیزی بگویم، گفت باید اسم این روزها را می گذاشتند:
« تذکر چماقی» و بعد به دنبالش پس وندها می آمد که حق خدمت گذاری ما ضایع نشود....
گفتم نگران نباش.... این دفعه که آقای رئیس جمهوردرسفرهای استانی اش به این طرفها آمد یک نامه ای بنویس و به اوبرسان، همان طور که جواب نامه ای دیگران را داده است، جواب تو را هم می دهد...
دیدم که همسایه به من چپ چپ نگاه می کند و می گوید حقا که خیلی ضد انقلابی تو! به رئیس جمهور محترم تهمت می زنی که به وعده وفا می کند....
چیزی نداشتم بگویم.

|

Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com