تلخ نویسی های لقمانعلی:

Tuesday, June 30, 2009

« جامعه مدنی»- « جامعه زدنی»

گفتم عمه خانم شنیدی که شورای نکبتی نگهبان انتخابات را تائید کرده است. عمه خانم جوابی نداد. گمان کردم نشنیده است دوباره تکرار کردم. عمه خانم گفت بهترین کاری که می شد انجام داد همین بود. گفتم عمه خانم شوخی می کنی گفت به ارواح شوهرم شوخی نمی کنم خیلی هم جدی می گم. حداقل این که تکلیفمان با این حکومت روشن شد که دیگر وقتمان را برای اصلاحش تلف نکنیم چون خودشان دارند به عربده اعلام می کنند که اصلاح پذیر نیستند.... فرض کن 4 سال دیگر چیزی داشتیم شبیه دوره آقای خاتمی که با اسهال لفظ از « جامعه مدنی» حرف می زدند ولی درایران یک «جامعه زدنی» درست کرده بودند که نه فقط من و تو که حتی وزرا را هم کتک زده بودند....
دیدم ای دل غافل عمه خانم بی ربط نمی گوید....

|

Tuesday, June 23, 2009

احمدی نژاد، اره و ماتحت مقام معظم!

دیدم عمه خانم عکسی که درآن احمدی نژاد داره دست آقای خامنه ای را می بوسه رو گرفته و شروع کرده به بدو بیراه گفتن به احمدی نژاد گفتم عمه خانم چرا به این جوون بدو بیراه می گی اگرآقا خودش کرم نداشت و اگر آیت الله موش جنتی نبود که این جوون نمی تونست 4 سال دیگه منصوب بشه. عمه خانم نگاه عاقل اندر سفیهمی به من کرد و گفت من دیگه پیرتر از اون هستم که نگران این چیزها باشم. من حرصم از اینه که آخه جوون این پیرمرد به هرکی بدی کرده باشه به تو که بدی نکرده، خوب این دفعه خم می شدی و پایش را می بوسیدی چرا یک اره گنده شدی و رفتی تو ماتحت این پیرمرد!
دروغ چرا دیدم حق با عمه خانمه!

|

Sunday, June 21, 2009

قانون و بی قانونی

عمه خانم که به صدای بلند می خندید گفت، خاک برسرت کنن، حیف ما که رهبر ما توئی گفتم عمه خانم چی شده گفت می خواستی چی بشه باز این خره رفت دانشگاه زر زیادی زده که « زیر بار بدعت های غیر قانونی نمی روم» و نمی فهمه آن چه که دانسته است و به صورت قانون درآمده دیگر « بدعت» نیست. تازه یکی نیس به این خره بگه قسم حضرت عباست را باور کنم یا دم خروس را. شورای نکبتی نگهبان که هنوز صحت « انتخابات» را تائید نکرده تو براساس کدام قانون این زرها را زدی و می زنی. به تو که می رسه قانون مال خره...
یک کم فکر کردم، دیدم خدائیش عمه خانم حق داره....

|

Saturday, June 20, 2009

نشستن روی سر نیزه!

گفتم عمه خانم یارو عجب نطق قرائی کرد! گفت کی، گفتم خامنه ای رو می گم. چپ چپ نگاهم کرد و اقعا که خیلی خر ی لقمان! گفتم عمه خانم داشتیم، گفت این بابا هنوز نفهمیده که میشه به سرنیزه تکیه داد ولی نمی شه روش نشس..... چون کون آدم پاره می شه و اون الان روی سرنیزه نشسته. از اون گذشته یکی نیس به این مردک بگه آخه این چه حرف مزخرفیه که می زنی که تقلب یک میلیون یه چیزی ولی 11 میلیون نمی شه. یعنی اگه تا یه میلیون بشه اشکال نداره داشتم به حرفاهای عمه خانم فکر می کردم که او باز شروع کرد به حرف زدن گف لقمان حیف که تو یادت نیس ولی وقتی داشتم به حرفاش گوش می دادم خیلی یاد اخرین نطق های شاه افتادم....!

|

Wednesday, June 17, 2009

بلاهت بی پایان!

گفتم عمه خانم من هیچوقت طرفدار تز « هنر نزد ایرانیان است و بس» نبودم ولی هیچ وقت فکر نمی کردم درمیان ما این همه آدم احمق وجود داشته باشد!
چشم غره ای رفت وگفت باز چی شده! گفتم هیچی، درمسابقه فوتبال چند تا از بازیکنان تیم ملی روبان سبز به دستشان بستند و بعد هم آنها را مجبور کردند که این روبانها را در بیاورند ولی این مردک ابله می گوید که بچه ها این رنگ سبز را بسته بودند چون « نذر ابوالفضل» کرده بودند که در بازی برنده بشوند ولی چون فکر کردند ممکن است بد تعبیر شود، آن را در نیمه دوم درآوردند.
عمه خانم گفت، پس بگو چرا بازی رو نبردن، خوب معلومه دیگه حضرت ابوالفضل هم گفت حالا شما نذرتون را پس می گیرن من هم یک کاری می کنم که کره ای ها در دقایق پایانی به شما گل بزنن....

|

Monday, June 15, 2009

افشاگری معاون رئیس جمهور در باره امام خمینی!

گفتم عمه خانم خبر داری که معاون آقای رئیس جمهورگفت « احمدی نژاد فرزند امام (ره) است» عمه خانم گفت کاری که این مردک با خواهر و مادر همه ما کرد من فکر می کنم که همه مان « فرزند» امام خمینی باشیم. گفتم عمه خانم باز تو شوخی ات گرفته من این نکته را جدی می گم عمه خانم کمی اخم کرد و گفت خوب جدی بگو شاید اون سالها امام خمینی درده محل تولد رئیس جمهور امام جمعه بوده....

Labels:

|

Sunday, June 14, 2009

حق « انتخاب»!

عمه خانم که مثه برج زهرماربود اومد تو اتاق. گفتم عمه خانم خدا بد نده شما هم از دست کودتا عصبانی هستی! گفت غلط بکنم عصبانی باشم. 55 ساله هروقت مردم می خوان از کودتا حرف بزنن از کودتای سال 32 حرف می زنن - اونائی که کودتای 1299 یادشون باشه که همه شون مردن- آقا اومده برای این که از این بعد مردم حق انتخاب داشته باشن کودتای 22 خرداد رو به اون اضافه کرده و این مردم بی خیر به جای این که از مقام عظمای ولایت تشکر کنن می خان برینن به ریش و هیکلش.....

Labels:

|

مرگ بر جمهوریت، زنده باد خلافت اسلامی!

گفتم عمه خانم اگر درباره نتایج انتخابات مراارشاد بکنی خیلی خوب می شود.گفت ارشاد چی! من خودم دیدم که امام زمان همه رای ها را به نام سربازبدنامش احمدی نژاد نوشت و به صندوق ها می انداخت. گفتم عمه خانم سئوال جدی کردم تو چرا شوخی جواب می دهی. عمه خانم که کمی عصبانی شده بود گفت شوخی بی شوخی، یعنی تو قبول نداری که این مملکت را امام زمان اداره می کند! اگر حرف مرا قبول نداری به دفتر آیت الله مصباح زنگ بزن تا آدرس ایمیل امام زمان را برایت بفرستند و خودت بعد می توانی به امام ایمیل بزنی. گفتم درباره عجله آقای خامنه ای چه نظری داری! معمولا آقا باید صبر بکند تا شورای نکبتی نگهبان « صحت» انتخابات را تائید بکند و بعد او تلگراف تبریک بفرستد ولی این دفعه هنوز شورای نگهبان چیزی نگفته آقا پرید وسط. عمه خانم کمی رفت تو فکر و بعد گفت نه لقمان تو اشتباه می کنی نمایندگان استکبار جهانی یک وصله ناجور « جمهوریت» به این خلافت اسلامی چسبانده بودند که باعث شده بود هرچهار سال کلی اموال بیت المال را برای این نمایشات هزینه بکنند. آقای خامنه ای که امسال را سال تصحیح الگوی مصرف نام گذاشته است می خواهد از این هزینه ها دیگر نشود. من خودم دوهفته پیش رفتم محضر آقا دست بوس و خودم به گوش خودم شنیدم که آقا می گفت، وقتی می توانیم با بیت المال برا ی حزب الله در جنوب لبنان پادگان بساریم اصلا معنی ندارد که این پولها صرف انتخابات بشود که بعد یکی مثل این کروبی بی دندان بیاید و بگوید تغییر... تغییر و زهرمار... آمدیم فردا گفتی تغییر مقام سلطنت ما که ودیعه آقای هاشمی رفسنجانی به بنده است... تازه باید این ننگ « جمهوریت» رااز دامن خلافت عزیز اسلامی پاک کنیم من البته آن موقع متوجه نشدم که چه می گن ولی الان فکر می کنم می فهمم....

Labels:

|

Friday, June 12, 2009

پیری و انتخابات ایران!

گفتم عمه خانم آدم کی پیر می شه و چه طوری می فهمه که پیر شده!
عمه خانم چپ چپ نگاهم کرد و گفت لقمانعلی باز زده به سرت و سئوالهائ پرت و پلا می کنی. این که که کاری نداره،تاوقتی که با خوردن سه تا آلو اسهال می گیری، جوونی ولی همین که رسیدی به جائی که می بینی برای این که چشمات از حدقه نزنن بیرون وقتی که داری خودت را تخلیه می کنی باید یک سطل آلو بخوری، ولی باز هم باید دستهات رو بذاری روی چشمها و فشار بدی.... اونوقت بدون که دیگه پیر شدی و باید یواش یواش خودت رو برای رفتن آماده بکنی!
*******
گفتم عمه خانم اگه ممکنه لطفا راهنمائی کن و بگو به کی رای بدم!
رفت تو فکر و گف من می گم برو و به اوباما رای بده گفتم عمه خانم این بابا رئیس جمهور یه کشور دیگه ایه. ما 4 تا کاندیدا بیشتر نداریم از این چارتا می گم به کی رای بدم؟
گفت والله چه عرض کنم! رئیس جمهور می گه که کشورو امام زمان اداره می کنه، خوب تو هم برو به امام زمان رای بده که پس فردا احمدی نژاد نگه امام زمان هم رفته دربار معاویه....
و بعد زد زیر خنده!
گفتم عمه خانم چرا می خندی!
عمه خانم گفت این مردک خیلی خره وقتی به هاشمی و خاتمی و ناطق نوری مگه « طلحه و زیبر» که به قول این مردک « خودشون رو به معاویه فروختن" خوب، معاویه این وسط کیه!
گفتم نمی دونم
گفت کمکت می کنم اسمش با خ شروع می شه....

Labels:

|

Friday, June 05, 2009

اعتراض به اوباما!

عمه خانم گفت لقمان شنیدی، آقای میر فطروس و آقای دکتر متینی و چند تای دیگر در نامه شدیدالحنی که به آقای اوباما نوشته اند به او اعتراض کرده اند که چرا برخلاف تحقیقات صددرصد علمی و غیر جانبدارانه این فضلا به نقش امریکا در کودتای 28 مرداد 1332 اشاره کرده است. آقای میرفطروس که حسابی از این بابت عصبانی بود درحالی که صورتش گل انداخته بود به خبرنگار عمه خانم گفت، به مصداق خود گوزم و خود خندم، عجب مرد هنرمندم من تردید ندارم که کودتائی صورت نگرفته که امریکا در آن نقشی داشته باشد و اصلا نمی فهمم این جوان نادان که حتما تحت تاثیر هواداران جبهه ملی است چرا قبل از خواندن پژوهش های من و آقای دکتر متیننی در این باره اظهار نظر کرده است...

|

Wednesday, June 03, 2009

فرزند"مشکوک" ملت!

یکی از سایت های حامی آقای احمدی نژاد متن یادداشتی را گذاشته بود اینجا- تحت عنوان « فرزند ملت». امروز که به این آدرس سر زدم که لینک اش را بگذارم برای شما دیدم متن را برداشته و به جایش یک شماره تلفن گذاشته اندکه اگر کسی به این متن نیاز دارد به آن زنگ بزند.. و اما ازآن جائی که تفلید از مراجع عظام برای ما « مقلدان» واجب شرعی است و از آن جائی که «آیت الله عظما» حاجی آقا هادی خرسندی برای ارشاد مسلمین « یادداشتهای مشکوک علم» را انتشار داد تا از بد آموزی های یادداشتهای علم جلوگیری کرده باشد من هم متن « فرزند "مشکوک" ملت» را می گذارم اینجا

|

Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com