تلخ نویسی های لقمانعلی:

Thursday, April 13, 2006

من و« حق» یا حق!!


ازوقتی چشمم افتاد به این عکس، اشک شوق وشعف از همه جای من شروع به ریزش کرد. به این کار ندارم که انرژی هسته ای
برخلاف ادعائی که می شود اصلا ارزان در نمی آید. به این هم کار ندارم که حتی اگر چرخه تولید انرژی را راه بیندازیم، طولی نمی کشد که زباله های اتمی وبال گردن ما می شود. مثل زباله های تهران نمی شود برد نزدیک جاجرود و ریختشون تو بیابون خدا!به این هم کار ندارم که بعید نیست امریکا با استفاده و حتی سوء استفاده از « فصل هفتم» مقررات سازمان ملل متحد، به ایران حمله نظامی کند وکلی آدم بیگناه را بکشد. به این هم کار ندارم که بعیدنیست جمهوری اسلامی سراز تولید بمب اتمی هم دربیاورد و برای منی که با شمشیرو قمه هم به عنوان سلاح مخالفم، بمب اتمی که دیگر جای خود دارد وخیلی خیلی بدتراست.ولی آخرانصاف دارها.... اگر انصاف دارید من یک ایرانی ام که در همه طول تاریخ درازم حق نداشتم حرف بزنم، حق نداشتم به هر شیوه ای که دوست دارم لباس بپوشم، حق نداشتم با هرکس دلم خواست، وهر جور که دلم خواست بخوابم، حق نداشتم روزنامه داشته باشم، حق انتخاب نداشتم، حق نداشتم حزب داشته باشم، آزاد نبودم کتاب بخوانم، یا کتاب بنویسم، دراین سالها که حتی حق ندارم ایستاده بشاشم، هروقت هرصاحب قدرتی هوس کرد مرا به فلک بست، به زندان انداخت و اگر ادب نشدم، اعدام کرد.... حالا یک آقای خیلی « مهربانی» پیداشده و از « حق مسلم» من حرف می زند....من دیگر برای چی شکوه کنم....

|

0 Comments:

Post a Comment

<< Home

Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com