تلخ نویسی های لقمانعلی:

Thursday, July 07, 2011

آقای دانشجووفروش آخرت!!

پرسیدم عمه خانم نظرشما درباره دانشجو چیه؟
گفت دانشجو قبل از هرچیزباید درس و مشقش رو درس انجام بده و بعد...
گفتم ولی عمه خانم دانشجو وزیرعلوم عالی را می گم!
با نگاه عاقل اندرسفیهی به من عمه خانم ادامه داد اگر این مردک هنوز دانشجوئه پس چطوری شده وزیر علوم عالی!
گفتم عمه خانم دانشجو نیس او را چند سال پیش از دانشگاه بیرون کرده بودن
گفت دیگه بدتر... داستان ناصرالدین شاه را با یکی ازدرباری ها شنیدی
گفتم نه
گفت یک روز ناصرالدین شاه ازبادمجان خیلی تعریف کرد، وزیره درحالی که دو لاراس می شد گفت قبله عالم درعالم هیچی بهتر از بادمجون نیست.
یک هفته بعد ناصرالدین یک شکم سیر کشک بادمجون خورد و آن قدر نفخ کرد که داشت می ترکید. خیرسرش هرچی هم می گوزید ولی هم چنان دل درد داشت. شروع کرد به بادمجون بدوبیراه گفتن. وزیره هم چند تا فحش چارواداری گذاشت روش و تحویل شاه داد. ناصرالدین شاه که هم چنان دردشکم اذیت اش می کرد گف مرتیکه خر منو دست انداختی... چند روزپیش گفتی درهمه عالم هیچی بهتر از بادمجون نیس و حالا به بادمجون فحش خواهر و مادر میدی... وزیره درس مثل همین آقای دانشجو لبخند زد و گف قبله عالم من نوکرشما هستم نوکر بادمجون که نیستم....

|

0 Comments:

Post a Comment

<< Home

Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com