تلخ نویسی های لقمانعلی:

Friday, March 30, 2007

من اصلا در اولان باتور به دنیا آمده ام!!



هرچه می خواهیم این گوشه دنیا آروم بشینیم نون و ماسه مون را بخوریم و مرجع تقلید ما هم حضرت آیت الله حسنی تورنتوئی باشد، این جماعت نمی گذارند. یه روز، به بچه های مدرسه بمب می بندند و آنها رو رژه می برند. یک روزدیگه پیرزنها و پیرمردهای هاف هافورامی آرن که همین طور هن هن کنان تفنگ و قداره به دوش می گیرند و می خواهند بجنگند. بکشندو یا کشته بشند. امروز هم این جانورها را پیدا می کنند که همین طور مفت و مجانی مرگ را تبلیغ می کنند. اول می خواستم یک چیزی خنده دار بنویسم. بعد دیدم جنایت که خنده نداره. یعد به کله م زد زیر سبیلی در کنم. خوب این جانورها هم باید آزاد باشند که حرفشون رو بزننن. بعد دیدم این جانورها که حرف نمی زنند. بعد تازه کی گفته که آدمکشی باید آزاد باشه... گفتم پس می نویسم، اگر این ها ایرونی اند، آی مردم، من ایرونی نیستم و هیچ وقت هم نبودم. من اصلا در اولان باتور به دنیا آمده ام.....

|

2 Comments:

  • eyval! har ja bashe sad martabe sharaf dare be iran

    By Anonymous Anonymous, at 3:36 AM  

  • ei baabaa, man montreal am, ye moddate ziaadi e donbaale ye nafar hamshahri migardam. Manam aakheh bache oolan baatooram, payin shahr albateh. In tarafaa oomadi ye nedaa bedeh ye gashti ba ham bezanim, delam baraa bache mahalaa tang shodeh.

    By Anonymous Anonymous, at 6:48 PM  

Post a Comment

<< Home

Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com