تلخ نویسی های لقمانعلی:

Thursday, September 01, 2005

کی می تونه بگه « عشق» یعنی چی؟


رفته بودم کلاس اکابر- به قول همشهری هام اینجا کلاس های عصر- و واحدی که گرفته بودم زیباشناسی بود. واسه چی گرفتم نمی دونم.شاید واسه این که تو این دنیای بی ریخت و زشت دلم رو به تئوری های زیبا وخوشگل خوش بکنم. پریشب خانم معلم که زن جوانیه نه گذاش و نه ورداش ومیون زمین و هوا از ما پرسید، کی می تونه بگی عشق یعنی چی؟ ما همه هم دیگه رو نگاه کردیم. هیچکس هیچی نگفت. یه آقائی که بغل دس من می شینه و از من هم 7-8 بزرگتره گف خانم ما بگیم وقبل از این که معلم چیزی بگه، گفت عشق یعنی.... عشق یعنی... این که شما یه کسی رو دوس دارین وباش عشق می کنین.... همه ما زدیم زیر خنده و معلم گفت، دیوید این که نشد تعریف، یعنی چی عشق می کنین! دیوید تا بناگوش سرخ شد و دیگه جواب نداد. من که معمولا تو کلاس حرف زیاد نمی زنم دستم را بلن کردم خانم معلم که نمی تونس اسمم را درس تلفظ کنه گفت، بعله چی لکمانعلی: گفتم خانم من فکر می کنم عشق یعی قلاده، یعنی زنجیر، یعنی دستبند، یعنی دهن بند. د رحالی که عینک ذره بینی اش رو جابجا می کرد گفت، این دیگه چه جور عشقیه! گفتم خانم چی بگم والله.... من خودم هم نمی دونم، ولی فضلا و حکمای سرزمین یالغوزآباد معتقدند که اگه آدم عاشق یه کسی باشه، آن کس دیگه حق نداره با هیچ بنی بشری حرف بزنه. اگه حرف بزنه، درس مثه گوز که باعث میشه وضوی آدم باطل شه، این حرف زدن هم، عشقتونو باطل می کنه. خانم معلم که خیلی کنجکاو شده بود پرسید، از این فضلا بیشتر بگو. گفتم این فضلا البته معتقدند که عشق یعنی عشق کردن و همیشه خدا هم آماده ان، یعنی می تونن هروقت اراده کنن با عشقشون بخوابن. صبح، ظهر، شب، نصف شب، دم صبح، قبل ازا ذان، بعد از اذان، قبل از صبحانه، بعد از صبحانه، حتی وقتی که خواب های بد می بینن و بیدار می شن و دارن گریه می کنن، تا با هم نخوابن دو باره نمی خوابن. اصلا واسه همین گریه می کنن. یعنی دلشون می خواد با هم بخوابن ولی روشون نمی شه، واسه همین خواب بد رو بهونه می کنن و می زنن زیر گریه. تا طرف می آد بگه بابا جان چته، می افتن رو هم دیگه... خانم معلم که حالا دیگه کنجکاوی اش تحریک شده بود گفت راس می گی، گفتم والله چه عرض کنم، می گن این جوریه....
د رهمین موقع نگاه کرد به ساعتش و گفت، حیف، وقت تموم شد.... چه بحث شیرینی داشتیم می کردیم بقیه اش رو بزار واسه هفته دیگه لکمانعلی...

|

0 Comments:

Post a Comment

<< Home

Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com