تلخ نویسی های لقمانعلی:

Thursday, August 27, 2009

ما واین ماهواره ختنه شده ما!

یادآوری: درلابلای کامیپوترم این مطلب را یافتم. کمی بیات است ولی می گذارمش اینجا- ل.گ.
باز صد رحمت به زمان شاه شهید ناصر الدین شاه، ترس از آخرتی بود و اگرچه شاه و دوروبری هایش چرت و پرت زیاد می گفتند ولی ملات دروغ و ریایش کم بود. ولی الان به زمان اعلیحضرت سید علی خامنه ای الحمدالله روشن شد که آخرتی وجود ندارد و از طرف دیگر دروغ وریا هم خیلی ارزان شده تقریبا همه جا گیر شده است.
حجت الاسلام سقای بی ریا- مشاور رئیس جمهور در امور روحانیت[i]- تقریبا مطمئن است که آن دنیا خبری نیست و به همین خاطر دودستی چسبیده است به این دنیا. درخصوص پرتاب ماهواره امید، روشن شد که پرتاب این ماهواره باعث شده که طلاق درایران کمتر شود! اگرچه از خانواده ای می گوید که پسر خانواده می خواست به خارج برود که مادر موافق بود و پدر مخالف و کارشان رسیده بود به طلاق، ولی وقتی ماهواره پرتاب شد، معلوم شد که اصلا لازم نیست پسر برای درس خواندن و متخصص شدن به فرنگ برود. می تواند وضو بگیرد و برود دانشگاه امام جعفر صادق. ولی من حدس می زنم که علت رفع اختلاف در جای دیگری بود. یعنی به احتمال زیاد، کمر پدر خانواده لق بود و بعد از پرتاب ماهواره امید، چون کمر ایشان هم سفت شد، رابطه این دور بهبود پیدا کرد. مشاور رئیس جمهور مدعی شد که «پرتاب ماهواره امید مشکل قرنها را حل کرد» و مشکل قرنها هم ظاهرا این بود که تا کنون کسی یک ماهواره ختنه شده به فضا ارسال نکرده بود.
به این جا این متن که می رسیم، مشاهده می کنیم که به خاطر پرتاب ماهواره امید، آقای بی ریا هم « دکتر» شده اند و مدعی شده اند که ایران « ابر قدرت» شده است ولی ایران « یک ابر قدرت صالح» است و منظور دقیق ایشان از صالح بودن هم این است که غیر از خودمان کس دیگری قبول ندارد که ما ابرقدرت شده ایم و بعد درباره جنگ غزه داستان بسیار شیرینی می گوید، که آقای احمدی نژاد به آقای محرابیان ماموریت داد که به دیدن چاوز برود از این جا به بعد را در اصل مطلب بخوانید، «آقای محرابیان نقل می‌کند ما آمدیم تماس گرفتیم ونزوئلا دیدیم هیچ کس نیست، هیچ اداره‌ای تلفن را بر نمی‌دارد. شب ژانویه بود همه رفته بودند. آمدم به آقای احمدی‌نژاد گفتم هیچ کس نیست. من پیام به کی ببرم بدهم. هیچ کس پاسخگو نیست. آقای احمدی‌نژاد به آقای محرابیان گفت پرواز می‌کنی می‌روی کاراکاس آنجا می‌پرسی می‌بینی چاوز کدام شهر است. هر شهری هست تو برو آنجا. [محرابیان] گفت ما همینطور در ابهام پرواز کردیم رفتیم کاراکاس» باز پدرش را بیامرزد که نگفت با شتر رفته بودیم. باری طولی نمی کشد که امداد غیبی کارش را می کند و به تیم ایران خبر می دهند که چاوز در قصر سلطنتی اش منتظر شماست و بعد معلوم نیست چرا، «سراسیمه آمد در جلسه. [چاوز] گفت چی شده؟ چه اتفاقی افتاده؟ گفتم به غزه حمله شده، نمی‌دانید؟ گفت حمله شده باشد غزه به ما چه ربطی دارد». محرابیان گفت یعنی چه که چه ربطی دارد! خیلی هم ربط دارد. یعنی این همه سال ما بیخود و بی جهت، لی لی به لالای شما گذاشته بودیم و الان در وقت تنگی ما، شما می گوئید غزه به ما چه ربطی دارد! ممکن است به شما ربط نداشته باشد، به ما که ربط دارد.
و بعد، اقای سقای بی ریا می زند به صحرای کربلا، «پیش از این کسی در دنیا جرات این را نداشت که حتی هولوکاست را انکار کند» ولی الان که آقای احمدی نژاد جرئت کرده و هولو کاست را انکار کرده، «شما پایتان را از ایران بیرون بگذارید، کسانی که از ایران بیرون رفتند می‌گویند، خارج از مرزها مردم دیگر نزدیک است ایشان را [احمدی‌نژاد] را بپرستند. ایشان از داخل بیشتر مشهورند». ولی در پایان این نوشته، مشاور رئیس جمهور بند را آب می دهد که «دولت نهم را مقام معظم رهبری به این مردم هدیه کرد». درهمین موقع آقای کروبی که در گوشه ای چرت می زد، یک مرتبه از خواب پرید و به صدای بلند گفت پناه بر خدا، من که همان موقع این را گفته بودم! حالا که صحبت از پرستیدن رهبران جمهوری عوضی اسلامی در بیرون از ایران شد، بد نیست بگویم که آقای طالبانی هم برای این که از غافله عقب نماند مدعی شد که « ملت عراق به مقام معطم رهبری عشق می ورزد»[ii] و اگرا زخیر دریافت غرامت جنگی بگذرند که یک دل نه صددل عاشق ایشان می شوند.
[i] http://www.aftabnews.ir/vdccmsq4.2bqpi8laa2.html
[ii] http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8712101713

|

0 Comments:

Post a Comment

<< Home

Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com