تلخ نویسی های لقمانعلی:

Wednesday, October 21, 2009

محاوره من و عمه خانم درباره « اسلام امریکائی»

به عمه خانم گفتم که عاقبتت را دریاب
بیا نماز وروزه بخر
تا که درقیامت دور
شفاعنی بشود از تو دربارگاه خدا
و عمه خانم گفت
نماز و وروزه مگر قابل خریدن شد؟
خدا که پولکی بشود پس چه شکوه ای داریم!
که بندگان خدا بنده طلا بشوند!
برای این که تو از قافله نمانی باز،
بیا دعا بخریم
و حال نوبت من بود
که با خنده زیر لب گفتم
عجب زمان بدی داریم
که اسلام هم به مثل پیرهن و زیرجامه های کتان
پولکی شده ست!
مگر نگفته، نمی گفتند که اسلام ناب
حاکم ماست!
چقدر ناب و تماشائی است!
به سرزمین فرنگی
که اسلامشان محمدی هم نیست،
کسی خدای خودش را کجا به زر فریب دهد؟
و هردو خندیدیم....

|

0 Comments:

Post a Comment

<< Home

Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com