تلخ نویسی های لقمانعلی:

Tuesday, January 26, 2010

کذاب کبیر!

عمه خانم درحالی که استکان چائی اش را بلند کرده بود گفت می خورم به امید این که خدا این جوون را شفا بده! گفتم کدوم جوون عمه خانم؟ گفت الفنون رو می گم، الحمدالله از کما دراومده پرسیدم کدوم کما اون که تو کما نبود عمه خانم گف نه جوون نمی دونی دیگه... اگه . کما نبود که این همه مزخرف سرهم نمی کرد! مرتیکه مث این که این 5 سال کما بوده که از این حرفا می زنه توی این مدت این همه روزنامه رو بستن و روزنامه نگار و غیر روزنگار و دانشجو و زن و مرد و کارگر و بنا و نجار را به زندان انداختند این مرتیکه می گه قانون فلان می گه و بهمان نمی گه! الهی اون قانون بخوره به کمرت ای کذاب کبیر!!

|

0 Comments:

Post a Comment

<< Home

Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com