تلخ نویسی های لقمانعلی:

Friday, March 26, 2010

من و عمه خانم و خودکشی!

عمه خانم گفت لقمان از من به تو نصیحت وو صیت که هرکار می کنی بکن ولی دوتا کار رو نکن گفتم عمه خانم کدوم کارها رو می گین عمه خانم گفت اول این که هیچ وقت خودکشی نکن و دوم این که هیچ وقت به اسرائیل نرو با تعجب به عمه خانم نگاه کردم عمه خانم لبخندی زد و گفت آخه جوون من هرچی باشه دو سه تا زیرجامه بیشتر از تو پاره کردم اگه خودکشی بکنی این ایرونی ها مرده پرست که دو تا کلاس سواد دارن و بلدن خوب انشا بنویسن چنان انشاهائی در رثای تو می نویسند که تو حتما از این که از تنهائی خودتو کشتی پشیمون می شی. ازچپ و راست هم اون قدر برای تو شعر می گن که آدم از هرچی شعره حالش بهم می خوره. درضمن اسرائیل هم نرو چون اون وقت نمی دونم چرا ولی بخشی از همون انشا نویس ها فکر می کنن که وظیفه اخلاقی دارن که از تو اعلام برائت بکنن و هیچ کس هم از اینا نمی پرسه که آخه بی نصافا مگه شما کدخدای محلین که راجع به هرچیز و همه چیز نظر می دین...
مونده بودم جواب عمه خانم رو چی حوری بدم...

|

1 Comments:

Post a Comment

<< Home

Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com