بی دقتی در برداشتن زیر ابرو!
در زمانهای قدیم با اینكه دین و ایمان درست و حسابی نداشتم ولی از دروغ گفتن، دروغ چرا بگویم ، می ترسیدم . گاه البته اتفاق می افتاد كه از ترس دروغ می گفتم . دلیل اصلی و اساسی ترس من هم این بود كه به من گفته بودند دروغگو دشمن خداست و من می ترسیدم با خدا كه نمی دانستم كجاست ولی می گفتند همه جا هست و هیچ جا نیست ، دشمنی كنم . از بركت سر جمهوری اسلامی ، خوشبختانه این ترس من فرو ریخت . چون دیدم كسانی كه خود را نماینده خدا در زمین می دانند ، به راحتی نوشیدن آب دروغ می گویند .
به نظرم این گونه می آید که اصلا در جمهوری عوضی اسلامی، دروغ گفتن خیلی مد شده است. از وزیر ووکیل تا امام جمعه و مرجع تقلید، بدون این که لحظه ای ملاحظه خدا را بکنند، راست نمی گویند. تائید نمایندگان زالزالک هفتم از سوی امام غایب یادتان نیست! با این حساب خودتان قضاوت كنید. یكی از این نمایندگان در زالزالک اسلامی (یکی دو دوره قبل تر) گفته است : « اگر قرار باشد یك كشور در دنیا وجود داشته باشد كه به حقوق انسان ها احترام بگذارد و آن را رعایت كند نظام جمهوری اسلامی است . چرا كه اسلام ارزش فوق العاده ای برای انسانها قائل است » [i]
به نظرم این گونه می آید که اصلا در جمهوری عوضی اسلامی، دروغ گفتن خیلی مد شده است. از وزیر ووکیل تا امام جمعه و مرجع تقلید، بدون این که لحظه ای ملاحظه خدا را بکنند، راست نمی گویند. تائید نمایندگان زالزالک هفتم از سوی امام غایب یادتان نیست! با این حساب خودتان قضاوت كنید. یكی از این نمایندگان در زالزالک اسلامی (یکی دو دوره قبل تر) گفته است : « اگر قرار باشد یك كشور در دنیا وجود داشته باشد كه به حقوق انسان ها احترام بگذارد و آن را رعایت كند نظام جمهوری اسلامی است . چرا كه اسلام ارزش فوق العاده ای برای انسانها قائل است » [i]
. البته اگر این انسانها بخواهند كتاب فروشی بكنند و مثل " مرغ آمین " دائما آمین آمین بگویند ، یا مثل «روشنگران» به خیال خودشان روشنگری کنند، خونشان پای خودشان است . این جا یك مملكت اسلامی است ! جای این جور بچه بازی ها نیست كه هر كس دلش خواست برود و از ادارة استكباری « ارشاد » جواز بگیرد و برای ما كتاب در بیاورد. « حزب الله » به فرموده بنیان گذار انقلاب بیدار است و هوشیار و به صدای بلند هم فریاد می زند : همه بخوابید ، همه بمیرید ، كه ما بیداریم و هوشیار ، كورش هم اگر خواست بخوابد، خوب بگو بخوابد ! باری ،
برای پیاده كردن این « ارزش فوق العاده » از یك سو ولایت مطلقه فقیه را داریم و از سوی دیگر هم مقام شامخ مرجع تقلید را كه به بقول یكی از پژوهشگران دارالعلم قم : « علاوه بر لزوم تبعیت از احكام حكومتی ولی فقیه باید در امور سیاسی و اجتماعی نیز از ولی فقیه .... تقلید كرد و در امور عبادی و فردی از فقیه جامع الشرایط اعلم در استنباط تقلید نمود »[ii]
پس تا به همین جا باید روشن شده باشد كه صحبت از لزوم تبعیت است و تقلید، ولی سئوال این است كه انسانی كه « ارزش فوق العاده ای دارد» مگر دلقك است كه از كسی تقلید كند ؟ ولی اما مسئله بسیار ساده تر از این حرفهاست . یكی دیگر از این نمایندگان پاسخ می دهد : « جواب این است كه مردم كه خودشان كه پیامبر و امام نیستند و نمی توانند آیات و روایات را آنطور كه باید استخراح نمایند. لذا باید از اهل فن كه مجتهدین هستند تقلید كنند »[iii]
حرف های كفر آمیز نزنید كه اگر عدم صلاحیت مردم ناشی از پیغمبر نبودن و یا امام نبودن آنهاست كه همین دلیل مجتهدین را هم فاقد صلاحیت می كند . زبانم لال ، مگر مجتهدین پیغمبر هستند یا امام ؟ می فرمائید ، اهل فن . خوب قبول ، ولی فن چی ؟
یكی دیگر از این نمایندگان دلیل به ظاهر موجه تری ارائه می دهد. او می گوید : « در مسائل اسلامی و اعتقادی هر كسی نمی تواند حیطه كامل روی مسائل داسته باشد » و بعلاوه « از آنجائیكه وسعت زیادی دارد لذا هر كسی نمی تواند تخصص در آن پیدا كند » و چون چنین است ، پس « الزاما باید مقلد باشد و از كسی تقلید كند » [iv]. اگر داستان « وسعت زیاد » درست است و اگر مقوله « تخصص » هم صحت دارد، این دو نافی یك دیگرند. یعنی وقتی صحبت از تخصص می شود دیگر نمی توان هم زمان از همه چیز دانی سخن گفت. پس مقوله مقلد بودن و تقلید كردن را باید به همان داستان « الزام و اجبار » مرتبط دانست . یكی دیگر از نمایندگان خدا بر روی زمین اما داستان جذابی می گوید. به نظر او بر امت اسلامی لازم است كه در زمان غیاب امام عصر « برای رفع نیازهای خود و كسب تكلیف در حوادثی كه رخ می دهد و حكمش در كتاب نیست و فقط با یك تحقیق و استنباط می توان آن را یافت دنبال كسی باشد »[v]. من اگرچه تحقیق زیادی نكرده ام ولی استنباط می كنم كه این نماینده آخری آمد زیر ابرو بر دارد، زد چشم خودش را كور كرد. یعنی برای جا انداختن الزام واجبار ، « كامل بودن » كتاب را منكر شد. یعنی به قول ایشان، « مسائلی هست كه حكمش در كتاب نیست »...
من هیچی، به نظر شما درست است که کسانی از این حرفها بزنند؟ آنهم فقط برای این که چند صباحی در این دنیای فانی بر گرده مردم سوار بشوند! به غیر از این، این گونه حرفها چه انگیزه دیگری دارد؟ من دیگر دارم یواش یواش می ترسم. اگر علاقمندید و حوصله دارید ، خودتان این « تحقیق » را ادامه بدهید.
[i] رسالت ، 2 اسفند 1372 ، ص 2
[ii] سيد مهدي باقري : مرجعيت و ولايت ، ويژه نامة رسالت ، آذر 1372، ص 9
[iii] آيت الله اميني ، همان منبع
[iv] آيت الله مكارم شيرازي ، همان منبع .
[v] آيت الله سبحاني ، همان منبع.
برای پیاده كردن این « ارزش فوق العاده » از یك سو ولایت مطلقه فقیه را داریم و از سوی دیگر هم مقام شامخ مرجع تقلید را كه به بقول یكی از پژوهشگران دارالعلم قم : « علاوه بر لزوم تبعیت از احكام حكومتی ولی فقیه باید در امور سیاسی و اجتماعی نیز از ولی فقیه .... تقلید كرد و در امور عبادی و فردی از فقیه جامع الشرایط اعلم در استنباط تقلید نمود »[ii]
پس تا به همین جا باید روشن شده باشد كه صحبت از لزوم تبعیت است و تقلید، ولی سئوال این است كه انسانی كه « ارزش فوق العاده ای دارد» مگر دلقك است كه از كسی تقلید كند ؟ ولی اما مسئله بسیار ساده تر از این حرفهاست . یكی دیگر از این نمایندگان پاسخ می دهد : « جواب این است كه مردم كه خودشان كه پیامبر و امام نیستند و نمی توانند آیات و روایات را آنطور كه باید استخراح نمایند. لذا باید از اهل فن كه مجتهدین هستند تقلید كنند »[iii]
حرف های كفر آمیز نزنید كه اگر عدم صلاحیت مردم ناشی از پیغمبر نبودن و یا امام نبودن آنهاست كه همین دلیل مجتهدین را هم فاقد صلاحیت می كند . زبانم لال ، مگر مجتهدین پیغمبر هستند یا امام ؟ می فرمائید ، اهل فن . خوب قبول ، ولی فن چی ؟
یكی دیگر از این نمایندگان دلیل به ظاهر موجه تری ارائه می دهد. او می گوید : « در مسائل اسلامی و اعتقادی هر كسی نمی تواند حیطه كامل روی مسائل داسته باشد » و بعلاوه « از آنجائیكه وسعت زیادی دارد لذا هر كسی نمی تواند تخصص در آن پیدا كند » و چون چنین است ، پس « الزاما باید مقلد باشد و از كسی تقلید كند » [iv]. اگر داستان « وسعت زیاد » درست است و اگر مقوله « تخصص » هم صحت دارد، این دو نافی یك دیگرند. یعنی وقتی صحبت از تخصص می شود دیگر نمی توان هم زمان از همه چیز دانی سخن گفت. پس مقوله مقلد بودن و تقلید كردن را باید به همان داستان « الزام و اجبار » مرتبط دانست . یكی دیگر از نمایندگان خدا بر روی زمین اما داستان جذابی می گوید. به نظر او بر امت اسلامی لازم است كه در زمان غیاب امام عصر « برای رفع نیازهای خود و كسب تكلیف در حوادثی كه رخ می دهد و حكمش در كتاب نیست و فقط با یك تحقیق و استنباط می توان آن را یافت دنبال كسی باشد »[v]. من اگرچه تحقیق زیادی نكرده ام ولی استنباط می كنم كه این نماینده آخری آمد زیر ابرو بر دارد، زد چشم خودش را كور كرد. یعنی برای جا انداختن الزام واجبار ، « كامل بودن » كتاب را منكر شد. یعنی به قول ایشان، « مسائلی هست كه حكمش در كتاب نیست »...
من هیچی، به نظر شما درست است که کسانی از این حرفها بزنند؟ آنهم فقط برای این که چند صباحی در این دنیای فانی بر گرده مردم سوار بشوند! به غیر از این، این گونه حرفها چه انگیزه دیگری دارد؟ من دیگر دارم یواش یواش می ترسم. اگر علاقمندید و حوصله دارید ، خودتان این « تحقیق » را ادامه بدهید.
[i] رسالت ، 2 اسفند 1372 ، ص 2
[ii] سيد مهدي باقري : مرجعيت و ولايت ، ويژه نامة رسالت ، آذر 1372، ص 9
[iii] آيت الله اميني ، همان منبع
[iv] آيت الله مكارم شيرازي ، همان منبع .
[v] آيت الله سبحاني ، همان منبع.
0 Comments:
Post a Comment
<< Home