تلخ نویسی های لقمانعلی:

Wednesday, February 23, 2005

«وقایع اتفاقیه» در سرزمین عجایب

این متن هم از نوشته های بیات من است که تا کنون در هیچ سایتی منتشر نشده است. حالا پیشکش می کنم به شما [1]:
1- الحمدالله پس از بيست سال تفحص در زندگي خصوصي افراد، يعني در بارة اين كه چه مي خورند و چه مي پوشند و يا شبها از پهلوي راست مي خوابند يا از پهلوي چب، کی در رختخواب می گوزد و کی نمی گوزد. و تازه، بطور متوسط آدمها هر شب چند تا می گوزند، آقاي رئيس جمهور، آقاي خاتمي به تازگي كشف كردند كه« تفحص در زندگي افراد مخالف اخلاق اسلامي است» ( جامعه، شماره 58، 14/2/1377 ص 1). خوب، باشد، « اخلاق اسلامي» كه نمي دانم به راستي يعني چي، به« جمهوري» بداخلاق اسلامي چه ربطي دارد؟
2- ازطرف ديگر، آقاي فولادي نماينده زالزالک در ميان مردم خرم آباد هم مي گويد « الان قلم و انديشه است كه مي تواند جواب دنيا را بدهد نه شمشير وگردن زدن» و اضافه كرد،« زمان شعبان بي مخ ها ديگر گذشته است»‌( همان، ص 4).
طبق آخرين اخبار واصله از تهران، رئيس محترم قوه قضائيه، چند تن از امامان جمعه تهران، حاج آقا الله كرم، حاج آقا مسعود ده نمكي، ضمن ارائه شكايتي به آقاي سردار نقدي، از نماينده زالزالک در ميان مردم خرم آباد شكايت كرده اورا به« ضديت با نظام مقدس جمهوري اسلامي » متهم كردند. رئيس محترم قوة قضائيه ، به فولادي و كساني مانند او كه هم زبان با راديوهاي بيگانه برعليه فرهنگ غني اسلامي اظهار نظر مي كنند، هشدار داد. رياست زالزالک اسلامي در نامه اي كه در صفحه نيازمندي هاي « كيهان» چاپ شد، ضمن معذرت خواهي از امت شهيد پرور ايران، به نمايندگان زالزالک در ميان مردم ديگر شهرهاي ايران اعلام خطر كرد كه مواظب زبان خود باشند، چون تا دنيا دنيا بوده در ايران اسلامي و غيراسلامي، « زبان سرخ، سر سبز، بر باد مي داده است».
3 - روزنامة مرحوم «جامعه» در يك سري مقاله هائي تحت عنوان « صد روز با خاتمي» از زبان يكي از كارمندان ستاد خاتمي مطالب جالبي نوشت. بعضي از اين مطالب اما، كمي زيادي جالبند. در شمارة 58، نويسندة اين سري مطالب، آقاي بابك داد، ، ازيك زن 60 سالة مسيحي به نام « آنا» نام مي برد كه در تكيه اي مقابل ساختمان ستاد به آفرين به تماشاي سينه زنان مشغول بود. از حزئيات چشم مي پوشيم ولي آنا گاه و بي گاه گريه مي كرد بابك داد با او سر صحبت را باز مي كند و معلوم مي شود كه تنها پسرش در جبهه كشته شده است و « خودش هم عاشق خاتمي است» و مي گفت،« اين سيد يك پارچه نور است من اورا در خواب هم ديده ام، چندبار». وقتي آقاي داد مي خواهد از او عكس بگيرد، آنا در پاسخ مي گويد كه اگر مي خواهي به من لطف بكني، از خاتمي عكس بگير و به من بده. بابك داد هم به داخل ستاد مي رود و عكسي از خاتمي براي آنا مي آورد و اين است عكس العمل آنا،
« مي بيني چه مظلوم است سيد؟»
و بعد كه از سوي نويسنده يك بشقاب غذاي نذري به او داده مي شود مي گويد كه،
« نذر كرده ام كه اگر آقاي محمد خاتمي سربلند از اين انتخابات بيرون بيايد، سال ديگر در روز عاشورا براي امام حسين سفره بياندازم و يه هياتهاي عزادار بدهم. »
دروغ چرا؟ من تا بحال نمي دانستم كه پيروان حضرت عيسي هم سفرة « امام حسين» مي اندازند!
و گفت، « نذر كرده ام اگر خدا دل اين سيد را نشكست و آبرويش محفوظ ماند سال ديگر....» ولي، دنانت بنده را مي بينيد، با اين كه سيد دو طبقه هستم و جداندرجد هم، هم مسلمان بودم و هم سيد، ولي، حتي يك « سفرة علي اصغر» هم نذر اين « سيد مظلوم» نكرده ام!
و از همه جالب تر اينكه وقت خداحافظي به نويسنده اين گزارش ها مي گويد،
« به آقاي خاتمي بگوئيد من به خاطر امام حسين او را دوست دارم» و ادامه داد، « خاتمي پيروز مي شود به حق حسين» ( همان، ص16).
وقتي كه هم وطن عزيز مسيحي ما، اين طوري « مسلمان» مي شود و دست از سر سفرة « امام حسين» بر نمي دارد، بي خود نيست كه هم وطنان مسلمان ما نيز، صبح و ظهر وشب سر بدون عرق زمين نمي گذارند.
البته با شكمي كه خيلي از عناصر و گروه هاي اپوزيسيون صابون زده اند، من، به همراه اين هم وطن مسيحي عزيز، دعا مي كنم كه اين « سيد مظلوم» پيروز شود تا تحليل هاي اين دوستان بيش از اين غلط در نيايد كه آبروريزي اش كمي زيادي مي شود! ولي سئوال اصلي كه برايش جوابي ندارم اين است كه اين « سيد» مگر مي خواهد چكار بكند كه پيروزي اش اين همه تعيين كننده باشد! « جمهوري» اسلامي، « ولي فقيه»، « قصاص» و « سنگسار» و هزار درد بي درمان ديگر كه قرار نيست يك مو از سرشان كم بشود، از زمان رياست اين سيد هم كه با وعدة جامعة مدني، براي ايرانيان ساكن ايران « جامعة زدني» درست كرده اند [ البته براي همگامان عقيدتي و « مقاوم» شان در خارج از كشور، ايجاد « جامعة‌زدني» به صورت هم استراتژي و هم تاكتيك در آمده است تا اين عكس برگردان آقاي خميني، خواب نما بشودو امريه ديگري صادر بكند كه شايد حال اين مجريان بكن ونپرس خوب شود. جز اين كه دعا كنيم و اميدوارباشيم كه بزودي خواب نما بشوند، از دست ما چه بر مي آيد!!! حتي دفتر و دستك محقري هم نداريم كه در آن از اين عاشقان دلسوخته « آزادي» و « دموكراسي اسلامي» «پذيرائي» كنيم و يا اين كه آنها، با پاره كردن نشريات و بردن كامپيوتر و ضبط صوت.... از ما « قدرداني» كنند! ]. جامعة « قسط» اسلامي هم كه به گسترده ترين حالت تشكيل شده است، كه حتي زندگي هم به تعبيري« قسطي» شده است، پس، پيروزي بر عليه كي؟ بنده و امثال بندة هم كه حتي از ساية خودمان وحشت داريم.... همين الان كه دارم اين چند كلمه را قلمي مي كنم، تلفن خانة ما زنگ مي زند ومن ترس برم داشته است كه نكند باز مي خواهند مرا بترسانند! بهمين خاطر بهتر است تا توانائي غيبي اين خميني دست دوم كار دست من و خانواده ام نداده است، مطلب را درز بگيرم....

4- سيد احمد خاتمي، مدرس حوزة علميه قم، كه نمي دانم با خاتمي رئيس جمهور چه نسبتي دارد در نماز جمعه تهران گفت:
« برخي با دريافت ناشيانه از پيام دوم خرداد در صدد بمباران ارزش ها هستند» از « غيرت ديني » سخن گفت كه از سوي دشمنان مورد هدف قرار گرفته است و « اين زمزمه ها شيطاني است».
از دوست مهندس مان كه فكر مي كند اين چيزها را مي فهمد، راجع به بمباران ارزش ها پرسيديم، سري تكان داد و گفت براي بمباران ارزش در جامعه، به موشك هائي نياز داري كه عمدتا در كارخانه اي در شهر صنعتي معصوم آباد كه به واقع « درة سليكان» ايران است، بطور انبوه توليد مي شود.
براي اين كه ديدگاه سيد احمد خان خاتمي روشن بشود به اين نكته نيز توجه كنيدكه وي « فرهنگ شهادت طلبي را فرهنگ حيات دانست» ( جامعه شماره 60، 19/2/1377، ص 2). البته كه گوشي دستتان هست و « ايهام» و «‌استعاره» موجود در اين عبارات را درك مي كنيد! براي « حيات» « جمهوري» مقدس اسلامي، لازم است كه امت هميشه در صحنه ايران كار و زندگي شان را بگذارند كنار و همگان دستجمعي به دنبال « شهادت» باشند. اگرسياست مداران نتوانند با تركيه يا افغانستان جنگ و دعوا راه بياندازند كه براي اين حاكميت « بركت » خواهد داشت، و اگر مردم از گراني و كمبود و زور و كتك هائي كه در مجالس عزا و عروسي و ختنه سوران مي خورند، سكته نكنند، عده اي «‌عناصر گمراه» در مركز سازمان اطلاعاتي كشور هستند كه يا به صورت راننده اتوبوس در مي آيند و سعي مي كنند كه اين فرهنگ صددرصد اسلامي را رايج نمايند و يا اين كه مردم را از كوچه و بازار مي ربايند تا به كوري چشم استكبار جهاني اين فرهنگ اسلامي تمام و كمال حاكم شود.
باري در همين خصوص، پس از سخن راني « سردار صفوي» كه مي خواهد زبان ببرد و گردن بزند، به شكل هاي مختلف به آن عكس العمل نشان داده شد، جامعه شماره 60 متن نامه اي را چاپ كرده است از محسن قرباني، كه يكي از« فرماندهان جانباز سپاه پاسداران» است. ارزيابي قرباني از« پيام دوم خرداد» جالب است. به گفته او، مردم راي ندادند « تا جريانهاي مخالف هويت اسلامي حكومت حمايت شده و رشد كنند. مردم رائ ندادند تا از منتظري مطرود امام و انقلاب حمايت شود. مردم راي ندادند تا بجاي استفاده از تمامي توان مديريتي كشور براي حل مشكلات اقتصادي اجتماعي و فرهنگي كشور با برخورد تنگ نظرانه جناحي عده زيادي از مديران كشور بر كنار شوند. مردم راي ندادند تا از چپاولگران بيت المال طرفداري شود و به بازار رشوه و اختلاس دامن زده شود. مردم به جريانات ضد ارزشي، خود باخته، و دين فروش راي ندادند. » كمي بعد در همين نامه، نكات روشن تر مطرح مي شوند.« آيا حمايت از نهضت آزادي و ميدان دادن به فعاليت هاي آنها كه از سوي حضرت امام ممنوع شد تهديد امنيت ملي نيست؟ ..... آيا اگر روزنامه اي با درج افكار لائيك، تشويق جوانان به بي تفاوتي، تحريك مردم به شورش، توهين به مقدسات نظام وملت زمينه تهاجم و موفقيت دشمنان انقلاب را فراهم كنند، توطئه گر نيستند؟ .... آيا شعار مرگ بر استبداد در جلوي دانشگاه تهران با حمايت وزارت كشور تهديد امنيت ملي نيست؟» (‌همان، ص 11).
اگر ممكن است يك آدم رشيد و در ضمن صادقي پيدا بشود و به من حالي كند كه وقتي خودشان، مرگ بر استبداد را نشانة تهديد امنيت ملي مي دانند، آن وقت شما، دوستان كاسة داغ تر از سوپ هستيد كه به ما وعدة جامعة مدني مي دهيد! چون متجدد شده ام، از آش حرف نمي زنم. آش، آش رشته را در ذهنم تداعي مي كند و آش رشته هم مرا به ياد جواني ام در دهات يزد مي اندازد و گريه ام مي گيرد.
5- خامنه اي طي سخناني گفت كه « در نظام جمهوري اسلامي ايران، اساس همه فعاليت ها بايد مبتني بر عدالت باشد زيرا قسط و عدل از همه آرمان ها واهداف نظام اسلامي والاتر و بارز تراست» و كمي بعد در انتقاد از امريكا مي گويد كه اقتصاد آن كشور از نظر اسلام مردود است چون دركنار ثروت و سرمايه، « قسط و عدل در كشوري كه خود را پرچمدار آزادي مي نامد، قرباني شده است» ( جامعه،‌شماره 63 22 /2/1377، ص 2).
البته توجه داريد كه در ايران، اصلا اين طوري نيست، هست؟ توزيع درآمد و ثروت در ايران به حدي برابر است كه حتي شما وقتي در خيابان ها راه مي رويد مشاهده مي كنيد كه مردم عادي و معمولي دارند با قسم به سر و جان يكديگر دوزاري و پنجهزاري را به همديگر مي دهند و يا ميگرند كه اين تعادل و برابري به هم نخورد. باور كنيد دروغ عرض نمي كنم. خود من همين يك ماه پيش ايران بودم و با چشم هاي خودم اين جريان را ديدم. خيابان نادري سابق كه نمي دانم اسم اسلامي و ختنه شده اش الان چي شده، تا دلتان بخواهد زن و مرد وجوان و پير بالا و پائين مي روند و به هم ديگر پول مي دهند و پول مي گيرند. ميدان انقلاب، يا همان 24 اسفند سابق، ميدان ونك، زير پل سيد خندان، هر وقت روز كه برويد پر از آدمهائي است كه دارند پول و كوپن مي دهند و پول و كوپن مي گيرند. بهر تقدير، آقاي خامنه اي ضمن انتقاد از وابستگي اقتصاد ايران به نفت، به محمد شاه قاجار حمله كرده و حكومت او را مسئول نابساماني اوضاع اقتصادي ايران دانست. زائراني كه براي استماع فرمايشات ايشان با پاي برهنه از اقصا نقاط ايران آمده بودند در حاليكه سينه مي زدند، با تكبير مواضع آقاي خامنه اي را تائيد كردند. از عدل در ايران - كه در فرمايش «آقا» آمده بود - هر چه بگويم كم گفته ام! اگر حرف مرا قبول نداريد از نازنين پوينده و از سياوش مختاري ، يا از خواهر پيروز دواني و يا از همسر زال زاده و ميرعلائي و غفار حسيني و مجيد شريف و ..... بپرسيد....
6- اين نيز به ذكر مي ارزد كه كسي كه با فرهنگ چماق بزرگ شده باشد، در همه چيز نقش چماق مي بيند. براي نمونه، حميد كريمي، نماينده ايلام در زالزالک گفت، « نبايد دوم خرداد چماق قلم بدستان نااهلي باشد كه مصلحت و مفسده نظام را تشخيص ندهند و با تفسير جامعه ناخودآگاه ابزار دست دشمن شوند تا تيشه به ريشه انقلاب زنند». من دروغ چرا، منظور اين نمايندة محترم را نمي فهمم. خوب آنهائي كه مصلحت و مفسده را مي فهمند مردم را روشن بكنند تا دست آن ديگران رو بشود. ديگر چه ضرورتي به بستن و گرفتن و دست و بال شكستن و يا تهمت زدن. آدمي كه حرف حساب براي زدن داشته باشد، به كسي تهمت نمي زند؟ در همين سخن راني، اين نمايندة خداترس از«جاسوسان ديرينه امريكا در عرصه مطبوعات» نام برد كه «‌بر امام و انقلاب واسلام گستاخانه مي تازند» و مسئولان وزارت ارشاد هم « خم به ابرو نمي آورند و آزادي قلم و انديشه مطرح مي شود اما براي صاحبان انقلاب اين گونه بر نمي تابند و باب آزادي مسدود مي شود؟» ( جامعه ، شمارة 65، 24/2/1377، ص 2). آخ،‌آخ، آخ... ديديد، نگفتم! اگر فرمايشات ايشان را قبول نداريد به راديو و تلويزيون نگاه كنيد! آيا مسئولان مظلوم صدا و سيما، مي توانند برنامة « هويت» و يا « چراغ» درست كنند! غير از اين است كه همة برنامه هاي اين دو وسيلة عمومي بوسيلة كميته اي متشكل از نمايندگان حزب توده و مجاهدين خلق و فدائيان اكثريت كنترل مي شود. روزنامة « رسالت» و يا« كيهان» و به ويژه«كيهان هوائي» به اندازه نشرياتي مثل « جامعة سالم»،«جامعه»، « توس»، « نشاط»، «‌راه نو»، « گردون»، «زن»، امكان وآزادي دارند كه بدون مداخلة دادگاه ويژة روحانيت حرفهايشان را بزنند؟ وزارت ارشاد - راستي تا به حال دقت كرده ايد ما مردم شريف ايران به واقع چقدر پخمه بوديم و نفهميديم كه خداترسان محترم براي ما چه آشي دارند مي پزند؟ يعني ما، از صغير و كبير به «ارشاد» نياز داشتيم كه براي ما يك وزارت خانة گل و گشاد« ارشاد» درست كردند و همة پول هاي بي زبان منتظر الحاجي ها را هم در اختيار وزير مرشد اين وزارت خانه گذاشته اند كه نمي دانيم با آن چكار مي كند؟ [ پيش خودمان بماند. راست نمي گويم. تازگي ها در روزنامه هاي داخل خواندم كه ازوجوه، اگر دلار را 1000 هزارتومان فرض كنيد، يك چيزي نزديك به 7ميليارد تومان را به موسسه كيهان كمك كردند تا امثال شريعتمداري و و يا مصلحت نطام ، سعيد اسلامي بتوانند به اسلام عزير خدمت كنند! ] آيا بهتر نبود اسم اين وزارت خانه را « ارعاب» و يا « ارزاق» مي گذاشتندو از نزول دريافتي بابت وجوهاتي كه منتظرالحاجي ها به دولت پرداخته اند، به اقشار آسيب پذير كوپن غير قابل خريد وفروش و ارزان قيمت لوبياو نخود مي دادند كه آبگوشت بي گوشت شان اين قدر رقيق نباشد.
باقي بقايتان: عزت زياد تاوقتي كه دل و دماغي باشد.
[1] دستم بشكند اگر آنچه را كه در «» آمده، از خودم در آورده باشم. همه شان را از نشريات « جامعه مدني و زدني» ايران كش رفته ام و آدرس هم به دست داده ام كه شكاكان خودشان دنبال كرده و به راه راست هدايت شوند.

|

1 Comments:

  • می توانیم باز دوست از دور باشیم؟
    ب.

    By Anonymous Anonymous, at 11:49 AM  

Post a Comment

<< Home

Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com