تلخ نویسی های لقمانعلی:

Sunday, February 13, 2005

عطر یا ادوکلن شهادت؟

از شما چه پنهان در ايران اسلامي خيلي خبر ها هست كه يك هزارم آنهم به گوش بقيه دنيا نمي رسد و دنيا در نتيجه از بسياري از دست آوردهاي انقلاب اسلامي بي نصيب مانده است. اجازه بدهيد به نمونه اي اشاره بكنم. استاد اقتصاد خوانده اش در بخش يادداشتهاي اقتصادي يكي از روزنامه هاي صبح تهران مي نويسد : « از زماني كه اقتصاد پوزيتيو ( Positive ) از اقتصاد نورماتيو جدا شد و نداي " اقتصاد خالي از ارزش ها " را سر دادند ، از هما ن موقع بال معنويت اقتصاد شكست و " اقتصاد آزاد " انسان را از چارچوب دين به " ظلمت بي ديني " سوق داد »[i]
به دلتان بد نياوريد ! منهم كه گاه فكر مي كنم از آدام اسميت و ريكاردو و مالتوس بيشتر اقتصاد مي دانم ، جمله بالا را نمي فهمم. از استاد اقتصاد خودم كه صد برابر من اقتصاد مي داند، جريان را پرسيدم ، از زور ناراحتي زد زير گريه و در حاليكه مثل خواهر زادة لوس و ننر من به سكسكه افتاده بود ، گفت : دين و بي ديني به اقتصاد پوزيتيو و نورماتيو چه ربطي دارد ؟ بعلاوه اين دو شاخه اقتصاد كه هميشه از يكديگر جدا بودند. بعد مكثي كرد و ادامه داد : استاد اقتصاد دان ايراني كه مسلمان و خداترس هم هست لابد چيز هائي مي داند كه من نمي دانم. گفتم مگر نمي داني كه « اقتصاد اسلامي با دو بال معنويت و ماديت همان نسخه شفابخش بشريت و يكي از ارمغان هاي ذي قيمت انقلاب اسلامي است » [ii] با قيافه اي حق به جانب گفت : مگر اقتصاد اسلامي پرنده است يا جامبو جت كه بال داشته باشد ؟ گفتم نه بابا جان : بال ماديت داشتن يعني اينكه در اقتصاد اسلامي حتي سلام و عليك كردن هم خرج دارد. در هر كوچه و پس كوچه اي هم يك " صندوق صدقه " گذاشته اند كه اگر روزي با كسي سلام و عليك نكردي، وجوه مربوطه را در اين صندوق ها بريزي . درجاهای دیگر هم به قول شاعر :
تا تواني بده ، بگـــــير وجـــوه
رسم ما اين و اين خجسته مرام
كارها لنگ و زندگيست به كـام
كــار بي رشوه كي شود انجــام
بال معنويت هم نشانه اش اين است که در مملکتی که روی دریائی از نفت لم داده، مردم اش در خیابانها از سرما یخ می زنندو هیچ مقام بی ناموسی هم کوچکترین مسئولیتی قبول نمی کند. دانش آموزان مدرسه اش در آتش کباب می شوند ولی هیچ کس جابجا نمی شود. از آن طرف، جزو اولين كارهائي كه جمهوري اسلامي كرد ايجاد « بنياد شهيد » بود كه اگر خداي نكرده كسي تصادفا در راه اسلام به شهادت رسيد از پيش بداند كه بنياد معتبري هم هست كه وظيفه اصلي اش « پراكندن عطر شهادت در جامعه » است . در بدو شكل گيري بنياد كه : « به قبل از آغاز جنگ تحميلي باز مي گردد كسي نمي دانست كه آيا جنگ اتفاق مي افتد و در صورت وقوع چه تعداد شهيد خواهيم داشت »[iii]. از آن گذشته چون در هيچ نظامي معنويت آنقدر كه در جمهوري اسلامي مهم است مهم نيست ، طبيعي است كه جمهوري اسلامي نتوانست از جائي « الگو بگيرد ، كيپه برداري كند » و چون « در نظامهاي ديگر دنيا الگوئي از بنياد شهيد » نبود در نتيجه در اول كار، بنياد « نتوانست به درستي خودش راضابطه مند كند ». ولي در شرايط بعد از جنگ و « كاهش تعداد شهدا » مجالي فراهم آمد تا بنياد وظيفه اصلي خويش را در « پراكندن عطرشهادت » باز شناسد. بعضي از شبه مسلمانان غرب زده در مقاطعي كوشيدند بنياد را از مسير اصلي اش منحرف كنند و پيشنهاد پراكندن اودكلن شهادت را كردند كه با موضع گيري قاطعانه بنيانگذار انقلاب اسلامي و اميد مستضعين و قائد اعظم و پشتيباني همه جانبة فضلاي شوراي فقها و علماي دارالعلم قم اين توطئه استكبار جهاني در نطفه خفه شد. استاد من در حالي كه حسابي گيج شده بود سرش را به پائين انداخت و رفت .

[i] رسالت ، 21 بهمن 1372، ص 23
[ii] همانجا
[iii] رسالت 21 اسفند 1372 ص 12

|

1 Comments:

  • لقمانعلی محترم، متاسفم که به خاطر این که من یک بار اسم آقای کویررا آوردم یک بابائی از پشت کوه پاشده آمده این جا و هی کویر کویر می کند.جناب پشت کوهی! چند بار بگویند: لقمانعلی ، نه کویر.وانگهی تو مطلب را بچسب، به اسم نویسنده اش چکار داری؟
    ب.

    By Anonymous Anonymous, at 8:09 AM  

Post a Comment

<< Home

Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com