فوتبال پسامدرن:
به میمنت 7 سالگی نوه ام- نوشته ای را که درست 7 سال پیش نوشتم در زیر می آورم.علاوه بر بزرگداشت 7 سالگی نوه ای که ندارم، می خواهم برای شمای خواننده هم اندکی ژست گرفته باشم که مبادا فکر کنید بنده تازه به دوران رسیده ام و همین پریروز شروع کردم به تلخ نویسی... این که در این همه مدت، ترقی نکردم وحرفه ای نشده ام[ به قول خودمان، هیچ پخی نشدم]، آن دیگر تقصیر من نیست. چیکار کنم؟ خدا به من استعداد نداده است شما هم خواهش می کنم با تاکید برآن با من شوخی نقص عضوی نکنید!! آقاجان استعداد ندارم دیگه... چکنم! بروم مقالات و تحلیل های سیاسی بنویسم وحزب و گروه تشکیل بدم!....من این کارا لا دسم نیس... لقمانعلی
نتیجة بازی تا به همین جا : ناطق نوری یونایتد 2 دینامو خاتمی 0
لقمان علی گزارشگر از منچستر گزارش می دهد:
این روزها به هر كجا كه می روید همگان از فوتبال جام جهانی [1998] حرف می زنند. تب فوتبال همه را گرفته است. ایرانیان گرامی مقیم كشورهای مختلف، خودشان را به آب و آتش زدندو به راستی چه كار نیكوئی نیز كردند، تا درطول این مسابقات در فرانسه باشند و بازی های تیم ملی ایران را تماشا كنند. بنده كه نه پولش را داشتم ونه ویزایش را، طبیعتا نتوانسته بودم به فرانسه بروم. به سرم زده بود كه خودم را بیاندازم به دریای مانش و شنا كنان خودرا به طور قاچاقی به فرانسه برسانم . خوشبختانه قبل از این كه خودم را به آب بیاندازم، به یادم آمد كه شنا بلد نیستم و این كار را نكردم. به عوض سعی كردم در فاصله دِلی ور كردن پیتزا به این یا آن مشتری، این بازی ها را از تلویزیون 14 اینچی كه در پستوی مغازه دارم نگاه بكنم. البته از دورادور شنیده ام كه بوده اند عده ای كه رفته بودند تا خودشان را تماشا كنند، واگر دیده بصیرتی باشد، ببینند كه به واقع تا به كجا سقوط كرده اند؟ شما هم لابد آن قصه «غرور آفرین » ولی كمی خنده دار « فتح ورزشگاه » را شنیده اید. به دوستی گفتم از همین حالا باید بنشینیم و پولهایمان را برای بازی های المپیك سیدنی [2000]جمع بكنیم. اگر بتوانیم برویم آنجا و چند تا ورزشگاه را « فتح» كنیم، حتما، اوضاع سیاسی در ایران به نفع ما كه الان در چارگوشة این دنیا دربدر و خانه خراب شده ایم، مساعد می شود و می توانیم به جای این كه « شهروند» را در تورنتو منتشر بكنیم، هفته نامه ای به همین نام، از شهر علم و دانش، یعنی دارالعلم قم منتشر بكنیم كه ثواب هم دارد و می توانیم نه فقط این دنیارا بلكه با پرداخت 5 درصد پیش قسط، راحتی آن دنیا را نیز از همین حالا، پیش خرید بكنیم.
یك آشنای ایرانی من بر خلاف من نه مشكل پول داشت و نه مشكل ویزا و توانسته بود به دیدن این مسابفات برود. از طرف دیگر، او سالهاست مددرسان مالی به یكی از سازمان های « سوپرانقلابی» هم هست. در حالی كه اشك در چشم داشت می گفت، بر هفت جدم لعنت، اگر دیگر یک صنارهم به این « طالبان پسامدرن» كمك بكنم ووقتی علت را پرسیدم، گفت كه قبل از شروع یكی از بازی های تیم ملی ایران، در بیرون از استادیوم، چند تائی از طرفداران همین سازمان راه را بر من و پسر ده ساله من بستند و به زور تی شرت پسرم را كه، پیراهن تیم ملی ایران بود، از تنش به در آورده، و تی شرت دیگری به او پوشاندند و هر چه التماس كردم، توجهی نكردند و پسرم در حالیكه به شدت ترسیده بود، و گریه می كرد، می پرسید، بابا، این ها چرا این جوری می كنند؟ من این تی شرتو رو نمی خوام. و من مانده بودم كه جواب پسر دهساله ام را چه بدهم؟
باری، در كنار این بازی ها، در داخل ایران هم، یك بازی پرسروصدای در جریان بود [ و هنوز هست] كه بر خلاف دیگر بازی ها، فقط 90 دقیقه طول نمی كشد. و بعلاوه، فقط 11 بازیكن ندارد و در ضمن، تماشاچی هم زیاد دارد. یعنی در استادیوم 60 میلیونی ایران زمین بازی می كنند.
یك تیم، تیم ناطق نوری یوناتید است كه علاوه بر ورزشگاه سپاه پاسداران و امامان جمعه، از امكانات ورزشگاه مجلس شورای اسلامی هم استفاده می كند. خیلی سعی كردند از ورزشگاه ریاست جمهوری هم استفاده و حتی بعضی ها می گویند سوء استفاده كنند ولی در آخرین لحظات و برخلاف ارزیابی بسیاری از مفسران و غیر مفسران و شبه مفسران فوتبال، صاحبان اصلی این ورزشگاه تصمیم گرفتند كه آن را به تیم دینامو خاتمی واگذار كنند. الان هم طرفداران واقعی و كرایه ای تیم ناطق نوری یوناتید به جلسات تمرین تیم دینامو خاتمی، [در شهرا یلام، یادر زمین ورزش دانشگاه تهران و یا در پارك لاله] یورش می برند و نمی گذارند كه بازیكنان بدون دردسر تمرین كنند. سهام داران اصلی تیم ناطق نوری یوناتید، تاجران «محترم» و « حلالخور» بازار تهران هستند كه در تمام عمرشان نه ژامبون خورده اند و نه به مسكرات لب زده اند. اگر هم زده باشند، حتما، بلافاصله رفتند ودهن مباركشان را آب كشیده اندتا نماز وروزه شان باطل نشود. تا دینارِ آخرِ « سهم امامِ» سودهای صددرصد « اسلامی» و « حلال» خود را هم پرداخته اند و نه در پیشگاه خدواند تبارك و تعالی شرمنده اند و نه در پیشگاه مردم. [ دروغ چرا، تا قبر فقط چارقدم بیشتر راه نیست، مردم را اصلا داخل آدم حساب نمی كنند. آنهائی كه نمی توانند از پنجه بكس استفاده كنند و شعارهای «انقلابی» هم نمی دهند كه جزء مردم نیستند! ]. نه فقط در « ولایت » ذوب شده اند، بلكه خالصا مخلصا، برای سربلندی اسلام فعالیت می كنند. در محافل و مجالس رسمی و غیر رسمی به جای دست زدن و سوت كشیدن، سینه می زنند و به جای زنده باد، مرده باد، الله اكبر می گویند. علاوه بر صدور فتاوی لازم برای ممنوعیت سوت زدن كه نزدیك بود اسلام را به خطر بیاندازد، به اقدامات « صددرصد» اسلامی دیگری هم مبادرت ورزیده اند. لابد خوانندگان محترم مسبوق هستندكه شماری از طرفداران پروپاقرص این تیم، دائما شكوه و شكایت كرده از كُندی « اسلامی كردن» جامعه ابراز نارضایتی می كنند و معتقدند كه لابد توطئه ای در كار است كه سرعت رشد « اسلامی كردن» را كم می كند . برای دوستانی كه ممكن است در خارج از ایران، نگران كُندی « اسلامی كردن» جامعه باشند این خبر خوش را دارم كه همانطور كه مستحضرید، در ماههای اخیر، مجلس محترم اسلامی [ همان زالزالک خودمان] كه یكی از فعال ترین هیئت های طرفدار تیم ناطق نوری یونایتد است، در دو مورد، یكی،كلیات طرح انطباق امور اداری و فنی موسسات پزشكی با موازین شرع مقدس [ترجمة به فارسی، یعنی، زنانه - مردانه كردن طبابت] ، و دوم، ممنوع كردن استفاده ابزاری از زن در تصاویر و محتوا. [ترجمة به فارسی، یعنی، به قول خانم عبادی « ممنوع كردن دفاع از حقوق زنان»] ( جامعةسالم، شمارة 38،اردیبهشت 1377، ص 11) دست به اقدام زده است. دومین اقدام مجلس، - ممنوع كردن دفاع از حقوق زنان - كاملا روشن است و ابهامی ندارد. مضافا كه سه تن از خواهران نماینده نیز، بیشتر از دیگران خواهان تصویب این طرح بودند. و اما، در باره « زنانه - مردانه كردن طبابت» چون برای راقم علت این كار چندان روشن نبود، از عموی مادرم كه در حوزه علمیه قم درس می دهد و در جوانی در تیم فوتبال ناطق نوری یونایتد كه آن موقع تحت نام دیگری فعالیت می كرد، بازی می كرد، دراین باره استفتاء كردم. ایشان با گشاده دستی برای من روشن فرمودند كه در این بیست سالی كه طبابت در « جمهوری» اسلامی بطوركامل زنانه و مردانه نبوده، موارد متعددی از تداخل امراض مشاهده شده كه وقتی خواستم برای من بیشترتوضیح بدهند، افزودند، برای مثال، شیوع « ورم بیضه» در خانمها، و موارد مكرر « سرطان رحم» در آقایان، حتی در چند مورد، كسانی كه سرطان رحم گرفتند، برادران طلبه خود ما در حوزه بودندو مدت زمان زیادی به « فارغ التحصیل» شدنشان نمانده بود. از آن گذشته، اضافه فرمودند كه ، امام جمعة یاسوج به من خبر داد كه در یاسوج، تعدادی از خانمهای باحجاب، به علت مراجعه به اطبای مرد، مجبورند هر روز ریش و سبیل خود را اصلاح نمایند. البته روایتی مبنی بر جایز نبودن اصلاح صورت در مورد خانمها در دست نداریم. و به همین نحو، فرماندار شیرگاه كه در ضمن امام جمعة قائم شهر نیز هست می گفت كه، شماره برادرانی كه در شیرگاه هر ماه، رگل می شوند، رو به افزایش گذاشته است. بعد از پرس وجوی بسیار روشن شد كه بهترین دندانپزشگ شیرگاه یكی از خواهران است و این برادران هر وقت كه دندان درد می گرفتند، معمولا به این خواهر مراجعه می كردند. به این ترتیب، مصلحت نظام ایجاب می كند كه نسبت به این مسائل مهم، بیش از این كم توجهی نشود. به خصوص كه « ورم بیضه» درخانمها بسیار دردناك است و ممكن است باعث عقیم شدن آنها بشود. نمایندگان خداترس مجلس، با این كار، به « امت همیشه در صحنه» خدمت بسیار مهمی كردند و از خداوند تبارك و تعالی نیز، اجرشان را خواهند گرفت.
لابد باید منتظر ماند كه مجلس محترم اسلامی، دست از كاهلی و كم كاری بردارد و با سلب مصونیت پارلمانی از نمایندگان و سخن گویان استكبار جهانی كه از درون مجلس توطئه می كنند و نمی گذارند تا امورات بر اساس « صحیح وهم خوان با شرع مقدس» بگذرد و با اخراج ایشان از آن مكان مقدس، برای اجرای دیگر امورات شرعی [ برای نمونه، ممنوعیت عبور ومرور خانمها در معابر عمومی، اجباری کردن چادر، ممنوعیت خواهران از آموزش عالی] اقدام جدی نماید. البته مدتی پیش، با استفاده از روایتی مبنی بر « جایز نبودن مركب سواری»، دوچرخه سواری را ممنوع اعلام كردند كه خودش جای تشكر و سپاس دارد. چون اگر مفهوم كلی تری از « مركب» را به كار می گرفتند و مثلا می گفتند، كه علاوه بر اسب كه چهار دست و پا دارد، زنان حق ندارند سوار « مركب» های مدرن چهارچرخه، برای مثال پیكان و پراید، و پاترول و بنز نیز بشوند، كار كمی بیخ پیدا می كرد. یعنی، كار انصار حزب الله، شاخةخواهران زنیب، كه در آن واحد می خواهند به چند گردهمآئی « استكباری» « زنان بد حجاب و مستكبره» یورش ببرند، عملا غیر ممكن می شد.
به اشاره بگذرم كه دخترعموی پسر خالة من كه تازگی ها از ایران آمده، با دلمردگی ضمن اشاره به رویداد های ماههای اخیر، به خصوص آنچه در پارك لاله، و چند جای دیگرگذشت، می گفت: « من دیگر در هیچ انتخاباتی شركت نمی كنم. همین یك بار، برای هفت جدم هم كافیست» وقتی علت را پرسیدم، گفت، « با تظاهر به ایجاد یك جامعة مدنی ، برای ما، جامعة زدنی درست كرده اند. من چه می دانم، درانتخابات آینده، با چه شعاری به میدان خواهند آمد؟».
من هم كه از همه جا بی خبرم، چیزی نداشتم كه به این فامیل مغبون خود بگویم. ساكت شدم. لحظه ای بعد، سرم را به سوی آسمان گرفته، وبا اینكه اعتقاد درست وحسابی هم ندارم، زیرلب گفتم: یا صاحب الزمان، به ظهورت،شتاب كن......
و اما بر گردیم سر تیم فوتبال ناطق نوری یونایتد. سهامداران دیگر این تیم، شامل سرمایه داران مومن نو كیسه، دلالان زحمتكش ارز [ نه آنهائی كه درگیر معاملات صنار سی شاهی درگوشه خیابان فردوسی و یا اسلامبول هستند بلكه دلالان پركیسه و پُرپول كه در گیر معاملات میلیونی اند ] ، محتكران محترم و مظلوم آهن و لاستیك و سیمان، وارد كنندگان خداترس دارو و آرد . کفش و خودرو می باشد كه بطور فعالی در این امر خیر شركت دارند. سهامداران اصلی تیم ناطق نوری یوناتید به خاطر ثروت فراوانی كه بهم زده اند امكانات زیادی در اختیار مربی این تبم قرار داده اند تا بتواند بازیكنان بیشتر و بهتری خریداری نماید. اعضاء و طرفداران تیم ناطق نوری یوناتید به حدی عاشق و شیفته بازی فوتبال هستند كه از هیچ كاری برای پیروز شدن در مسابقات رسمی و غیر رسمی دریغ نمی كنند. بر خلاف رهنمود های فدراسیون بین المللی فوتبال، یك هیتئی از داوران باز نشسته فوتبال ایجاد شده كه طبق قوانین مملكتی باید صلاحیت بازیكنان را قبل از بازی بررسی كنند. خودشان می گویند كه غرض بدی ندارند و نمی خواهند بازی فوتبال رابه انحصار خود در بیاورند و تا حرف یكی دوتا می شود برایتان آیه می آورند كه ما از روز اول، یعنی از زمان خلقت آدم و حوا با انحصار مخالف بودیم و الان هم تنها وابستگان به تیم فوبتال استكبار جهانی هستندكه ما را به انحصار طلبی متهم می كنند. و اگر بالای منبر باشند، در تائید ضدیت خویش، گریزی هم به عهدنامه انحصار تنباكو در صد سال پیش می زنند كه با همت گروهی از بازیكنان تیم كه در آن موقع نامش شیرازی- آشتیانی یونایتد بود، جلوی انحصار تنباكو را گرفتند و اگرچه برای اقتصاد ورشكسته كشور كلی بدهی خارجی بالا آوردند ولی هم چنان به این حركت ضد انحصاری خود می نازند و قرار است تا روز قیامت كه به ظاهر به آن چندان نیز نمانده است، هم چنان به زمین و زمان فخر بفروشند. اعضای این تیم تجربه زیادی دارند، چون در این بیست سال گذشته، امكانات زیادی در اختیارشان بود و توانستند خیلی مرتب تمرین بكنند، ولی، معلوم نیست اگر بازی به وقت اضافی بكشد، به علت كبر سن و كهولت آیا می توانند در وقت اضافی هم بازی خوبی ارائه بدهند یا نه؟ در طول بیست سال گذشته، این تیم در اغلب سالها برنده جام حذفی باشگاه ها شد. در دهسال اول، مربی تیم، رائول خمینیو، بازیکن سابق رئال بمبی، در این پیروزی ها نقش بسیار تعیین كننده ای داشت. اگرچه بعدا معلوم شد كه همة مشاوران را از كار بی كار كرده و حتی دستیار چندین ساله اش، بازرگان مهدی اوف را كه در تجدید سازمان تیم نقش بسیار مهمی داشت، از كار اخراج و حتی خانه نشین كرده بود. هافبك تیم در آن سالها، رونالدو منتظری بود كه به علت یكی بدو كردن با رائول خمینیو بر سریكی ازبازیكنان ذخیره تیم، هاشم مهدی الغرابی، از بازی فوتبال برای همة عمر محروم شد و حتی اخیرا كه بعضی ها او را در پارك مركزی قم مشغول توپ بازی دیدند، زبان به اعتراض گشوده و حتی 800 نفری هم خانه اش را « مصادره انقلابی » كردند و بر سرش تابلو اعلانات بردند بالا كه رونالدو منتظری برای بازی در تیم فوتبال استكبار جهانی با مربیان این تیم مشغول مذاكره بوده است. گفتن دارد كه هیچ یك از ناظران فهمیده و بی طرف، وجود این مذاكرات را تائید نكردند. حالا چرا رونالدو منتظری در سنین بازنشستگی به فكرتمرین فوتبال افتاده است، به گمان من، به دلیل هیجانات ناشی از شركت تیم ملی فوتبال ایران در بازی های جام جهانی بود.
تیم دیگر، دینامو خاتمی است كه بطور جدی نزدیك به یك سال است وارد بازی های حرفه ای شده است. اگرچه خیلی ها به این تیم امیدواری فراوانی دارند ولی شواهدی برای این نوع خوش خیالی ها موجود نیست. علاوه بر هیئت داوران، داور این مسابقه به وضوح از طرفداران پروپاقرص تیم ناطق نوری یونایتد است. دروازه بان این تیم، خاتمی كه در ضمن، كاپیتان تیم نیز هست، تا چند سال پیش در تیم ناطق نوری یونایتد بازی می كرد ولی در یك حركت بسیار عامه پسند از آن تیم جدا شد. در ماههای اخیر این تیم دو تا از بهترین بازیكنان خود را از دست داده است. هافبك پرتوان تیم، كرباسچی علی اوف نمی تواند مثل سابق در خدمت تیم باشد چون با ضربه ای كه به سر او وارد آمده، فعلا تا اطلاع ثانوی در بیمارستان اوین بستری است و معلوم نیست معالجه او تا به كی طول خواهد كشید و آیا پس از رفع جراحت ، می تواند مثل گذشته بازی كند یا نه؟ [ اگر هم در بیمارستان اوین بستری نباشد، به علت كمبود تمرین، نمی تواند درخدمت تیم قرار بگیرد]. در طول هشت سالی كه كرباسچی علی اوف فوتبال حرفه ای را آغاز كرده بود، در مواردمتعدد بازیكنان حریف كوشیده بودند كه با ضربه ای به سرش او را از دور بازی ها خارج كنند [ مخصوصا بازیكنان تیم رسالت كاسموس] . یك مقدار فرز بودن خود او و مقداری هم، حمایت های ریاست فدراسیون فوتبال ایران، رفسنجان علی هاشم اوغلی باعث شده بود كه حریفان موفق نشوند. با بركناری هاشم اوغلی و با قاطعیتی كه داور از خود نشان داد،این بار توانستند این ضربه كاری را به سر كرباسچی وارد آورده اورا از میدان خارج كنند. بازیكن دیگر، عبدالله نوریشنسکی، مثل دروازه بان خاتمی، چند سال پیش برای مدتی در تیم ناطق نوری یونایتد بازی می كرد و به دلایلی كه برای صاحب این قلم روشن نیست، از آن تیم كنارگرفت. او در گوش چپ تیم بازی می كرد ودر تیم دینامو خاتمی نقش بسیار موثر و برجسته ای داشت. این بازیكن پرتوان، از سوی، هیئت فوتبال مجلس اسلامی برای مدتی نامعلوم از بازی در تیم اصلی محروم شده است. دروازه بان خاتمی، برای بهره گیری از تجربیات عبدالله نوریشنسکی اورا به دستیاری خویش منصوب كرده است، ولی تا چه حد او می تواند به عنوان دستیار مددكار تیم باشد، روشن نیست.
این بازی فوتبال ولی یك اشكال اساسی دارد كه توجه همه ناظران و متخصصان فوتبال را به خود جلب كرده است. اگرچه تیم دینامو خاتمی به نظر بازی قشنگ تری ارائه می دهد ولی پیروزی این تیم در این مسابقه به نظر بعید می آید. دلیل اصلی و اساسی اش هم این است كه داور [ ریولینوخامنه ای] نه فقط بی طرف نیست، بلكه به وضوح خواهان پیروزی تیم ناطق نوری یونایتد است و در این راه از هیچ كاری خودداری نمی كند. حتی در دوره ای كه عبدالله نوریشنسکی در تیم بازی می كرد در موارد مكرر كه در محوطه 18 قدم تیم ناطق نوری یونایتد، با خطا توپ را از او گرفته بودند و بایدبرای ضربه پنالتی به سود تیم دینامو خاتمی سوت می زد، نه فقط این كار را نكرد بلكه به ضرر عبدالله نوریشنسکی سوت زد و توپ را به بازیكنان تیم ناطق نوری یونایتد بخشید. خیلی ها می كوشند داوررا بی طرف نشان بدهند ولی هر كار كه می كنند، دمُ خروس از زیر عبا، یا قبا [ فرق نمی كند] می زند بیرون، و روشن می شود كه داور به وضوح، با تیم دیناموخاتمی میانه ندارد.
این كه بر سر فوتبال در این میان چه می آید، تنها با گذشت زمان روشن خواهد شد.
4 Comments:
لقمانعلی جان طنزهات دارند یکی بعد از دیگری شاهکار از آب درمی آیند! (خودمونیم حالا خودتو نگیری ها) از این یکی خوشم اومد.
ب.
By Anonymous, at 5:41 AM
مثل این که دیگر نظر لطف شما از ما برگشته است...ولی چرا؟
By Anonymous, at 8:38 AM
از داستان خوشتان آمد؟ فقط برای قسمت های مربوط به کودکی از خاطراتم استفاده کرده بودم، بقیه اش تخیلی بود.
ب.
By Anonymous, at 12:07 PM
آقا یا خانمی که شکوه می کنی من « کم لطف» شده ام. من که نمی دانم تو کی هستی چگونه می توانم چنین جسارتی بکنم؟ و اما در پاسخ ب، مشکل شما این است که کم می نویسید! ولی به خاطر این داستا،دست شما درد نکند
با احترام
لقمانعلی
By Anonymous, at 1:06 PM
Post a Comment
<< Home