تلخ نویسی های لقمانعلی:

Sunday, February 27, 2005

درباره « استمهال»:

نشسته بودم بيكار و بي حوصله كه تلفن زنگ زد. دوستي بود از راه دور كه پس از سلام و احوال پرسي معمول گفت لقمان جان راستي يك سئوال دارم. در روزنامه اي خوانده ام كه دولت درايران مي خواهد بخشي از بدهي هايش را استمهال كند. تو مي داني كه با بدهي ها چه كار مي خواهند بكنند؟
از شما چه پنهان منظور دوستم را اصلا نفهميدم. گفتم رفيق اجازه بده دوسه روز بعد به تو خبر بدهم.
اولين كاري كه كردم اين بود كه به يك فرهنگ لغت مراجعه كردم. هر چه گشتم اين واژه را پيدا نكردم . پيش خود گفتم نكند اشتباهي در حروف چيني پيش آمده است ولي بعد مانده بودم كه اگر اين فرض درست هم باشد به جايش چه مي توان گذاشت؟ عقل ناقص من به جائي نرسيد كه نرسيد. پس از اينكه سئوال دوستم را 15 بار تكرار كردم و صفحات فرهنگ لغت را 15 بار ورق زدم . 15 بار تصميم گرفتم بلند شوم و به دوستم خبر بدهم كه داداش من نمي دانم كه با بدهي ها مي خواهند چكار بكنند. ولي هر 15 بار پشيمان شدم. عاقبت از 15 استاد زبان فارسي استمداد طلبيده به دوستم خبر داده ام و براي اينكه شماي خواننده هم بي نصيب نماني سعي ميكنم به اختصار در بارة " استمهال" توضيح بدهم.
وقتي «جمهوري مقٌدس» اسلامي برايران عمدتأ اسلامي استيلا يافت و مردم فلك زدة ايران از چالة استبداد سلطنت در نيامده، بدون استفسار و استفهام كافي به استقبال استبداد فقاهتي رفتندو پس از اينكه حكومت اسلامي براي 26 سال بر ايران استمرار يافت وهر چه هم كه مردم ايران استمداد طلبيدند، به گوش هيچ آدم صاحب استدراكي هم نرفت كه نرفت. و حتا بعضي از «كمونيست هاي دوآتشه» مثل آقاي فيدل كاسترو استهزاء هم فرمودندو بعضي از« ليبرال ها» و « سوسياليست هاي» دِبش مثل آقاي ريگان و مسيو ميتران با استشمام بوي كباب و بدون استعلام اينكه آيا به راستي بساط كباب بر پا است يا اينكه دارند در واقع آدمها را كباب ميكنند، از حول حليم در ديگ استغفار افتاده وبا استفتا از رهبران بزرگ مكتب نجات بخش اسلام هر آنچه كه لازمة بندگي در بارگاه حضرت احديت بود را به جا آوردند. از سوئي براي استخلاص شهروندان خويش از بيروت در جهت رفع استسقاء حاكميت اسلامي براي اسلحه كوشيدند و از سوي ديگر بدون استتار و بدون استحقاق به استلزام موقعيتي كه درآن بودند استعمال كنندگان اسلحه هاي سرد وگرم بر عليه مخالفين دولت اسلامي را از محبس استخلاص داده با سلام و صلوات به تهران استرداد دادند. تعجبي نداشت كه به اين ترتيب، بدون استثناء از انسانيت خويش استعفاء دادند. در تمام اين سالها اما بسياري از روشنفكران و شبه روشنفكران و نيمه روشنفكران ايراني به استمناء فكري مشغول بودند وبراي استعلاج استدراك هاي استثنائي خود كه با استقلال كامل از واقعيت هاي زندگي شكل گرفته است، بدون اينكه از موقعيت خويش به عنوان سقراط و ارسطوي همه چي دان استعفاء بدهند، با استغراق در بحث هاي صد تا يك عباسي روزگار گذرانيدند. در ايران اما، استيصال اقتصادي از حد گذشت. حاكميت اسلامي كه هم استحكام داشت وهم استقلال و هم استدلال، متاسفانه در نتيجه توطئه استكبار زميني وآسماني و هم چنین بی عقلی رفت انگیز گردانندگان و تصمیم گیرندگان عمده و اساسی، استقراض زيادي ببارآوردو با استمساك از زبان و فرهنگ غني عربي كوشيد ومي كوشد استهلال مرحله جديدي از استيلاي در هم فشرده تراستكبار زميني را در استتار " استمهال" ماستمالي كند. به همين دليل است كه بندة حقير پس از استكشاف فراوان و با استنساخ از بسياري متون منسوخ و قديمي و در منتهاي استغناء واستعداد استعمال واژة " استمهال" را براي هر منظور ديگري غلط و نادرست مي دانم. با استغفار از خوانندگان محترم اگركسي از من استنطاق كند به او خواهم گفت كه به نظر بنده « استمهال» به احتمال زياد شكل دگرديسي شدة دو واژة ديگر است كه به مرور زمان به اين صورت درآمده است:
1- به احتمال زياد به جاي« ه » در گذشته « ت » مي آمده كه به آخر « ل» مي چسبيده است، يعني« استمهال» شكل معرب «استمالت» است كه به فارسي خايه مالي هم مي تواند معني بدهد. به سخن ديگر، پس معني اين عبارت اين مي شود كه براي به تآخير انداختن بدهي هاي ايران، خايه مالي هاي لازم به عمل آمده است يا قرار است به عمل بيايد.
2- اين احتمال هم وجود دارد كه «ه» هوشنگ خاني، در گذشته «ح» حمالي بوده، يعني اين واژه به صورت « است محال» بوده كه چون آقا يا خانم حروفچين فراموش كرده بين « ت» و « م » فاصله بگذارد، اين دو به هم چسبيدند و «ح» حمالي هم به مرور به « ه» هوشنگ خاني مبدل شد. جريان گويا از اين قرار بود كه وقتي براي استخلاص از استيصال اقتصادي به سراغ طلبه هاي حوزة علمية صندوق بين المللي پول و بانك جهاني رفتند، رئيس گروه بررسي اقتصادي خاورميانه درصندوق كه چند كلمه فارسي مي دانسته، مي خواسته بگويد : « محال است كه مردم ايران ديگر روي آرامش ببينند». ولي بعضي از متخصصين ايراني كه براي صندوق كار مي كنند نگذاشتند يارو حرفش را تمام كندو تنها همان « محال است » بيان شد كه به مرور ابتداء به صورت « است محال»و بعد « استمحال» و سرانجام« استمهال » درآمد.
اگر از خود من خدا وكيلي نظرم را بپرسيد، من فكر مي كنم كه احتمال اول به واقعيت نزديكتر است تا دوم. وقتي به آرشيو روزنامه هاي قديمي خودم مراجعه كردم در تأئيد اين نظر دو تكه خبري توجه مرا به خود جلب كرد. به گفته رئيس سابق بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران:
« در شش ماه اخير 184 دور مزاكره با 17 كشور و هم چنين با 1106 شركت و 13 شركت بيمه دولتي و غير دولتي و حدود 40 بانك ، معادل 33 هزار و 440 فقره اعتبارات اسنادي در قالب 70 قرارداد و تفاهم نامه استمهال به امضاء رسيد»[1]
و دوم اينكه:
« در صورت امضاء قرارداد استمهال بدهي ها، مشكل 7/7 ميليارد دلار از بدهي هاي معوقه كشور ( به 12 كشور، آلمان، ژاپن، ايتاليا، اطريش، كره جنوبي، سوئيس، دانمارك، بلژيك، فرانسه، هلند، اسپانيا، سوئد) حل خواهد شد»[2]
اينكه مشكل بدهي با مهلت خواهي براي بازپرداخت آن كه هميشه با زياد وزيادتر شدن بهره همراه است، « حل » خواهد شد معجزه اي است كه فقط از جمهوري اسلامي بر مي آيد. بيان اين مشكل به اين صورت هم فقط براي حاميان رژيمي مكتبي ممكن است كه در آن به راستي دروغ گفتن گناه كبيره است! يكي نيست از اين مسلمان مومن بپرسد وقتي با بهره هاي بسي بالاتر باز پرداخت بدهي ها را به عقب انداختي اين كجايش « حل» مشكل بدهي ها است؟ به اين بندگان مومن و خدا ترس مي گويم جواب من و امثال من فداي ريش حنا بستة تان، مگر خودتان نمي گوئيد ، دروغگو دشمن خداست !
از شوخي گذشته اما، " استمهال " نام قبيله ايست در امريكاي لاتين كه به خصوص در مكزيك، برزيل، آرژانتين و ونزوئلا پراكنده اند. كوردوبا ساليناس مورخ برجستة برزيلي نوشته است كه عناصري از اين قبيله در فيلي پين، نيجريه، مصر و لهستان هم پيدا شده اند. ا فراد اين قبيله عادات و اخلاقيات عجيب و غريبي دارند. از جمله مي توان اشاره كرد كه خون خود و بچه هايشان را معمولا پيش فروش مي كنندو حتي از فروش بچه هايشان هم، حتي به صورت پيش فروشي ، بيمي به دل راه نمي دهند. در موارد متعدد وقتی که اوضاع خیلی شیر تو شیر می شود، دست به فروش کلیه می زنند و اگر جوان و خوش تن و بدن باشند، می توانند خودشان را به دوبی یا کشورهای دیگر صادر کنند که ارز های فراوانی نصیب کشورشان بشود. از جمله باورهاي شان اين است كه « از اين ستون به آن ستون فرج است »، اگر هم نبود كه « خدا بزرگ است» وتازه اگر اين هم درست نبود كه « هر آنكس كه دندان دهد، نان دهد».
1- رسالت، 22 مرداد 1373، ص 1
2- رسالت، 26 مرداد 1373، ص 15
با این حواس پرت، من که تاریخ به یادم نمانده است. ولی فکر می کنم 1373 بود که این یادداشت را نوشتم.



|

3 Comments:

  • Great article and very interesting blog :)

    ------------------------------------------
    Free Poker Money - Sign up $50 bankroll

    By Anonymous Anonymous, at 3:23 PM  

  • I almоst never сomment, hοwevеr ӏ read а greаt deаl of гemаrks here "درباره � استمهال�:".
    I аctually do havе 2 questions for yοu
    іf you do not minԁ. Could it be juѕt me or does it ѕeem
    lіke а feω of thеѕe reѕрonses looκ lіke they arе left by brain deаd folκs?
    :-P And, if you are wrіting at other siteѕ, I would like tо keeр up with уou.
    Could you pοѕt a liѕt of thе comρlete uгls οf youг shaгed pages lіke уour tωitteг feed,
    Facebook ρagе or linkеdіn profile?

    my ωeblοg :: inneedofcompany.com

    By Anonymous Anonymous, at 10:56 PM  

  • Right now it seems likе Druρal is the beѕt
    blogging platfoгm aѵailаblе right noω.
    (from what I've read) Is that what you're using on your blog?


    Also visіt my homepage; Americas Cardroom Poker Promotions

    By Anonymous Anonymous, at 3:31 PM  

Post a Comment

<< Home

Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com