تلخ نویسی های لقمانعلی:

Saturday, January 31, 2009

عمه خانم و آقای احمدی نژاد!

از عمه خانم پرسیدم شنیدی؟ پرسید چی رو پسرجون، یک کم بلندتر بگو من گوشهام سنگینه، گفتم « محمود احمدي نژاد به روساي دولت امريکا توصيه کرد «فشار» را از روي مردم امريکا بردارند و اجازه بدهند اين مردم «سرنوشت خود» را خود تعيين کنند.... احمدي نژاد با بيان اينکه تمام تلفن هاي مردم امريکا را شنود مي کنند، افزود؛ اگر مي گوييد تغيير سياست، يعني فشارها را از روي مردم امريکا برداريد. اجازه دهيد مردم امريکا آزاد باشند». غمه خانم چشمهایش را بور کرد و یک مرتبه ترکید به خندیدن، بطوری که دندانهای مصنوعی اش پرید بیرون. بدون این که دندانها را از روی زمین بر دارد گفت، پسرجان به این کذاب بگو، وسمه، عشوه رو زیاد می کنه اما ....تنگ نمی کنه اگر راس می گی خودت از این گه های زیادی درایران نخور و یا اگر هم خواستی بخوری، نوش جان، ولی لااقل این قدر نخور....

|

Tuesday, January 27, 2009

زنده باد استخاره!

من نمی دانم این آقای موسوی واقعا چه برنامه ای دارد! از خدشه به ساختارهای تصمیم گیری در کشور انتقاد می کند! بابا جان برو کشکت رو بساب! تصمیم گیری دیگه چه توطئه ایه که کسی ساختارش را مخدوش بکنه! ما درایران، تا وقتی استخاره داریم که خودمان حق نداریم تصمیم بگیریم! می رویم دفتر مراجع تقلید که الحمدالله الان سرسگ بزنی برای خودش شده مرجع تقلید و طلبه هائی که در دفتر کار می کنند برای شما استخاره می کنند و مسئله حل می شود. اگر خوب آمد که بعله را می گوئی و اگر هم بد آمد که غلط می کنی آن کار را بخواهی انجام بدهی.
اگراین لادست شما نباشد می توانی بروی به سایت این مراجع محترم و ازایشون سئوال بکنی و بعد ایشون جواب می دهند که انجام بدی یا نه! و اگر هیچ کدام لادست شما نبود یعنی شما یکه سکه 25 تومانی هم تو جیبتون ندارین! اول نیت می کنید که اگر شیر بیاد انجام می دین و اگر هم خط اومد که معلومه نباید انجام بدین...
یکی نیس به این آقای موسوی بگه شما فکر می کنین که آقای رئیس جمهور مهر ورز چه جوری تصمیم می گیرن!

|

Sunday, January 25, 2009

فوتبال مختلط و « براندازی نرم درایران»

پسرخاله مادرم در حالی که گریه می کرد و به سروکله اش می زد آمد پیش من، و در حالی که هق هق می کرد، گفت، لقمان، بیچاره شدیم. گفتم خبر مرگت باز چی شده! باز این پراید بی صاحب رو که قرض گرفتی بری مسافر کشی زدی به در و دیوار! پسرخاله مادرم که هم چنان گریه می کرد گفت کاش زده بودم و خودم هم از بین می رفتم، ولی نه، می دونی چیه! آخرزمان شده است! ووقتی که دید بروبر نگاه می کنم، با تشر گفت مگر خبر نداری دخترها و پسرها با هم فوتبال بازی کردن. گفتم خوب کردن که کردن، به تو چه مگر تو فضولی،.....

|

Saturday, January 17, 2009

ظهوربی موقع امام زمان !

برمبنای این گزارش درایران شایع شده است که امام زمان به زودی تشریف می آورند. کار به حدی بالا گرفته که آقای خامنه ای به دیدار آقای بهجت رفت و از ایشان درباره این نکته پرسش کرد و ایشان هم گفتند که «ظهور آنقدر نزدیک است که شما و تمام افراد حاضر در این جمع ظهور امام زمان را خواهید دید». پس از آن نماز جماعات به امامت آقای بهجت برگزار شد و او از آقای خامنه ای خواست که سلام ایشان را به « اعلیحضرت همایونی» برساند که آقای خامنه ای لبخند ملیحی زد و چیزی نگفت.
با کلی زحمت واین ور وآن ور زدن، پرس و جوکردم که ببینم آقای بهجت چه رابطه ویژه ای با امام زمان دارد! اگرچه سرنخی به دست نیامد ولی شوهر دختر عمه مرحوم مادرم می گفت که به احتمال زیاد، بعد از فوت آقای مشکینی، که درواقع کارگزار « امام زمان» بودند، الان آقای بهجت، « منشی» دفتر امام زمان در مسجد جمکران شده اند. با این وصف، دیدم بهتر است به استاندارقم که درجوانی با هم هم کلاس بودیم پیامی فرستاده و جریان را بپرسم.
مدت زمان زیادی نگذشت که استاندار قم، پاسخ داد که من این آقای بهجت را نمی شناسم، ولی تو که خبر داری ما مدتی پیش یک « امام زمان» را اعدام کردیم و الان هم 5 تا « امام زمان» دیگر در زندان اند. یکی از این « امام زمان ها) در زندان حتی تغییر جنسیت هم داده و زن شده است. بعید نمی دانم که منظور آقای بهجت همان امام زمان اعدام شده باشد! که چون بی موقع ظهور کرده بود، اعدام شد.

|

Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com