تلخ نویسی های لقمانعلی:

Sunday, February 27, 2005

درباره « استمهال»:

نشسته بودم بيكار و بي حوصله كه تلفن زنگ زد. دوستي بود از راه دور كه پس از سلام و احوال پرسي معمول گفت لقمان جان راستي يك سئوال دارم. در روزنامه اي خوانده ام كه دولت درايران مي خواهد بخشي از بدهي هايش را استمهال كند. تو مي داني كه با بدهي ها چه كار مي خواهند بكنند؟
از شما چه پنهان منظور دوستم را اصلا نفهميدم. گفتم رفيق اجازه بده دوسه روز بعد به تو خبر بدهم.
اولين كاري كه كردم اين بود كه به يك فرهنگ لغت مراجعه كردم. هر چه گشتم اين واژه را پيدا نكردم . پيش خود گفتم نكند اشتباهي در حروف چيني پيش آمده است ولي بعد مانده بودم كه اگر اين فرض درست هم باشد به جايش چه مي توان گذاشت؟ عقل ناقص من به جائي نرسيد كه نرسيد. پس از اينكه سئوال دوستم را 15 بار تكرار كردم و صفحات فرهنگ لغت را 15 بار ورق زدم . 15 بار تصميم گرفتم بلند شوم و به دوستم خبر بدهم كه داداش من نمي دانم كه با بدهي ها مي خواهند چكار بكنند. ولي هر 15 بار پشيمان شدم. عاقبت از 15 استاد زبان فارسي استمداد طلبيده به دوستم خبر داده ام و براي اينكه شماي خواننده هم بي نصيب نماني سعي ميكنم به اختصار در بارة " استمهال" توضيح بدهم.
وقتي «جمهوري مقٌدس» اسلامي برايران عمدتأ اسلامي استيلا يافت و مردم فلك زدة ايران از چالة استبداد سلطنت در نيامده، بدون استفسار و استفهام كافي به استقبال استبداد فقاهتي رفتندو پس از اينكه حكومت اسلامي براي 26 سال بر ايران استمرار يافت وهر چه هم كه مردم ايران استمداد طلبيدند، به گوش هيچ آدم صاحب استدراكي هم نرفت كه نرفت. و حتا بعضي از «كمونيست هاي دوآتشه» مثل آقاي فيدل كاسترو استهزاء هم فرمودندو بعضي از« ليبرال ها» و « سوسياليست هاي» دِبش مثل آقاي ريگان و مسيو ميتران با استشمام بوي كباب و بدون استعلام اينكه آيا به راستي بساط كباب بر پا است يا اينكه دارند در واقع آدمها را كباب ميكنند، از حول حليم در ديگ استغفار افتاده وبا استفتا از رهبران بزرگ مكتب نجات بخش اسلام هر آنچه كه لازمة بندگي در بارگاه حضرت احديت بود را به جا آوردند. از سوئي براي استخلاص شهروندان خويش از بيروت در جهت رفع استسقاء حاكميت اسلامي براي اسلحه كوشيدند و از سوي ديگر بدون استتار و بدون استحقاق به استلزام موقعيتي كه درآن بودند استعمال كنندگان اسلحه هاي سرد وگرم بر عليه مخالفين دولت اسلامي را از محبس استخلاص داده با سلام و صلوات به تهران استرداد دادند. تعجبي نداشت كه به اين ترتيب، بدون استثناء از انسانيت خويش استعفاء دادند. در تمام اين سالها اما بسياري از روشنفكران و شبه روشنفكران و نيمه روشنفكران ايراني به استمناء فكري مشغول بودند وبراي استعلاج استدراك هاي استثنائي خود كه با استقلال كامل از واقعيت هاي زندگي شكل گرفته است، بدون اينكه از موقعيت خويش به عنوان سقراط و ارسطوي همه چي دان استعفاء بدهند، با استغراق در بحث هاي صد تا يك عباسي روزگار گذرانيدند. در ايران اما، استيصال اقتصادي از حد گذشت. حاكميت اسلامي كه هم استحكام داشت وهم استقلال و هم استدلال، متاسفانه در نتيجه توطئه استكبار زميني وآسماني و هم چنین بی عقلی رفت انگیز گردانندگان و تصمیم گیرندگان عمده و اساسی، استقراض زيادي ببارآوردو با استمساك از زبان و فرهنگ غني عربي كوشيد ومي كوشد استهلال مرحله جديدي از استيلاي در هم فشرده تراستكبار زميني را در استتار " استمهال" ماستمالي كند. به همين دليل است كه بندة حقير پس از استكشاف فراوان و با استنساخ از بسياري متون منسوخ و قديمي و در منتهاي استغناء واستعداد استعمال واژة " استمهال" را براي هر منظور ديگري غلط و نادرست مي دانم. با استغفار از خوانندگان محترم اگركسي از من استنطاق كند به او خواهم گفت كه به نظر بنده « استمهال» به احتمال زياد شكل دگرديسي شدة دو واژة ديگر است كه به مرور زمان به اين صورت درآمده است:
1- به احتمال زياد به جاي« ه » در گذشته « ت » مي آمده كه به آخر « ل» مي چسبيده است، يعني« استمهال» شكل معرب «استمالت» است كه به فارسي خايه مالي هم مي تواند معني بدهد. به سخن ديگر، پس معني اين عبارت اين مي شود كه براي به تآخير انداختن بدهي هاي ايران، خايه مالي هاي لازم به عمل آمده است يا قرار است به عمل بيايد.
2- اين احتمال هم وجود دارد كه «ه» هوشنگ خاني، در گذشته «ح» حمالي بوده، يعني اين واژه به صورت « است محال» بوده كه چون آقا يا خانم حروفچين فراموش كرده بين « ت» و « م » فاصله بگذارد، اين دو به هم چسبيدند و «ح» حمالي هم به مرور به « ه» هوشنگ خاني مبدل شد. جريان گويا از اين قرار بود كه وقتي براي استخلاص از استيصال اقتصادي به سراغ طلبه هاي حوزة علمية صندوق بين المللي پول و بانك جهاني رفتند، رئيس گروه بررسي اقتصادي خاورميانه درصندوق كه چند كلمه فارسي مي دانسته، مي خواسته بگويد : « محال است كه مردم ايران ديگر روي آرامش ببينند». ولي بعضي از متخصصين ايراني كه براي صندوق كار مي كنند نگذاشتند يارو حرفش را تمام كندو تنها همان « محال است » بيان شد كه به مرور ابتداء به صورت « است محال»و بعد « استمحال» و سرانجام« استمهال » درآمد.
اگر از خود من خدا وكيلي نظرم را بپرسيد، من فكر مي كنم كه احتمال اول به واقعيت نزديكتر است تا دوم. وقتي به آرشيو روزنامه هاي قديمي خودم مراجعه كردم در تأئيد اين نظر دو تكه خبري توجه مرا به خود جلب كرد. به گفته رئيس سابق بانك مركزي جمهوري اسلامي ايران:
« در شش ماه اخير 184 دور مزاكره با 17 كشور و هم چنين با 1106 شركت و 13 شركت بيمه دولتي و غير دولتي و حدود 40 بانك ، معادل 33 هزار و 440 فقره اعتبارات اسنادي در قالب 70 قرارداد و تفاهم نامه استمهال به امضاء رسيد»[1]
و دوم اينكه:
« در صورت امضاء قرارداد استمهال بدهي ها، مشكل 7/7 ميليارد دلار از بدهي هاي معوقه كشور ( به 12 كشور، آلمان، ژاپن، ايتاليا، اطريش، كره جنوبي، سوئيس، دانمارك، بلژيك، فرانسه، هلند، اسپانيا، سوئد) حل خواهد شد»[2]
اينكه مشكل بدهي با مهلت خواهي براي بازپرداخت آن كه هميشه با زياد وزيادتر شدن بهره همراه است، « حل » خواهد شد معجزه اي است كه فقط از جمهوري اسلامي بر مي آيد. بيان اين مشكل به اين صورت هم فقط براي حاميان رژيمي مكتبي ممكن است كه در آن به راستي دروغ گفتن گناه كبيره است! يكي نيست از اين مسلمان مومن بپرسد وقتي با بهره هاي بسي بالاتر باز پرداخت بدهي ها را به عقب انداختي اين كجايش « حل» مشكل بدهي ها است؟ به اين بندگان مومن و خدا ترس مي گويم جواب من و امثال من فداي ريش حنا بستة تان، مگر خودتان نمي گوئيد ، دروغگو دشمن خداست !
از شوخي گذشته اما، " استمهال " نام قبيله ايست در امريكاي لاتين كه به خصوص در مكزيك، برزيل، آرژانتين و ونزوئلا پراكنده اند. كوردوبا ساليناس مورخ برجستة برزيلي نوشته است كه عناصري از اين قبيله در فيلي پين، نيجريه، مصر و لهستان هم پيدا شده اند. ا فراد اين قبيله عادات و اخلاقيات عجيب و غريبي دارند. از جمله مي توان اشاره كرد كه خون خود و بچه هايشان را معمولا پيش فروش مي كنندو حتي از فروش بچه هايشان هم، حتي به صورت پيش فروشي ، بيمي به دل راه نمي دهند. در موارد متعدد وقتی که اوضاع خیلی شیر تو شیر می شود، دست به فروش کلیه می زنند و اگر جوان و خوش تن و بدن باشند، می توانند خودشان را به دوبی یا کشورهای دیگر صادر کنند که ارز های فراوانی نصیب کشورشان بشود. از جمله باورهاي شان اين است كه « از اين ستون به آن ستون فرج است »، اگر هم نبود كه « خدا بزرگ است» وتازه اگر اين هم درست نبود كه « هر آنكس كه دندان دهد، نان دهد».
1- رسالت، 22 مرداد 1373، ص 1
2- رسالت، 26 مرداد 1373، ص 15
با این حواس پرت، من که تاریخ به یادم نمانده است. ولی فکر می کنم 1373 بود که این یادداشت را نوشتم.



|

Thursday, February 24, 2005

لعنت بر متافیزیک (1)

شمارا نمی دانم برای خودم این صفحات اندکی یک نواخت شده اند. فکر کردم چه کنم که اندکی تنوع داشته باشد. چشمم افتاد به این سوده که حدودا ده سال سن دارد. بیات است و مونده ولی هر چه باشد با یادداشتهای دیگر اندکی فرق می کند. اگر خوشتان آمد به دیگران خبر بدهید و اگر خوشتان نیامد، برای این که من خیلی احساس عذاب وجدان نکنم یک ایمیل بزنید و به من بد وبیراه مودیانه بگوئید.

گفته بودند و پذیرفتیم
كه اگر سلطان بد،
پس آقا، خوب است .
حُجت آوردند:
در فلان سال
كه سلطان می خواست،
راه هموار كند،
تا جهانخواران ،
همه پروار شوند،
آقا گفت :
این خلاف شرع است.
و به ما گفتند،
سلطان بد،
‌ولی آقا خوب است.
آقا می گفت،
پیكر مطهر حضرت مفقود
ز بی دینی سلطان می لرزد.
این قباحت دارد كه در آن « مضحكه خانه»،
تو نگوئی « قرآن »
و بگویند،‌« كتاب»،
اُمت آخر،
تحمل نتواند.
آخر اسلام پناه!
تا كجا بی دینی!
این خلاف شرع است،
كه زنان رأی دهند،
تك زنی هم فحشا ست،
همة‌مظلومان را،
بود یك « گله» عروس،
از محمد تا سجاد،
از حسن تا نقی،
همه شان هم مظلوم.
این كجایش دین داریست؟
مالكان در بدر و خانه بدوش،
وزمین ها تقسیم .....
حاجی آقا، شكم انباشته چون یك عطاری،
....... گریان ،
زارعان، سفره تهی........
جمله همه دستفروش
و به ما گفتند،
سلطان بد،
ولی آقا خیلی خوب است.
شانزده سالي كه گذشت…
همه مان هر روزه،
چهل و هشت،
شايد شصت و يك بار
مرده و زنده شديم
و برادرهامان راکشتند
و پدرهامان، افسردند
مادران مان هم پوكيدند
باكره خواهركان مارا، آدم خواران،
زنده زنده خوردند
حاليا مي گويند
آقا بد،
ولي سلطان خوب است.
چه خطائي كرديم!
به همان گرز يزد،
به همان دست ابوالفضل قسم
آقا بد،
ولي سلطان خوب است!
یادتان نیست!
عرق و جوجه کباب
لب آب دربند، بار مرمر....
مینی ژوپ!
و کراوات عالی از ژنو یا پاریس
واردات ماتیک از چین و ژاپن!
فیلمهای فردین
گنج قارون،
دیزی صددرصداعلا
نخودش مال یمن
لوبیایش از آرژانتین
دنبه اش هم از پاکستان
ظرف اش اما ایرانی...
یادتان نیست!
حزب اعلا، خارجی و تمام اش یک دست
روزنامه، همه شان روزی نامه
4 آبان
کورش هم خواب آلود...

آری به همان حزب فراگیر قسم
آقا بد،
ولی سلطان خوب است.
قضیه اما،
بی تعارف باید گفت:
سلطان بد
ولی آقا بدتر،
آقا بد،
ولی سلطان بدتر.
جریان این بود،
جریان این است
دو نفر دزد،
دو قطاع طریق ،
« خركی » دزدیدند.
سرِ تقسیم بهم جنگیدند...
آگر آزاده، اگر آزادیم،......
فكر بِكری بكنیم.
سلطان بد،
ولی آقا بدتر،
آقا بد،
ولی سلطان بدتر.

[1] برتولد برشت شاعر نامدار شعري دارد در « ستايش از ديالكتيك »، منكه نه شاعرم و نه نامدار به شيوة خودم ازآن خدابيامرز «‌تقليد » كرده و « لعنت بر متافيزيك » را نوشتم.

|

Wednesday, February 23, 2005

خبرهای بی خبری:

نمي دانم شما هم مثل من بايگان روزنامه هاي كهنه هستيد يا نه؟ من كه فكر مي كنم به اين كار معتاد باشم. البته كار خاصي هم با اين بايگاني ها نمي كنم. هرچند وقت حوصله ام ازگردو خاكي كه به رويشان مي نشيند سر مي رود و بخشي را به دور مي ريزم. تازگي ها داشتم اطاق كارم را تميز مي كردم. قبل از اين كه روزنامه هاي قديمي را در سطل خاكروبه بياندازم به چند شماره اش ناخنك زدم كه برايتان روايت مي كنم.

- در پي فرمايش آقاي رئيس جمهور كه:
« حضور اقتصادي در خارج از كشور بايد همراه با حضور فرهنگي انقلاب اسلامي باشد»[1]
وزارت بازرگاني صادرات هويج را از ايران تا اطلاع ثانوي ممنوع اعلام كرد. بنياد 15 خرداد، نيز در يك اطلاعيه مشابه، براي صادر كنندگان بادمجان پوست كنده از ايران، جوايز صادراتي تعيين نمود.

- امام جمعة بهبهان بر عليه يك دانشمند اهل سنت كه « نشر اجتهاد در مذهب شيعه را انقلابي دانسته و آن را موجب رشد اسلام واقعي توصيف كرد» [2] اعلام جرم نمود. به نقل از منابع دادستان انقلاب اسلامي فارس، امام جمعة بهبهان متذكر شده است كه اين دانشمند اهل سنت، در واقع مذهب شيعه را دست انداخته است چون در غير اين صورت، دليلي ندارد كه كماكان اهل سنت باقي بماند.

- به استناد سخن راني آيت الله امامي كاشاني، يكي از بزرگترين دروغهاي يكي دو قرن اخير افشاء شد. اين طور كه از قرائن روشن مي شود، اختراع تلفن ربطي به غرب ندارد و از زمان صدر اسلام در شبه جزيرة عربستان مورد بهره برداري قرار مي گرفته است. به گفته آيت الله:

« از پيامبر اكرم (ص) روايتي است كه مي فرمايند: وقتي كسي مي خواهد به سفر برود حقي است بر گردن او كه بايد مسلمين را، برادران مسلمانش را، بستگانش را اعلام كند، يا تلفن كند، يا خانه شان برود و خداحافظي كند. وقتي هم از سفر برگشت بايد آنها به زيارت شخص بيايند»[3]

به عقيدة بنده، اگر دستگاه تلفن وجودنمي داشت، پيامبر اكرم (ص) چگونه مي توانست از مسلمين بخواهد كه حداقل از طريق تلفن با دوستان و آشنايان خود خداحافظي نمايند!

- آقاي رفسنجاني در دانشگاه صنعتي فرمودند كه « نرخ تورم در سال گذشته 9 درصد بود و امسال.... به 18 درصد رسيد..... اين مقدار تورم در مقايسه با كشورهاي همسايه يك افتخار است»[4]

چنان چه آقاي رفسنجان نرخ تورم سال آينده را به 36 درصد و سال بعدش را به 72 درصد برسانند، بي ترديد موجبات افتخارات عظيم تر و باور نكردني تر را فراهم خواهند نمود و حداقل به خاطر اين افتخارات هم باشد، يك دورة ديگر به رياست جمهوري اسلامي انتخاب خواهند شد.

- در روزنامه آمده است كه « خبر توقيف مرغهاي فروشگاه قدس تكذيب شد»[5].
از پسر عموي مادرمان كه مدتي است از كار بي كار شده، خواستيم در اين مورد تحقيق كرده ونتيجه را به من اطلاع بدهد. در تلكسي كه برايمان فرستاد، نوشت. كه تكذيب خبر توقيف مرغهاي فروشگاه قدس تكذيب مي شود. جريان اين است كه در پي آمد اطلاعية ناحيه انتظامي تهران بزرگ كه « مسئولان قضائي از اين پس با كساني كه شئونات اسلامي را رعايت نكنند قاطعانه برخورد خواهند كرد»[6]، انجمن اسلامي فروشگاه قدس، عدم رعايت حجاب اسلامي بوسيلة مرغهاي فروشگاه مربوطه را به مقامات ذيربط گزارش نمود. با كمك سازمان سراسري بسيج دانشجوئي و سپاه پاسداران عناصر خاطي دستگير شدند كه با مداخله مديركل فروشگاه كه در ضمن نمايندة ولايت فقيه در شوراي تجارت تهران است، واخذ تعهدات كافي در حفظ و احترام به شئونات اسلامي، ممكن است در ظرف يك هفته آينده، قرار رفع توقيف صادر شود.

« رئيس مجلس: در نظام سلطه هر چه مردم كمتر بفهمند، براي سلطه گر بهتر است» ( ابرار، 73.10.26).

به همين دليل است كه در ايران اسلامي، راديو و تلويزيون درانحصار هيچ گروه ونگرش خاصي نيست و دولت هم اين همه به مطبوعات غير دولتي كمك مي كند و يارانه مي دهد و در اين 25 سال نه روزنامه اي را بسته است ونه روزنامه نگاري، نويسنده اي را به زندان افكنده است!

« وزير امور اقتصادي و دارائي گفت، كشور در آستانة جديدي از تحولات اقتصادي قرار گرفته است كه از يك شرايط انبساطي و باز به يك شرايط كنترل كيفي اقتصادي وارد خواهد شد» ( سلام، 1373.10.4).

خوردن اين آشي كه براي اقتصاد ايران پخته مي شود، واقعا خيلي كيف دارد.

« ايران ركود توليد برق بادي در دنيا را شكست» ( سلام، 1373.10.21).
تازه فهميدم كه چرا صدور نخود و لوبيا و انواع كلم از ايران ممنوع شد.

« وزير صنايع:‌ ايران آماده است در بنگلادش كارخانه سيمان بسازد» ( كيهان، 1371.10.19).
تا با آن سيمانها، براي رفع كمبود مسكن در ايران خانه سازي بشود.
قائم مقام جمعيت زنان ايران : ادعاي نقض حقوق زنان، توطئه جديد عليه ايران است» ( ابرار، 1371.10.15).
بگو به جان هوو هام، دروغ نمي گم!

« رئيس مجلس: ايران از اين پس به اتهامات مدعيان حقوق بشر پاسخ نمي دهد» ( كيهان، 1373.4.8).
سكوت علامت رضاست.

« رئيس جمهوري: مردم ايران بايد آيندة تضمين شده اي داشته باشند» ( همشهري، 1373.4.27).

و اگر ندارند، همة تقصير متوجه شاه سلطان حسين صفوي يا امير اسماعيل ساماني است..

« رئيس شوراي اسقف هاي اروپا در ديدار با سفير ايران در پراگ، وضعيت اقليت مسيحي در ايران رضايت بخش است» ( اطلاعات، 1373.10.3).
لابد همين طور است. ولي وضعيت اكثريت مسلمان و رهبران اقليت مسيحي تعريفي ندارد.
« رئيس جمهور: ناديده گرفتن حقوق مردم مرا عصباني مي كند» ( ابرار، 1373.10.4)
دليل اصلي عصبانيت آقاي رئيس جمهور اين است كه بعضي ها گمان مي كنند مردم در ايران اسلامي داراي حقوقي هم هستند!

« بيماري هاي ناشي از مصرف غذا، هنوز از مشكلات اساسي كشور به حساب مي آيد» ( اطلاعات، 1373.10.26).

بابا ايو الله! پس وزارت بهداشت و درمان پشت اين جريان است كه قيمت مواد غذائي هر روز گران تر بشود تا اين بيماري هاي رفع شود.

« رئيس هيئت مديرة سازمان آب: كلية منابع آب زير زميني كشور طي ده سال آينده غير قابل شرب خواهد شد» (‌سلام، 1373.10.3).

خوب بشود، چه اشكالي دارد؟ اگر اين آب كُر باشد، وضو و غسل آدم درست است.

خوب بشود، چه اشكالي دارد؟ مردم مي توانند به جاي آب، پپسي كولا و كوكاكولا بنوشند. البته پارسي كولا و نوشابه كولا و زمزم كولا هم بد نيست.

« فرماندار مشهد: تبليغ كوكاكولاي امريكائي در مشهد ممنوع شد» ( كيهان، 1373.5.1).
خوب، براي كوكاكولاي كانادائي تبليغ كنند.

« وزير بهداشت:تحمل زندگي براي پرشگان جوان به دليل پائين بودن قيمت تعرفه هاي پزشگي ميسر نيست» ( سلام، 1373.10.28).
مگر اين پزشگان جوان با پيكان هاي شان مسافر كشي نمي كنند؟

« هر دقيقه يك تلفن به تهراني ها واگذار مي شود» ( همشهري، 1373.10.7).
ولي لازم و ضروري است تا سال آينده همين موقع براي آزاد شدن خط صبر كنند.

« رئيس سازمان صدا و سيما: برنامه هاي ماهواره اي با زير نويس و دوبله پخش مي شود» ( ابرار، 1371.10.21).
تا فضلاي حوزه ي علمية قم، بيش از اين عذاب نكشند.

« با تصويب در جلسه امروز مجلس شوراي اسلامي: گيرنده هاي ماهواره اي تا يك ماه ديگر جمع آوري مي شود»( ابرار 1373.10.4).
- از امامان محترم جمعه انتظار مي رود در خطبه هاي قبل از نماز، خلاصه اي از برنامه هاي دوبله شده را براي « امت هميشه در صحنه» تعريف كنند...

« اسقف ژاك گابو اسقف كاتوليك فرانسه.... بر سر مساله هم
جنس بازي.. به دستور واتيكان اخراج شد» ( اطلاعات، 1373.10.28)
و درميان هلهلة پرشور هزاران طلبه و روحاني به دارالعلم حوزه ي علمية قم وارد شد و مورد استقبال امام جمعة موقت تهران و قم قرار گرفت.

« بانوان ايراني در بازي هاي المپيك شركت مي كنند» ( همشهري، 1373.10.23)
مشروط بر اين كه بانوان شركت كننده از كشورهاي ديگر حجاب اسلامي را رعايت نمايند و بعلاوه بر گزار كنندگان المپيك براي رعايت شئونات اسلامي، هيچ نامحرمي را به اين مسابقات راه ندهند.

- با تمام ادعاهاي پوچي كه مخالفين جمهوري اسلامي از سر ناچاري و نداري بهم مي بافند، دست آوردهاي انقلاب اسلامي ايران به حدي است كه به قول يكي از وكلا « تمام خيزشها و حركتهاي انقلابي در جهان به نحوي ريشه در انقلاب عظيم ملت ايران دارد».[7] و اوضاع به نفع اسلام و جمهوري اسلامي به واقع دگرگون شده است. براي نمونه، در پاكستان، كودك عجيب الخلقه اي به دنيا آمد كه علاوه بر اين كه دو دهان، دو بيني، چهار چشم دارد و با چهار چشم خود اطراف را مي بيند:
« اين كودك ختنه شده به دنيا آمده است»[8].
همكار ما از يكي از آيات عظام نظرش را پرسيدكه در پاسخ گفتند كه اين مهم ترين و تازه ترين سندي است كه جو اين روزگار دارد به نفع اسلام تغيير مي كند. البته چنين تغييري موجب مي شود كه امكانات بهداشتي در جوامع اسلامي بطرز خداپسندانه تري مورد بهره برداري قرار بگيرد. اگر همة نوزادان پسر از اين پس « ختنه شده» به دنيا بيايند، مي توان از امكانات پزشكي موجود براي « ختنه دختران» يا حجامت استفاده نمائيم.

- از آقاي كيومرث صابري [ همان گل آقاي معروف] نقل است كه گفته است « خدا مي داند كه ما با هيچ نوع سانسور دولتي مواجه نيستيم». به دليلي كه روشن نيست بلافاصله پس از بيان اين جمله دماغ آقاي صابري شروع كرد به بزرگ شدن. در حال حاضر، دماغ ايشان به حدي رشد كرده است كه محبور شده اند آن را مثل شال دور گردن ايشان بپيچند.
با اين وصف، وقتي اين جمله را خوانديم فكر كرديم گل آقا شوخي اش گرفته و در مملكتي كه براي «ارشاد» مردم وزارت خانه دارد، دارد به در مي گويد تا ديوار گوش كند. ولي ديديم، نه،مطلب چيز ديگري است:
« چون حواسمان جمع است ووارد مقوله اي نمي شويم كه سانسور بردار باشد»[9]
اگر به زبان آدميزاد بخواهم همين عبارت را بنويسم اين كه، ما خودمان، خودمان را سانسور مي كنيم كه زحمت دولتي ها زياد نشود.
باقی بقایتان تا دوباره وقت وحوصله ای باشد.
[1] رسالت 3 بهمن 1370، ص 2
[2] همان، ص 11
[3] رسالت، 22 فروردين 1371، ص 14.
[4] رسالت 5 اسفند 1370، ص 2
[5] رسالت، 13 اردبيهشت 1371، ص 15
[6] رسالت، 14 اردبيهشت 1371، ص 14
[7] رسالت، 5 اسفند 1370، ص 5
[8] رسالت، 9 فروردين 1371، ص 10
[9] رسالت، 21 اردبيهشت 1371، ص 4

|

«وقایع اتفاقیه» در سرزمین عجایب

این متن هم از نوشته های بیات من است که تا کنون در هیچ سایتی منتشر نشده است. حالا پیشکش می کنم به شما [1]:
1- الحمدالله پس از بيست سال تفحص در زندگي خصوصي افراد، يعني در بارة اين كه چه مي خورند و چه مي پوشند و يا شبها از پهلوي راست مي خوابند يا از پهلوي چب، کی در رختخواب می گوزد و کی نمی گوزد. و تازه، بطور متوسط آدمها هر شب چند تا می گوزند، آقاي رئيس جمهور، آقاي خاتمي به تازگي كشف كردند كه« تفحص در زندگي افراد مخالف اخلاق اسلامي است» ( جامعه، شماره 58، 14/2/1377 ص 1). خوب، باشد، « اخلاق اسلامي» كه نمي دانم به راستي يعني چي، به« جمهوري» بداخلاق اسلامي چه ربطي دارد؟
2- ازطرف ديگر، آقاي فولادي نماينده زالزالک در ميان مردم خرم آباد هم مي گويد « الان قلم و انديشه است كه مي تواند جواب دنيا را بدهد نه شمشير وگردن زدن» و اضافه كرد،« زمان شعبان بي مخ ها ديگر گذشته است»‌( همان، ص 4).
طبق آخرين اخبار واصله از تهران، رئيس محترم قوه قضائيه، چند تن از امامان جمعه تهران، حاج آقا الله كرم، حاج آقا مسعود ده نمكي، ضمن ارائه شكايتي به آقاي سردار نقدي، از نماينده زالزالک در ميان مردم خرم آباد شكايت كرده اورا به« ضديت با نظام مقدس جمهوري اسلامي » متهم كردند. رئيس محترم قوة قضائيه ، به فولادي و كساني مانند او كه هم زبان با راديوهاي بيگانه برعليه فرهنگ غني اسلامي اظهار نظر مي كنند، هشدار داد. رياست زالزالک اسلامي در نامه اي كه در صفحه نيازمندي هاي « كيهان» چاپ شد، ضمن معذرت خواهي از امت شهيد پرور ايران، به نمايندگان زالزالک در ميان مردم ديگر شهرهاي ايران اعلام خطر كرد كه مواظب زبان خود باشند، چون تا دنيا دنيا بوده در ايران اسلامي و غيراسلامي، « زبان سرخ، سر سبز، بر باد مي داده است».
3 - روزنامة مرحوم «جامعه» در يك سري مقاله هائي تحت عنوان « صد روز با خاتمي» از زبان يكي از كارمندان ستاد خاتمي مطالب جالبي نوشت. بعضي از اين مطالب اما، كمي زيادي جالبند. در شمارة 58، نويسندة اين سري مطالب، آقاي بابك داد، ، ازيك زن 60 سالة مسيحي به نام « آنا» نام مي برد كه در تكيه اي مقابل ساختمان ستاد به آفرين به تماشاي سينه زنان مشغول بود. از حزئيات چشم مي پوشيم ولي آنا گاه و بي گاه گريه مي كرد بابك داد با او سر صحبت را باز مي كند و معلوم مي شود كه تنها پسرش در جبهه كشته شده است و « خودش هم عاشق خاتمي است» و مي گفت،« اين سيد يك پارچه نور است من اورا در خواب هم ديده ام، چندبار». وقتي آقاي داد مي خواهد از او عكس بگيرد، آنا در پاسخ مي گويد كه اگر مي خواهي به من لطف بكني، از خاتمي عكس بگير و به من بده. بابك داد هم به داخل ستاد مي رود و عكسي از خاتمي براي آنا مي آورد و اين است عكس العمل آنا،
« مي بيني چه مظلوم است سيد؟»
و بعد كه از سوي نويسنده يك بشقاب غذاي نذري به او داده مي شود مي گويد كه،
« نذر كرده ام كه اگر آقاي محمد خاتمي سربلند از اين انتخابات بيرون بيايد، سال ديگر در روز عاشورا براي امام حسين سفره بياندازم و يه هياتهاي عزادار بدهم. »
دروغ چرا؟ من تا بحال نمي دانستم كه پيروان حضرت عيسي هم سفرة « امام حسين» مي اندازند!
و گفت، « نذر كرده ام اگر خدا دل اين سيد را نشكست و آبرويش محفوظ ماند سال ديگر....» ولي، دنانت بنده را مي بينيد، با اين كه سيد دو طبقه هستم و جداندرجد هم، هم مسلمان بودم و هم سيد، ولي، حتي يك « سفرة علي اصغر» هم نذر اين « سيد مظلوم» نكرده ام!
و از همه جالب تر اينكه وقت خداحافظي به نويسنده اين گزارش ها مي گويد،
« به آقاي خاتمي بگوئيد من به خاطر امام حسين او را دوست دارم» و ادامه داد، « خاتمي پيروز مي شود به حق حسين» ( همان، ص16).
وقتي كه هم وطن عزيز مسيحي ما، اين طوري « مسلمان» مي شود و دست از سر سفرة « امام حسين» بر نمي دارد، بي خود نيست كه هم وطنان مسلمان ما نيز، صبح و ظهر وشب سر بدون عرق زمين نمي گذارند.
البته با شكمي كه خيلي از عناصر و گروه هاي اپوزيسيون صابون زده اند، من، به همراه اين هم وطن مسيحي عزيز، دعا مي كنم كه اين « سيد مظلوم» پيروز شود تا تحليل هاي اين دوستان بيش از اين غلط در نيايد كه آبروريزي اش كمي زيادي مي شود! ولي سئوال اصلي كه برايش جوابي ندارم اين است كه اين « سيد» مگر مي خواهد چكار بكند كه پيروزي اش اين همه تعيين كننده باشد! « جمهوري» اسلامي، « ولي فقيه»، « قصاص» و « سنگسار» و هزار درد بي درمان ديگر كه قرار نيست يك مو از سرشان كم بشود، از زمان رياست اين سيد هم كه با وعدة جامعة مدني، براي ايرانيان ساكن ايران « جامعة زدني» درست كرده اند [ البته براي همگامان عقيدتي و « مقاوم» شان در خارج از كشور، ايجاد « جامعة‌زدني» به صورت هم استراتژي و هم تاكتيك در آمده است تا اين عكس برگردان آقاي خميني، خواب نما بشودو امريه ديگري صادر بكند كه شايد حال اين مجريان بكن ونپرس خوب شود. جز اين كه دعا كنيم و اميدوارباشيم كه بزودي خواب نما بشوند، از دست ما چه بر مي آيد!!! حتي دفتر و دستك محقري هم نداريم كه در آن از اين عاشقان دلسوخته « آزادي» و « دموكراسي اسلامي» «پذيرائي» كنيم و يا اين كه آنها، با پاره كردن نشريات و بردن كامپيوتر و ضبط صوت.... از ما « قدرداني» كنند! ]. جامعة « قسط» اسلامي هم كه به گسترده ترين حالت تشكيل شده است، كه حتي زندگي هم به تعبيري« قسطي» شده است، پس، پيروزي بر عليه كي؟ بنده و امثال بندة هم كه حتي از ساية خودمان وحشت داريم.... همين الان كه دارم اين چند كلمه را قلمي مي كنم، تلفن خانة ما زنگ مي زند ومن ترس برم داشته است كه نكند باز مي خواهند مرا بترسانند! بهمين خاطر بهتر است تا توانائي غيبي اين خميني دست دوم كار دست من و خانواده ام نداده است، مطلب را درز بگيرم....

4- سيد احمد خاتمي، مدرس حوزة علميه قم، كه نمي دانم با خاتمي رئيس جمهور چه نسبتي دارد در نماز جمعه تهران گفت:
« برخي با دريافت ناشيانه از پيام دوم خرداد در صدد بمباران ارزش ها هستند» از « غيرت ديني » سخن گفت كه از سوي دشمنان مورد هدف قرار گرفته است و « اين زمزمه ها شيطاني است».
از دوست مهندس مان كه فكر مي كند اين چيزها را مي فهمد، راجع به بمباران ارزش ها پرسيديم، سري تكان داد و گفت براي بمباران ارزش در جامعه، به موشك هائي نياز داري كه عمدتا در كارخانه اي در شهر صنعتي معصوم آباد كه به واقع « درة سليكان» ايران است، بطور انبوه توليد مي شود.
براي اين كه ديدگاه سيد احمد خان خاتمي روشن بشود به اين نكته نيز توجه كنيدكه وي « فرهنگ شهادت طلبي را فرهنگ حيات دانست» ( جامعه شماره 60، 19/2/1377، ص 2). البته كه گوشي دستتان هست و « ايهام» و «‌استعاره» موجود در اين عبارات را درك مي كنيد! براي « حيات» « جمهوري» مقدس اسلامي، لازم است كه امت هميشه در صحنه ايران كار و زندگي شان را بگذارند كنار و همگان دستجمعي به دنبال « شهادت» باشند. اگرسياست مداران نتوانند با تركيه يا افغانستان جنگ و دعوا راه بياندازند كه براي اين حاكميت « بركت » خواهد داشت، و اگر مردم از گراني و كمبود و زور و كتك هائي كه در مجالس عزا و عروسي و ختنه سوران مي خورند، سكته نكنند، عده اي «‌عناصر گمراه» در مركز سازمان اطلاعاتي كشور هستند كه يا به صورت راننده اتوبوس در مي آيند و سعي مي كنند كه اين فرهنگ صددرصد اسلامي را رايج نمايند و يا اين كه مردم را از كوچه و بازار مي ربايند تا به كوري چشم استكبار جهاني اين فرهنگ اسلامي تمام و كمال حاكم شود.
باري در همين خصوص، پس از سخن راني « سردار صفوي» كه مي خواهد زبان ببرد و گردن بزند، به شكل هاي مختلف به آن عكس العمل نشان داده شد، جامعه شماره 60 متن نامه اي را چاپ كرده است از محسن قرباني، كه يكي از« فرماندهان جانباز سپاه پاسداران» است. ارزيابي قرباني از« پيام دوم خرداد» جالب است. به گفته او، مردم راي ندادند « تا جريانهاي مخالف هويت اسلامي حكومت حمايت شده و رشد كنند. مردم رائ ندادند تا از منتظري مطرود امام و انقلاب حمايت شود. مردم راي ندادند تا بجاي استفاده از تمامي توان مديريتي كشور براي حل مشكلات اقتصادي اجتماعي و فرهنگي كشور با برخورد تنگ نظرانه جناحي عده زيادي از مديران كشور بر كنار شوند. مردم راي ندادند تا از چپاولگران بيت المال طرفداري شود و به بازار رشوه و اختلاس دامن زده شود. مردم به جريانات ضد ارزشي، خود باخته، و دين فروش راي ندادند. » كمي بعد در همين نامه، نكات روشن تر مطرح مي شوند.« آيا حمايت از نهضت آزادي و ميدان دادن به فعاليت هاي آنها كه از سوي حضرت امام ممنوع شد تهديد امنيت ملي نيست؟ ..... آيا اگر روزنامه اي با درج افكار لائيك، تشويق جوانان به بي تفاوتي، تحريك مردم به شورش، توهين به مقدسات نظام وملت زمينه تهاجم و موفقيت دشمنان انقلاب را فراهم كنند، توطئه گر نيستند؟ .... آيا شعار مرگ بر استبداد در جلوي دانشگاه تهران با حمايت وزارت كشور تهديد امنيت ملي نيست؟» (‌همان، ص 11).
اگر ممكن است يك آدم رشيد و در ضمن صادقي پيدا بشود و به من حالي كند كه وقتي خودشان، مرگ بر استبداد را نشانة تهديد امنيت ملي مي دانند، آن وقت شما، دوستان كاسة داغ تر از سوپ هستيد كه به ما وعدة جامعة مدني مي دهيد! چون متجدد شده ام، از آش حرف نمي زنم. آش، آش رشته را در ذهنم تداعي مي كند و آش رشته هم مرا به ياد جواني ام در دهات يزد مي اندازد و گريه ام مي گيرد.
5- خامنه اي طي سخناني گفت كه « در نظام جمهوري اسلامي ايران، اساس همه فعاليت ها بايد مبتني بر عدالت باشد زيرا قسط و عدل از همه آرمان ها واهداف نظام اسلامي والاتر و بارز تراست» و كمي بعد در انتقاد از امريكا مي گويد كه اقتصاد آن كشور از نظر اسلام مردود است چون دركنار ثروت و سرمايه، « قسط و عدل در كشوري كه خود را پرچمدار آزادي مي نامد، قرباني شده است» ( جامعه،‌شماره 63 22 /2/1377، ص 2).
البته توجه داريد كه در ايران، اصلا اين طوري نيست، هست؟ توزيع درآمد و ثروت در ايران به حدي برابر است كه حتي شما وقتي در خيابان ها راه مي رويد مشاهده مي كنيد كه مردم عادي و معمولي دارند با قسم به سر و جان يكديگر دوزاري و پنجهزاري را به همديگر مي دهند و يا ميگرند كه اين تعادل و برابري به هم نخورد. باور كنيد دروغ عرض نمي كنم. خود من همين يك ماه پيش ايران بودم و با چشم هاي خودم اين جريان را ديدم. خيابان نادري سابق كه نمي دانم اسم اسلامي و ختنه شده اش الان چي شده، تا دلتان بخواهد زن و مرد وجوان و پير بالا و پائين مي روند و به هم ديگر پول مي دهند و پول مي گيرند. ميدان انقلاب، يا همان 24 اسفند سابق، ميدان ونك، زير پل سيد خندان، هر وقت روز كه برويد پر از آدمهائي است كه دارند پول و كوپن مي دهند و پول و كوپن مي گيرند. بهر تقدير، آقاي خامنه اي ضمن انتقاد از وابستگي اقتصاد ايران به نفت، به محمد شاه قاجار حمله كرده و حكومت او را مسئول نابساماني اوضاع اقتصادي ايران دانست. زائراني كه براي استماع فرمايشات ايشان با پاي برهنه از اقصا نقاط ايران آمده بودند در حاليكه سينه مي زدند، با تكبير مواضع آقاي خامنه اي را تائيد كردند. از عدل در ايران - كه در فرمايش «آقا» آمده بود - هر چه بگويم كم گفته ام! اگر حرف مرا قبول نداريد از نازنين پوينده و از سياوش مختاري ، يا از خواهر پيروز دواني و يا از همسر زال زاده و ميرعلائي و غفار حسيني و مجيد شريف و ..... بپرسيد....
6- اين نيز به ذكر مي ارزد كه كسي كه با فرهنگ چماق بزرگ شده باشد، در همه چيز نقش چماق مي بيند. براي نمونه، حميد كريمي، نماينده ايلام در زالزالک گفت، « نبايد دوم خرداد چماق قلم بدستان نااهلي باشد كه مصلحت و مفسده نظام را تشخيص ندهند و با تفسير جامعه ناخودآگاه ابزار دست دشمن شوند تا تيشه به ريشه انقلاب زنند». من دروغ چرا، منظور اين نمايندة محترم را نمي فهمم. خوب آنهائي كه مصلحت و مفسده را مي فهمند مردم را روشن بكنند تا دست آن ديگران رو بشود. ديگر چه ضرورتي به بستن و گرفتن و دست و بال شكستن و يا تهمت زدن. آدمي كه حرف حساب براي زدن داشته باشد، به كسي تهمت نمي زند؟ در همين سخن راني، اين نمايندة خداترس از«جاسوسان ديرينه امريكا در عرصه مطبوعات» نام برد كه «‌بر امام و انقلاب واسلام گستاخانه مي تازند» و مسئولان وزارت ارشاد هم « خم به ابرو نمي آورند و آزادي قلم و انديشه مطرح مي شود اما براي صاحبان انقلاب اين گونه بر نمي تابند و باب آزادي مسدود مي شود؟» ( جامعه ، شمارة 65، 24/2/1377، ص 2). آخ،‌آخ، آخ... ديديد، نگفتم! اگر فرمايشات ايشان را قبول نداريد به راديو و تلويزيون نگاه كنيد! آيا مسئولان مظلوم صدا و سيما، مي توانند برنامة « هويت» و يا « چراغ» درست كنند! غير از اين است كه همة برنامه هاي اين دو وسيلة عمومي بوسيلة كميته اي متشكل از نمايندگان حزب توده و مجاهدين خلق و فدائيان اكثريت كنترل مي شود. روزنامة « رسالت» و يا« كيهان» و به ويژه«كيهان هوائي» به اندازه نشرياتي مثل « جامعة سالم»،«جامعه»، « توس»، « نشاط»، «‌راه نو»، « گردون»، «زن»، امكان وآزادي دارند كه بدون مداخلة دادگاه ويژة روحانيت حرفهايشان را بزنند؟ وزارت ارشاد - راستي تا به حال دقت كرده ايد ما مردم شريف ايران به واقع چقدر پخمه بوديم و نفهميديم كه خداترسان محترم براي ما چه آشي دارند مي پزند؟ يعني ما، از صغير و كبير به «ارشاد» نياز داشتيم كه براي ما يك وزارت خانة گل و گشاد« ارشاد» درست كردند و همة پول هاي بي زبان منتظر الحاجي ها را هم در اختيار وزير مرشد اين وزارت خانه گذاشته اند كه نمي دانيم با آن چكار مي كند؟ [ پيش خودمان بماند. راست نمي گويم. تازگي ها در روزنامه هاي داخل خواندم كه ازوجوه، اگر دلار را 1000 هزارتومان فرض كنيد، يك چيزي نزديك به 7ميليارد تومان را به موسسه كيهان كمك كردند تا امثال شريعتمداري و و يا مصلحت نطام ، سعيد اسلامي بتوانند به اسلام عزير خدمت كنند! ] آيا بهتر نبود اسم اين وزارت خانه را « ارعاب» و يا « ارزاق» مي گذاشتندو از نزول دريافتي بابت وجوهاتي كه منتظرالحاجي ها به دولت پرداخته اند، به اقشار آسيب پذير كوپن غير قابل خريد وفروش و ارزان قيمت لوبياو نخود مي دادند كه آبگوشت بي گوشت شان اين قدر رقيق نباشد.
باقي بقايتان: عزت زياد تاوقتي كه دل و دماغي باشد.
[1] دستم بشكند اگر آنچه را كه در «» آمده، از خودم در آورده باشم. همه شان را از نشريات « جامعه مدني و زدني» ايران كش رفته ام و آدرس هم به دست داده ام كه شكاكان خودشان دنبال كرده و به راه راست هدايت شوند.

|

Friday, February 18, 2005

جمهوری نئوطالبانی ایران

«کمیته سامان ازدواج» و کمیته سامان حجاب
مقدمه
:
به میمنت ارایه طرح اجباری کردن چادر وکوشش نمایندگان زالزالک هفتم* برای ایجاد« کمیته سامان ازدواج» [ برای تعیین میزان مهریه] بطور هم زمان در تهران و قم منتشر خواهد شد

*دریادداشتهای پیشین اشاره کردم که سخن گفتن از «مجلس» یا «انتخابات» ، موجب می شود كه روحیه ام خراب شود و به یاد عکس های اعتصاب غذای پر ملات نمایندگان زالزالک ششم می افتم وبه من احساس شدید گرسنگی دست می دهد که باعث می شود زخم اثنی عشرم عود کند. به همین خاطر، ترجیح می دهم از زالزالك ششم وهفتم حرف بزنم كه مرا به یاد بچگی هایم می اندازد كه هر وقت زالزالک می خوردم مثل بقیه بچه ها تا سه روز اسهال داشتم.

یادتان هست که حدودا یک سال پیش، مقام معظم رهبری با صدور بخش نامه ای که از سوی شورای « دموکراتیک» نگهبان به اجرا درآمد، شماری از پاسداران زن و مرد انقلاب اسلامی را به نمایندگی خویش درزالزالک هفتم منصوب نمود آقای حداد عادل – که نزدیک بود در زالزالک ششم به نمایندگی برسد و سرانجام رسید- این بار ولی به ریاست زالزالک هفتم رسید و از گردراه نرسیده وعده داد كه یك ژاپون اسلامی تحویل امت حزب الله بدهد. البته پاسداران مستقر درزالزالک هفتم فعلا برای این که پدراستکبار جهانی را دربیاورند، شروع کرده اند به آتش زدن دلارهای منحوس صندوق ذخیره ارزی. آقای جنتی و هاشمی عراقی ملقب به شاهرودی هم مژده دادند كه می خواهند وزارت امر به معروف و نهی از منكر ایجاد كرده و تتمه تظاهرات غیر اسلامی را در جامعه صددرصد اسلامی ایران محو نمایند. چه چیزی بهتر از این! دنیا را دارد کفر بر می دارد وما در «جمهوری» عوضی نه یک کلمه کم ونه یک کلمه زیاد اسلامی، حتی یک وزرات خانه فکسنی نهی از منکر هم نداریم! یعنی شما، می گوئید که ما اسلام مان به اندازه اسلام برادران طالبانی هم سنگر مان در کشور برادر افغانستان، قرص و محکم نیست! این اصلا معنی دارد که در ایران اسلامی، مثلا داشتن ریش برای آقایان اجباری نباشد! یا دخترها، باحجاب اسلامی به مدرسه و دانشگاه بروند! تازه بروند که چی بشود! ما خودمان که از دانشگاه آزاد علی آباد کتول مدرک کارشناسی ارشد گرفته ایم چه دسته گلی به سر این مملکت اسلامی زده ایم که این خواهرها بزنند! من حتی فکر می کنم که به تبعیت از حکومت مترقی عربستان سعودی، باید انتخابات ایران مردانه بشود. یعنی که چی در قرن بیست و یکم، زنها رای بدهند! به هر تقدیر، ضمن استقبال از تشكیل این وزارت خانه و هم چنین دلخوشی بی اندازه از ژاپون اسلامی شدن ایران، به عنوان دلسوزی و راهنمائی چند نكته را یادآوری می كنیم كه احتمالا می تواند مفید باشد.

بیانیه اعلام مواضع جمهوری نئوطالبانی ایران

همراه با تهدیدات و جنگ روانی استکبار جهانی به رهبری امریکای جهان خوار حفظ بیضه ی اسلام ناب محمدی- نه انواع قلابی خارجی و به خصوص امریكائی و هنگ كنگی اش- و عدم توجه كامل به حقوق معمولی امت همیشه گریان ایران، ا زهمیشه مهم تر شده است. 26 سال است که از همه سو در محاصره هستیم وبه خواست خداوند و فداکاری های سربازان گمنام و بد نام و صاحب نام امام زمان توانستیم این « جمهوری» نو پا را به این جا برسانیم. اگر از همان ابتدا به فرمایشات امام راحل عمل می کردیم به یقین بسیاری از مشکلات کنونی رانداشتیم ولی مع الاصف، این کار را نکرده ایم- یعنی کرده ایم ولی نتیجه نداد.
به یاد داشته باشیم که به گفته امام راحل[1] « روزنامه ها را بخوانيد اينهايي كه فرياد مي زنند بايد دموكراسي باشد اينها مسيرشان غيرماست. اينهايي كه اسمي از اسلام نمي آورند و اجتناب مي كنند از اين كه اسمي از اسلام بياورند و در عمرشان بسم الله الرحمن الرحيم بگويند[...] اينها مي خواهند سر پوش بگذارند روي مقاصد خودشان آن مقاصدي كه بر خلاف مسير ماست با اسم يكنفري كه ملي است. مسير ما مسير نفت نيست. نفت پيش ما مطرح نيست. ملي كردن نفت پيش ما مطرح نيست. اين اشتباه است. ما اسلام را مي خواهيم. اسلام كه آمد نفت هم مال خودمان مي شود. مقصد ما اسلام است مقصد ما نفت نيست، اگر يك نفر نفت را ملي كرده است اسلام را كنار بگذارند و براي او سينه بزنند».
از آن گذشته، اگر بیش از صد نشریه را در سه چها رسال گذشته تعطیل می کردیم و مدیران وروزنامه نگاران را به محاکمه می کشیدیم و یا حتی بدون محاکمه به زندان می انداختیم ودرزندان یا در خانه های امن دیگر تعزیز می کردیم وضع مان حتما بهتر از حالا بود ولی مع الاصف و برخلاف دستور صریح امام این کار را نکردیم. به فرموده امام، « اگر ما از اول.... قلم تمام مطبوعات مزدور را شكستته بوديم و تمام مجلات فاسد را تعطيل كرده بوديم و رؤساي آنها را به محاكمه كشيده بوديم و حزبهاي فاسد را ممنوع اعلام كرده بوديم و رؤساي آنها را به جزاي خودشان رسانده بوديم، چوبه هاي دار در ميدانهاي بزرگ بر پا كرده بوديم و مفسدين وفاسدين را درو كرده بوديم اين زحمتها پيش نمي آمد» حالا که پیش آمده است این بر ذمه سربازان گمنام امام زمان است که حجت را تمام کرده و زمینه را برای ظهور امام زمان آماده نمایند. براساس رهنمودهای انقلابی امام راحل جمهوری نئو طالبانی ایران علاوه بر ایجاد وزارت خانه امر به معروف و نهی از منکر، علاوه بر کمیته سامان ازدواج، کمیته سامان حجاب تشکیل خواهد داد تا بتواند در برابر استکبار جهانی با تکیه بر مکتب نجات بخش اسلام ایستادگی نماید. به همین خاطر:
سعی در گسترش فرهنگ اسلام ناب محمدی، از جمله، مخالفت شبانه روزی با تساهل و مدارا، ضدیت آشتی ناپذیر باالتقاط عقیدتی، مخالفت جدی با همه نمودهای ارزشی پس از شاه سلطانحسین صفوی، ترویج وحدت كلمه- یعنی همه با من یا برین گم شین- از تكالیف دائمی جمهوری نئوطالبانی ایران است.
Ø برای تسهیل شرایط و رسیدن به یک جامعه اسلامی ناب محمدی ،آقای خامنه ای باید بدون فوت وقت با یك فرمان حكومتی ریش را برای مردان اجباری نماید.
Ø وظیفه اصلی ماموران وزارت خانه نهی از منكر[ که پس از گذران مسیر قانونی در زالزالک هفتم ایجاد خواهد شد] این است که ریش مردم را گاه و بیگاه اندازه گیری نمایند.
Ø پیشنهاد می كنیم كه ریش مردان نباید از یك وجب كمتر باشد.
Ø برای جلوگیری از مشکلات احتمالی، پیشنهاد می شود كه آیت الله هاشمی رفسنجانی و آیت الله صانعی با حفظ سمت به عنوان سفیر دولت جمهوری عوضی اسلامی به لندن و اوکراین مامور شوند كه خدای ناکرده مسئله و مشکلی پیش نیاید و در دسترس ماموران وزارت خانه محترم نباشند.
Ø دولت جمهوری نئوطالبانی ایران باید به همه سفارت خانه های تابعه دستورالعمل صادر كرده و مفاد این قانون را در اختیار امت ایرانی قرار بدهد. به عنوان راهنمائی به برادران محترم ساکن خارج از ایران یادآوری می شود كه مهم نیست درپاریس زندگی می كنند یا در بارسلونا، در هر دو حالت بهتر است اجازه ندهند ریش شان از یك وجب كوتاه تر بشود. چون كار دنیا را چه دیدید، خدای ناكرده پدری یا مادری فوت می شود و شما ناچار می شوید برای شركت در مراسم تدفین و عزاداری به ایران بروید. در آن صورت، كوتاهی ریش برای شما مشكل خواهد شد.
Ø لازم است برادران محترم ساکن خارج از ایران توجه بفرمایند كه اگر چه برای مسافرت به دیگر كشورهای جهان، به ویزا نیازدارند ولی بازگشت به ایران اگرچه به ویزا نیاز ندارد ولی داشتن ریش برای این مسافرت الزامی است.
Ø با صلاح دید زالزالك هفتم- اگر در ته دیگ صندوق ذخیره دلاری مانده باشد- از هم اكنون از دولت انگلیس، به مقدار زیادی وسایل و ابزارهای استراق سمع خریداری شود- احتمالا از همان هائی كه در دفتر سازمان ملل متحد در نیویورك مورد استفاده قرار گرفت- تا ماموران زحمت كش این وزارت خانه بتوانند كشف كنند كه از 70 میلیون جمعیت ایران چه تعداد به رادیو های غیر اسلامی گوش می دهند یا نوار ضبط صوت دارند واز نوارهای سوسن، ابی، مرتضی، لیلافروهر و یا آغاسی نئشه می شوند.
Ø پیشنهاد می شود كه ضبط صوت ها و تلویزیون های دستگیر شده به كشور اسلامی افغانستان صادر شده و درآمدهای ارزی به دست آمده، به مسئولیت وزارت محترم ارشاد، به صورت یارانه در اختیار زائران عتبات قرار بگیرد و اگر این مآخد، برای صرف این درآمدها كافی نباشد، بقیه به صورت یارانه ارزی در اختیار سازمان كیهان و رسالت و احتمالا همشهری قرار بگیرد.
Ø هم چنین پیشنهاد می شود كه به هر طریقی كه ممكن باشد از وزارت دفاع امریكا یا اسرائیل كه به جمهوری نئوطالبانی ایران نزدیك تر است. تعدادی دستگاههای پیچیده رد یاب امواج رادیوئی برای كشف تلویزیون های ماهواره ای خریداری نموده و شماری از خواهران و برادران حزب الله را برای كارآموزی به اورشلیم اعزام نمایند كه علاوه بر نماز گذاری در مسجد اعظم، شیوة دقیق كاركردن با این ابزارها را آموخته و در بازگشت به میهن اسلامی، خدمت گذار نظام باشند.
Ø در همین راستا پیشنهاد می شود كه به تبعیت از قواینن بازار(ع)، برای متخلفان جریمه های نقدی در نظر گرفته شود:
Ø به ازای هر نیم سانتی كه ریش آقایان از میزان تعیین شده از سوی شورای نگهبان كوتاه تر باشد 50 هزار تومان برای بار اول و 150 هزار تومان وقتی كه این عمل شنیع تكرار می شود.
Ø به ازای هر یك نیم ساعتی كه كسی به نوار موسیقی گوش كرده یا به صفحات كفرآمیز تلویزیون ماهواره ای نگریسته باشد، 10 هزار تومان ودر صورت تكرار، میزان جریمه دو برابر خواهد شد.
Ø برای این كه چهره مظلوم اسلام ناب بیش از این بازیچه دست عناصر ناباب نشود پیشنهاد می شود كه از زدن شلاق به متخلفان در ملاء عام اجتناب شود. در مواردی كه قانون – یعنی قاضی مرتضوی- مشخص می نماید، می توان این مجازات صددرصداسلامی را فقط با حضور ایشان یا نماینده ایشان ولی بدوراز چشم عموم و به ویژه روزنامه نگاران استكباری در زیر زمین دادستانی تهران به اجرا در آورد.
Ø فایده اصلی جایگزینی جزای نقدی به جای شلاق این است كه بخشی از كسری بودجه دولت، به این ترتیب، بدون كوچكترین اثر تورمی تامین مالی خواهد شد.
Ø البته کاهش از کسری بودجه یک پی آمد ناگوار دارد و آن این است که مسئولان بانک مرکزی دیگر مجبور نمی شوند تا برای ضربه زدن به دلار، ارزش آن را به ریال باز هم بالاتر ببرند تا تقاضا برای آن سقوط کرده و بر بحران مالی امریکا اضافه شود. هیئتی مرکب از رئیس بانک مرکزی، وزیر اقتصاد و دارائی، فرمانده سپاه پاسداران، رئیس مرکز پژوهشها، منشی رئیس شورای مصلحت نظام باید برای این منظور چاره جوئی نمایند.
Ø برای این كه جامعه ی ا یران هرچه بیشتر به جامعه ناب اسلامی صدر اسلام شبیه تر شود و بعلاوه گمان بر این نرود که جمهوری نئوطالبانی ایران بین رعیت اسلام تبعیض قائل می شود و به اقشاری درجامعه توجه نمی کند لازم است آقای خامنه ای در اسرع وقت، فتوای ممنوعیت آموزش دختران و الزام به استفاده از چادر را صادر فرموده تا خواهران نیز از نعمات اسلامی بهره مند شوند.
Ø حداکثرتا یک هفته پس از صدور این فرمان، همه مدارس دخترانه باید تعطیل شده و امکانات لازم دراختیار «کمیته سامان ازدواج» - که به فرمان رهبر تشکیل خواهد شد- قرار بگیرد.
Ø معلمان و دیگر کارمندانی که به این ترتیب ازکار بیکار می شوند، بطور نیمه وقت به استخدام « کمیته برگزاری بزرگداشت انقلاب اسلامی» در می آیند تا این بزرگداشتها با رونق بیشتری برگزار شود.
Ø استخدام نیمه وقت معلمان و کارمندان بیکار شده در « ستاد برگزاری نماز جمعه» نیز مشروط بر این که هزینه استخدام آنها باری بر دوش هزینه های نظامی و امنیتی مملکت نباشد، بلامانع است
Ø زنان و دختران در استفاده از چادر هیچ محدودیت سنی نخواهند داشت. البته دخترهائی که هنوز از کهنه درنیامده اند، می توانند به جای چادراز حجاب اسلامی هم استفاده نمایند.
Ø در مورد این دخترها، همرنگ بودن روسری با کهنه، اجباری نیست. ولی اگر والدین بخواهند به خاطر رعایت موازین اسلامی، از چادر استفاده نمایند، برای جلوگیری از اشاعه فرهنگ منحط غربی ، ضروری است که چادر و کهنه از یک رنگ بوده و از رنگهای الوان نباشد.
Ø در اولین فرصت ممکن، فرمان مقام معظم رهبری برای تشکیل « کمیته سامان ازدواج» صادرشده، به خواهران منصوب شده از سوی ایشان در زالزالک هفتم ابلاغ شود.
Ø با تائید مقام رهبری، نمایندگان زن در زالزالک هفتم در این کمیته عضویت خواهند داشت و ریاست این کمیته، هر 2 ماه یک بار بین اعضاء دست به دست خواهد شد. هیچ خواهری نمی تواند بیش از دو بار به ریاست کمیته منصوب شود.
Ø وظیفه اصلی « کمیته سامان ازدواج» با توجه به مختصات منطقه ای، تعیین میزان مهریه برای دخترهاست. علاوه بر مختصات منطقه ای، باید با مشاورت مشاور بین المللی مقام معظم رهبری، براساس مختصات شخصی، سن، قد، رنگ مو، چاقی یا لاغری، اندازه باسن، شکل چشم و ابرو، مهریه تعیین شود. این بی عددالتی محض اجتماعی است که میزان مهریه دختران از هر منطقه به منطقه ای و از هر شهری به شهر دیگر و یا از شهر به روستا متفاوت نباشد. از آن گذشته، این چه معنا دارد که یک دختر 9 ساله همان میزان مهریه داشته باشد که یک خانم 50 ساله! به قول یکی از وکلای زالزالک پنجم- « مقوله استهلاک» را باید در نظر گرفت.
Ø شورای « دموکراتیک» نگهبان مسئولیت دارد که هر 6 ماه یک بار، با توجه به میزان تورم در جامعه، میزان مهریه را تعدیل نماید.
Ø تصمیم « کمیته سامان ازدواج» مثل تصمیمات شورای « دموکراتیک» نگهبان نهائی است و طرفین تا موقعی که اتفاقی رخ نداده باشد، حق تقاضای تجدید نظرندارند.
Ø تبانی بر سر میزان مهریه تعیین شده از سوی « کمیته سامان ازدواج» غیر قانونی است و متخلفان تحت پیگرد قرار خواهند گرفت.
Ø نظر به این که زندان های کشوردیگرظرفیت پذیرش زندانی بیشتر ندارند، تا اطلاع ثانوی که زندان های بیشتری در سطح کشور احداث شود، استفاده از سفته مدت دار به ازای مهریه، وجاهت قانونی ندارد و طرفین مورد تعقیب قرار خواهند گرفت. نکول شدن سفته، بی گمان فشار بیشتری بر زندانها وارد می آوردکه به هیچ وجه قابل پذیرش نیست.
Ø دفاتر ثبت اسناد، فقط بر مبنای مهریه تعیین شده از سوی « کمیته سامان ازدواج» محلی می توانند عقد را در دفاتر خویش ثبت نمایند. هرصاحب دفتری که تخلف کند، مورد تعقیب قرار می گیرد ومیزان وشکل مجازات را قاضی مرتضوی تعیین خواهد کرد.
Ø اخذ پورسانت و یا چانه زنی برای تخفیف در میزان مهریه تعیین شده از سوی کمیته سامان ازدواج غیر قانونی است.
Ø براساس اجماع مراجع تقلید دهگانه، اصول و مقررات عقود اسلامی شامل تصمیمات اتخاذ شده از سوی « کمیته سامان ازدواج» نمی شود. یعنی رضایت طرفین برای قبول نکردن میزان تعیین شده کافی نیست و ضمانت اجرائی ندارد.
Ø درصورتی که ازدواج درهمان سال اول زندگی مشترک به طلاق بیانجامد، شوهر حق دارد که با 50% درصد تخفیف، بقیه مهریه را از همسرسابق اش طلب کند. اگر طلاق در سال دوم اتفاق بیفتد، که میزان تخفیف 75% خواهد بود. و بعداز آن هم، شوهر هیچ حقی به مهریه پرداختی ندارد چون، مهریه تعیین شده از سوی کمیته سامان ازدواج، به واقع اجرت المثلی است که شامل بازپرداخت نمی شود.
Ø هم زمان با اجباری شدن چادر، امت همیشه گریان بایددر حفظ شعائر اسلامی در همه سطوح حداکثر جدیت را به خرج بدهند. عدم توجه به شعائر اسلامی مجازات های سخت دراین و آن دنیادر پی خواهد داشت.
Ø مسلمانان عزیز در شهرهای كوچك و دهات توجه نمایند که اصلا و ابدا با اسلام ناب محمدی جور در نمی آید كه حیوانات بدون ذره ای شرم وحیا. لخت وعور باشند. شورای نگهبان با هم فكری شورای مصلحت نظام باید در اسرع وقت، پوشش مناسب اسلامی برای چارپایان تهیه و تصویب نموده و برای اجرا به زالزالك یك دست هفتم اعلام نماید.
Ø برای حفظ شئونات اسلامی نزدیكی حیوانات بدون كسب اجازه رسمی ازامام جمعه محل ممنوع است و متخلفان تحت پیگرد قانونی قرار خواهند گرفت.
Ø لازم است در سرتاسر ایران اسلامی، برای تمام مساجد و محلات مختلف دفتر حضور وغیاب جهت برپائی نماز جماعت در پنج نوبت ساخته و تمام مردان را مكلف نموده كه ضمن شركت در جماعات به سخنان امام جمعه ها گوش داده و حلال را از حرام تشخیص داده و به دیگران منتقل نمایند.
Ø به تشخیص قاضی مرتضوی یا نماینده او، كسانی كه در حال اغماء هستند یا از بیماری های سخت دیگر عذاب می كشند می توانند در نماز جماعت شركت نكنند ولی عدم شركت بدون مجوز قانونی از دادستان تهران، مجازات شدیدی به دنبال خواهد داشت.
Ø به فرمان مقام معظم رهبری، در طول پنج وعده نماز هیچ كس حق ندارد در خانه خود را قفل وزنجیر نماید. ماموران خداترس وزارت محترم نهی از منكر باید بدون بلند كردن ریش تراشی یا كامپیوتر لپتاب، در این خا نه ها به دنبال كسانی بگردند كه بدون اجازه از قاضی مرتضوی در نماز جماعت شركت نمی كنند.
Ø مجازات این گونه افراد را قانون- آقای خامنه ای و یا رئیس قوه غذائیه قاضی مرتضوی- تعیین خواهد كرد.
بخش های دیگر این مرامنامه متعاقبا به اطلاع امت همیشه گریان ایران خواهد رسید.
[1] آن چه از سخنان خمینی نقل شده از مقاله ایرج شکری: یادواره خمینی ازسایت عصر نو آمده است.
یادآوری لازم: این نوشته ناقابل را برای چند تا از سایت های انترنتی فرستاده ام ولی هیچ کدام برای انتشار آن « جا» نداشتندو در نتیجه در این وبلاگ خشک و خالی خودم منتشر می شود. استقاده از مطالب این وبلاگ با ذکر ماخذ برای همگان آزاد است مگر کسانی که که مشتاقانه خواهان یورش امریکا به ایران هستند.

|

Thursday, February 17, 2005

امثال و حکم لقمانعلی (5)



«خدا درد را اندازه طاقت مي دهد»و اما يادش رفته كه ما ايراني ها هم آدميم!

«انسان جايز الخطاست»، مگر آقاي خامنه اي و آقاي مرتضوي و شوراي محترم نگهبان هيچ گاه خطا نمي كنند!

«آدم انگشت به دماغش نمي تواند بكند»، وبلاگ هم نمي تواند بنويسد.

« اوني كه از خداي جون داده نمي ترسه» از بنده ي كون داده اي مثل قاضي مرتضوي حتما بايد بترسه…

«اوني كه به ما نريده بود»، ملاي كون دريده بود

«آدم گرسنه ايمان ندارد» ولي آنهائي كه خيلي مي خورند هم به غير از گوشت و دنبه چيزي ندارند.

« سرزميني است كه ايمان فلك رفته به باد»، بابا جان اين قد ديگه سركوفت نزن

«آدم انگشت به دماغش نمي تواند بكند»، ممكن است آن تو يك نارنجك كار گذاشته باشند!

« اين جا موش با عصا راه مي رود»، برو بابا جان! برو چشمت را معالجه كن. اوني كه با عصا راه مي ره امام جمعه مسجد محل ماست.

« اين دم شير است به بازي نگير». اگرم خواسي به بازي بگيري لااقل انگشت توي كونش نكن

« خر به چوب و تركه اسب نمي شود» ولي اگر يك عمامه سرش بگذاري مي شود آٌقاي جنتي….

« اگر داري زبان چاپلوسي،هم ات جا درعزاست هم در عروسي». زمان شاه، مي شي شاه پرست، با آمدن خميني مي شوي پاسدار، وقتي آقاي خاتمي مي رسد از راه، چماق را قايم مي كني و مي شي اصلاح طلب و الان هم چپ . راست اندر خوشگلي رضا نيم پهلوي سخن راني بكن و شعار بده…

« اگر من نبرم ديگري خواهد برد»، به جاي عدل مظفر زده اند سر در مجلس…

«اگر مي تونستم سرم را بر گردونم…..»حال شده وضع ما با اين جمهوري عوضي اسلامي….

« هركس كتاب به كسي امانت بدهد يك دستش را بايد ببرند. هر كس كتاب امانتي را پس بياورد هر دو دستش را» الحمدالله در ايران اين جوري نمي شود چون وزارت ارشاد نمي گذارد كتاب چاپ شود.

|

Tuesday, February 15, 2005

فوتبال پسامدرن:

به میمنت 7 سالگی نوه ام- نوشته ای را که درست 7 سال پیش نوشتم در زیر می آورم.علاوه بر بزرگداشت 7 سالگی نوه ای که ندارم، می خواهم برای شمای خواننده هم اندکی ژست گرفته باشم که مبادا فکر کنید بنده تازه به دوران رسیده ام و همین پریروز شروع کردم به تلخ نویسی... این که در این همه مدت، ترقی نکردم وحرفه ای نشده ام[ به قول خودمان، هیچ پخی نشدم]، آن دیگر تقصیر من نیست. چیکار کنم؟ خدا به من استعداد نداده است شما هم خواهش می کنم با تاکید برآن با من شوخی نقص عضوی نکنید!! آقاجان استعداد ندارم دیگه... چکنم! بروم مقالات و تحلیل های سیاسی بنویسم وحزب و گروه تشکیل بدم!....من این کارا لا دسم نیس... لقمانعلی


نتیجة بازی تا به همین جا : ناطق نوری یونایتد 2 دینامو خاتمی 0

لقمان علی گزارشگر از منچستر گزارش می دهد:

این روزها به هر كجا كه می روید همگان از فوتبال جام جهانی [1998] حرف می زنند. تب فوتبال همه را گرفته است. ایرانیان گرامی مقیم كشورهای مختلف، خودشان را به آب و آتش زدندو به راستی چه كار نیكوئی نیز كردند، تا درطول این مسابقات در فرانسه باشند و بازی های تیم ملی ایران را تماشا كنند. بنده كه نه پولش را داشتم ونه ویزایش را، طبیعتا نتوانسته بودم به فرانسه بروم. به سرم زده بود كه خودم را بیاندازم به دریای مانش و شنا كنان خودرا به طور قاچاقی به فرانسه برسانم . خوشبختانه قبل از این كه خودم را به آب بیاندازم، به یادم آمد كه شنا بلد نیستم و این كار را نكردم. به عوض سعی كردم در فاصله دِلی ور كردن پیتزا به این یا آن مشتری، این بازی ها را از تلویزیون 14 اینچی كه در پستوی مغازه دارم نگاه بكنم. البته از دورادور شنیده ام كه بوده اند عده ای كه رفته بودند تا خودشان را تماشا كنند، واگر دیده بصیرتی باشد، ببینند كه به واقع تا به كجا سقوط كرده اند؟ شما هم لابد آن قصه «غرور آفرین » ولی كمی خنده دار « فتح ورزشگاه » را شنیده اید. به دوستی گفتم از همین حالا باید بنشینیم و پولهایمان را برای بازی های المپیك سیدنی [2000]جمع بكنیم. اگر بتوانیم برویم آنجا و چند تا ورزشگاه را « فتح» كنیم، حتما، اوضاع سیاسی در ایران به نفع ما كه الان در چارگوشة این دنیا دربدر و خانه خراب شده ایم، مساعد می شود و می توانیم به جای این كه « شهروند» را در تورنتو منتشر بكنیم، هفته نامه ای به همین نام، از شهر علم و دانش، یعنی دارالعلم قم منتشر بكنیم كه ثواب هم دارد و می توانیم نه فقط این دنیارا بلكه با پرداخت 5 درصد پیش قسط، راحتی آن دنیا را نیز از همین حالا، پیش خرید بكنیم.
یك آشنای ایرانی من بر خلاف من نه مشكل پول داشت و نه مشكل ویزا و توانسته بود به دیدن این مسابفات برود. از طرف دیگر، او سالهاست مددرسان مالی به یكی از سازمان های « سوپرانقلابی» هم هست. در حالی كه اشك در چشم داشت می گفت، بر هفت جدم لعنت، اگر دیگر یک صنارهم به این « طالبان پسامدرن» كمك بكنم ووقتی علت را پرسیدم، گفت كه قبل از شروع یكی از بازی های تیم ملی ایران، در بیرون از استادیوم، چند تائی از طرفداران همین سازمان راه را بر من و پسر ده ساله من بستند و به زور تی شرت پسرم را كه، پیراهن تیم ملی ایران بود، از تنش به در آورده، و تی شرت دیگری به او پوشاندند و هر چه التماس كردم، توجهی نكردند و پسرم در حالیكه به شدت ترسیده بود، و گریه می كرد، می پرسید، بابا، این ها چرا این جوری می كنند؟ من این تی شرتو رو نمی خوام. و من مانده بودم كه جواب پسر دهساله ام را چه بدهم؟
باری، در كنار این بازی ها، در داخل ایران هم، یك بازی پرسروصدای در جریان بود [ و هنوز هست] كه بر خلاف دیگر بازی ها، فقط 90 دقیقه طول نمی كشد. و بعلاوه، فقط 11 بازیكن ندارد و در ضمن، تماشاچی هم زیاد دارد. یعنی در استادیوم 60 میلیونی ایران زمین بازی می كنند.
یك تیم، تیم ناطق نوری یوناتید است كه علاوه بر ورزشگاه سپاه پاسداران و امامان جمعه، از امكانات ورزشگاه مجلس شورای اسلامی هم استفاده می كند. خیلی سعی كردند از ورزشگاه ریاست جمهوری هم استفاده و حتی بعضی ها می گویند سوء استفاده كنند ولی در آخرین لحظات و برخلاف ارزیابی بسیاری از مفسران و غیر مفسران و شبه مفسران فوتبال، صاحبان اصلی این ورزشگاه تصمیم گرفتند كه آن را به تیم دینامو خاتمی واگذار كنند. الان هم طرفداران واقعی و كرایه ای تیم ناطق نوری یوناتید به جلسات تمرین تیم دینامو خاتمی، [‌در شهرا یلام، یادر زمین ورزش دانشگاه تهران و یا در پارك لاله] یورش می برند و نمی گذارند كه بازیكنان بدون دردسر تمرین كنند. سهام داران اصلی تیم ناطق نوری یوناتید، تاجران «محترم» و « حلالخور» بازار تهران هستند كه در تمام عمرشان نه ژامبون خورده اند و نه به مسكرات لب زده اند. اگر هم زده باشند، حتما، بلافاصله رفتند ودهن مباركشان را آب كشیده اندتا نماز وروزه شان باطل نشود. تا دینارِ آخرِ « سهم امامِ» سودهای صددرصد « اسلامی» و « حلال» خود را هم پرداخته اند و نه در پیشگاه خدواند تبارك و تعالی شرمنده اند و نه در پیشگاه مردم. [ دروغ چرا، تا قبر فقط چارقدم بیشتر راه نیست، مردم را اصلا داخل آدم حساب نمی كنند. آنهائی كه نمی توانند از پنجه بكس استفاده كنند و شعارهای «انقلابی» هم نمی دهند كه جزء مردم نیستند! ]. نه فقط در « ولایت » ذوب شده اند، بلكه خالصا مخلصا، برای سربلندی اسلام فعالیت می كنند. در محافل و مجالس رسمی و غیر رسمی به جای دست زدن و سوت كشیدن، سینه می زنند و به جای زنده باد، مرده باد، الله اكبر می گویند. علاوه بر صدور فتاوی لازم برای ممنوعیت سوت زدن كه نزدیك بود اسلام را به خطر بیاندازد، به اقدامات « صددرصد» اسلامی دیگری هم مبادرت ورزیده اند. لابد خوانندگان محترم مسبوق هستندكه شماری از طرفداران پروپاقرص این تیم، دائما شكوه و شكایت كرده از كُندی « اسلامی كردن» جامعه ابراز نارضایتی می كنند و معتقدند كه لابد توطئه ای در كار است كه سرعت رشد « اسلامی كردن» را كم می كند . برای دوستانی كه ممكن است در خارج از ایران، نگران كُندی « اسلامی كردن» جامعه باشند این خبر خوش را دارم كه همانطور كه مستحضرید، در ماههای اخیر، مجلس محترم اسلامی [ همان زالزالک خودمان] كه یكی از فعال ترین هیئت های طرفدار تیم ناطق نوری یونایتد است، در دو مورد، یكی،‌كلیات طرح انطباق امور اداری و فنی موسسات پزشكی با موازین شرع مقدس [ترجمة به فارسی، یعنی، زنانه - مردانه كردن طبابت] ، و دوم، ممنوع كردن استفاده ابزاری از زن در تصاویر و محتوا. [ترجمة به فارسی، یعنی، به قول خانم عبادی « ممنوع كردن دفاع از حقوق زنان»] ( جامعة‌سالم، شمارة 38،‌اردیبهشت 1377، ص 11) دست به اقدام زده است. دومین اقدام مجلس، - ممنوع كردن دفاع از حقوق زنان - كاملا روشن است و ابهامی ندارد. مضافا كه سه تن از خواهران نماینده نیز، بیشتر از دیگران خواهان تصویب این طرح بودند. و اما، در باره « زنانه - مردانه كردن طبابت» چون برای راقم علت این كار چندان روشن نبود، از عموی مادرم كه در حوزه علمیه قم درس می دهد و در جوانی در تیم فوتبال ناطق نوری یونایتد كه آن موقع تحت نام دیگری فعالیت می كرد، بازی می كرد، دراین باره استفتاء كردم. ایشان با گشاده دستی برای من روشن فرمودند كه در این بیست سالی كه طبابت در « جمهوری» اسلامی بطوركامل زنانه و مردانه نبوده، موارد متعددی از تداخل امراض مشاهده شده كه وقتی خواستم برای من بیشترتوضیح بدهند، افزودند، برای مثال، شیوع « ورم بیضه» در خانمها، و موارد مكرر « سرطان رحم» در آقایان، حتی در چند مورد، كسانی كه سرطان رحم گرفتند، برادران طلبه خود ما در حوزه بودندو مدت زمان زیادی به « فارغ التحصیل» شدنشان نمانده بود. از آن گذشته، اضافه فرمودند كه ، امام جمعة یاسوج به من خبر داد كه در یاسوج، تعدادی از خانمهای باحجاب، به علت مراجعه به اطبای مرد، مجبورند هر روز ریش و سبیل خود را اصلاح نمایند. البته روایتی مبنی بر جایز نبودن اصلاح صورت در مورد خانمها در دست نداریم. و به همین نحو، فرماندار شیرگاه كه در ضمن امام جمعة قائم شهر نیز هست می گفت كه، شماره برادرانی كه در شیرگاه هر ماه، رگل می شوند، رو به افزایش گذاشته است. بعد از پرس وجوی بسیار روشن شد كه بهترین دندانپزشگ شیرگاه یكی از خواهران است و این برادران هر وقت كه دندان درد می گرفتند، معمولا به این خواهر مراجعه می كردند. به این ترتیب، مصلحت نظام ایجاب می كند كه نسبت به این مسائل مهم، بیش از این كم توجهی نشود. به خصوص كه « ورم بیضه» درخانمها بسیار دردناك است و ممكن است باعث عقیم شدن آنها بشود. نمایندگان خداترس مجلس، با این كار، به « امت همیشه در صحنه» خدمت بسیار مهمی كردند و از خداوند تبارك و تعالی نیز، اجرشان را خواهند گرفت.
لابد باید منتظر ماند كه مجلس محترم اسلامی، دست از كاهلی و كم كاری بردارد و با سلب مصونیت پارلمانی از نمایندگان و سخن گویان استكبار جهانی كه از درون مجلس توطئه می كنند و نمی گذارند تا امورات بر اساس « صحیح وهم خوان با شرع مقدس» بگذرد و با اخراج ایشان از آن مكان مقدس، برای اجرای دیگر امورات شرعی [ برای نمونه، ممنوعیت عبور ومرور خانمها در معابر عمومی، اجباری کردن چادر، ممنوعیت خواهران از آموزش عالی] اقدام جدی نماید. البته مدتی پیش، با استفاده از روایتی مبنی بر « جایز نبودن مركب سواری»، دوچرخه سواری را ممنوع اعلام كردند كه خودش جای تشكر و سپاس دارد. چون اگر مفهوم كلی تری از « مركب» را به كار می گرفتند و مثلا می گفتند، كه علاوه بر اسب كه چهار دست و پا دارد، زنان حق ندارند سوار « مركب» های مدرن چهارچرخه، برای مثال پیكان و پراید، و پاترول و بنز نیز بشوند، كار كمی بیخ پیدا می كرد. یعنی، كار انصار حزب الله، شاخة‌خواهران زنیب، كه در آن واحد می خواهند به چند گردهمآئی « استكباری» « زنان بد حجاب و مستكبره» یورش ببرند، عملا غیر ممكن می شد.
به اشاره بگذرم كه دخترعموی پسر خالة من كه تازگی ها از ایران آمده، با دلمردگی ضمن اشاره به رویداد های ماههای اخیر، به خصوص آنچه در پارك لاله، و چند جای دیگرگذشت، می گفت: « من دیگر در هیچ انتخاباتی شركت نمی كنم. همین یك بار، برای هفت جدم هم كافیست» وقتی علت را پرسیدم، گفت، « با تظاهر به ایجاد یك جامعة مدنی ، برای ما، جامعة زدنی درست كرده اند. من چه می دانم، درانتخابات آینده، با چه شعاری به میدان خواهند آمد؟».
من هم كه از همه جا بی خبرم، چیزی نداشتم كه به این فامیل مغبون خود بگویم. ساكت شدم. لحظه ای بعد، سرم را به سوی آسمان گرفته، وبا اینكه اعتقاد درست وحسابی هم ندارم، زیرلب گفتم: یا صاحب الزمان، به ظهورت،‌شتاب كن......
و اما بر گردیم سر تیم فوتبال ناطق نوری یونایتد. سهامداران دیگر این تیم، شامل سرمایه داران مومن نو كیسه، دلالان زحمتكش ارز [ نه آنهائی كه درگیر معاملات صنار سی شاهی درگوشه خیابان فردوسی و یا اسلامبول هستند بلكه دلالان پركیسه و پُرپول كه در گیر معاملات میلیونی اند ] ، محتكران محترم و مظلوم آهن و لاستیك و سیمان، وارد كنندگان خداترس دارو و آرد . کفش و خودرو می باشد كه بطور فعالی در این امر خیر شركت دارند. سهامداران اصلی تیم ناطق نوری یوناتید به خاطر ثروت فراوانی كه بهم زده اند امكانات زیادی در اختیار مربی این تبم قرار داده اند تا بتواند بازیكنان بیشتر و بهتری خریداری نماید. اعضاء و طرفداران تیم ناطق نوری یوناتید به حدی عاشق و شیفته بازی فوتبال هستند كه از هیچ كاری برای پیروز شدن در مسابقات رسمی و غیر رسمی دریغ نمی كنند. بر خلاف رهنمود های فدراسیون بین المللی فوتبال، یك هیتئی از داوران باز نشسته فوتبال ایجاد شده كه طبق قوانین مملكتی باید صلاحیت بازیكنان را قبل از بازی بررسی كنند. خودشان می گویند كه غرض بدی ندارند و نمی خواهند بازی فوتبال رابه انحصار خود در بیاورند و تا حرف یكی دوتا می شود برایتان آیه می آورند كه ما از روز اول، یعنی از زمان خلقت آدم و حوا با انحصار مخالف بودیم و الان هم تنها وابستگان به تیم فوبتال استكبار جهانی هستندكه ما را به انحصار طلبی متهم می كنند. و اگر بالای منبر باشند، در تائید ضدیت خویش، گریزی هم به عهدنامه انحصار تنباكو در صد سال پیش می زنند كه با همت گروهی از بازیكنان تیم كه در آن موقع نامش شیرازی- آشتیانی یونایتد بود، جلوی انحصار تنباكو را گرفتند و اگرچه برای اقتصاد ورشكسته كشور كلی بدهی خارجی بالا آوردند ولی هم چنان به این حركت ضد انحصاری خود می نازند و قرار است تا روز قیامت كه به ظاهر به آن چندان نیز نمانده است، هم چنان به زمین و زمان فخر بفروشند. اعضای این تیم تجربه زیادی دارند، چون در این بیست سال گذشته، امكانات زیادی در اختیارشان بود و توانستند خیلی مرتب تمرین بكنند، ولی، معلوم نیست اگر بازی به وقت اضافی بكشد، به علت كبر سن و كهولت آیا می توانند در وقت اضافی هم بازی خوبی ارائه بدهند یا نه؟ در طول بیست سال گذشته، این تیم در اغلب سالها برنده جام حذفی باشگاه ها شد. در دهسال اول، مربی تیم، رائول خمینیو، بازیکن سابق رئال بمبی، در این پیروزی ها نقش بسیار تعیین كننده ای داشت. اگرچه بعدا معلوم شد كه همة مشاوران را از كار بی كار كرده و حتی دستیار چندین ساله اش، بازرگان مهدی اوف را كه در تجدید سازمان تیم نقش بسیار مهمی داشت، از كار اخراج و حتی خانه نشین كرده بود. هافبك تیم در آن سالها، رونالدو منتظری بود كه به علت یكی بدو كردن با رائول خمینیو بر سریكی ازبازیكنان ذخیره تیم، هاشم مهدی الغرابی، از بازی فوتبال برای همة عمر محروم شد و حتی اخیرا كه بعضی ها او را در پارك مركزی قم مشغول توپ بازی دیدند، زبان به اعتراض گشوده و حتی 800 نفری هم خانه اش را « مصادره انقلابی » كردند و بر سرش تابلو اعلانات بردند بالا كه رونالدو منتظری برای بازی در تیم فوتبال استكبار جهانی با مربیان این تیم مشغول مذاكره بوده است. گفتن دارد كه هیچ یك از ناظران فهمیده و بی طرف، وجود این مذاكرات را تائید نكردند. حالا چرا رونالدو منتظری در سنین بازنشستگی به فكرتمرین فوتبال افتاده است، به گمان من، به دلیل هیجانات ناشی از شركت تیم ملی فوتبال ایران در بازی های جام جهانی بود.
تیم دیگر، دینامو خاتمی است كه بطور جدی نزدیك به یك سال است وارد بازی های حرفه ای شده است. اگرچه خیلی ها به این تیم امیدواری فراوانی دارند ولی شواهدی برای این نوع خوش خیالی ها موجود نیست. علاوه بر هیئت داوران، داور این مسابقه به وضوح از طرفداران پروپاقرص تیم ناطق نوری یونایتد است. دروازه بان این تیم، خاتمی كه در ضمن، كاپیتان تیم نیز هست، تا چند سال پیش در تیم ناطق نوری یونایتد بازی می كرد ولی در یك حركت بسیار عامه پسند از آن تیم جدا شد. در ماههای اخیر این تیم دو تا از بهترین بازیكنان خود را از دست داده است. هافبك پرتوان تیم، كرباسچی علی اوف نمی تواند مثل سابق در خدمت تیم باشد چون با ضربه ای كه به سر او وارد آمده، فعلا تا اطلاع ثانوی در بیمارستان اوین بستری است و معلوم نیست معالجه او تا به كی طول خواهد كشید و آیا پس از رفع جراحت ، می تواند مثل گذشته بازی كند یا نه؟ [ اگر هم در بیمارستان اوین بستری نباشد، به علت كمبود تمرین، نمی تواند درخدمت تیم قرار بگیرد]. در طول هشت سالی كه كرباسچی علی اوف فوتبال حرفه ای را آغاز كرده بود، در مواردمتعدد بازیكنان حریف كوشیده بودند كه با ضربه ای به سرش او را از دور بازی ها خارج كنند [ مخصوصا بازیكنان تیم رسالت كاسموس] . یك مقدار فرز بودن خود او و مقداری هم، حمایت های ریاست فدراسیون فوتبال ایران، رفسنجان علی هاشم اوغلی باعث شده بود كه حریفان موفق نشوند. با بركناری هاشم اوغلی و با قاطعیتی كه داور از خود نشان داد،‌این بار توانستند این ضربه كاری را به سر كرباسچی وارد آورده اورا از میدان خارج كنند. بازیكن دیگر، عبدالله نوریشنسکی، مثل دروازه بان خاتمی، چند سال پیش برای مدتی در تیم ناطق نوری یونایتد بازی می كرد و به دلایلی كه برای صاحب این قلم روشن نیست، از آن تیم كنارگرفت. او در گوش چپ تیم بازی می كرد ودر تیم دینامو خاتمی نقش بسیار موثر و برجسته ای داشت. این بازیكن پرتوان، از سوی، هیئت فوتبال مجلس اسلامی برای مدتی نامعلوم از بازی در تیم اصلی محروم شده است. دروازه بان خاتمی، برای بهره گیری از تجربیات عبدالله نوریشنسکی اورا به دستیاری خویش منصوب كرده است، ولی تا چه حد او می تواند به عنوان دستیار مددكار تیم باشد، روشن نیست.
این بازی فوتبال ولی یك اشكال اساسی دارد كه توجه همه ناظران و متخصصان فوتبال را به خود جلب كرده است. اگرچه تیم دینامو خاتمی به نظر بازی قشنگ تری ارائه می دهد ولی پیروزی این تیم در این مسابقه به نظر بعید می آید. دلیل اصلی و اساسی اش هم این است كه داور [ ریولینوخامنه ای] نه فقط بی طرف نیست، بلكه به وضوح خواهان پیروزی تیم ناطق نوری یونایتد است و در این راه از هیچ كاری خودداری نمی كند. حتی در دوره ای كه عبدالله نوریشنسکی در تیم بازی می كرد در موارد مكرر كه در محوطه 18 قدم تیم ناطق نوری یونایتد، با خطا توپ را از او گرفته بودند و بایدبرای ضربه پنالتی به سود تیم دینامو خاتمی سوت می زد، نه فقط این كار را نكرد بلكه به ضرر عبدالله نوریشنسکی سوت زد و توپ را به بازیكنان تیم ناطق نوری یونایتد بخشید. خیلی ها می كوشند داوررا بی طرف نشان بدهند ولی هر كار كه می كنند، دمُ خروس از زیر عبا، یا قبا [ فرق نمی كند] می زند بیرون، و روشن می شود كه داور به وضوح، با تیم دیناموخاتمی میانه ندارد.
این كه بر سر فوتبال در این میان چه می آید، تنها با گذشت زمان روشن خواهد شد.

|

Sunday, February 13, 2005

عطر یا ادوکلن شهادت؟

از شما چه پنهان در ايران اسلامي خيلي خبر ها هست كه يك هزارم آنهم به گوش بقيه دنيا نمي رسد و دنيا در نتيجه از بسياري از دست آوردهاي انقلاب اسلامي بي نصيب مانده است. اجازه بدهيد به نمونه اي اشاره بكنم. استاد اقتصاد خوانده اش در بخش يادداشتهاي اقتصادي يكي از روزنامه هاي صبح تهران مي نويسد : « از زماني كه اقتصاد پوزيتيو ( Positive ) از اقتصاد نورماتيو جدا شد و نداي " اقتصاد خالي از ارزش ها " را سر دادند ، از هما ن موقع بال معنويت اقتصاد شكست و " اقتصاد آزاد " انسان را از چارچوب دين به " ظلمت بي ديني " سوق داد »[i]
به دلتان بد نياوريد ! منهم كه گاه فكر مي كنم از آدام اسميت و ريكاردو و مالتوس بيشتر اقتصاد مي دانم ، جمله بالا را نمي فهمم. از استاد اقتصاد خودم كه صد برابر من اقتصاد مي داند، جريان را پرسيدم ، از زور ناراحتي زد زير گريه و در حاليكه مثل خواهر زادة لوس و ننر من به سكسكه افتاده بود ، گفت : دين و بي ديني به اقتصاد پوزيتيو و نورماتيو چه ربطي دارد ؟ بعلاوه اين دو شاخه اقتصاد كه هميشه از يكديگر جدا بودند. بعد مكثي كرد و ادامه داد : استاد اقتصاد دان ايراني كه مسلمان و خداترس هم هست لابد چيز هائي مي داند كه من نمي دانم. گفتم مگر نمي داني كه « اقتصاد اسلامي با دو بال معنويت و ماديت همان نسخه شفابخش بشريت و يكي از ارمغان هاي ذي قيمت انقلاب اسلامي است » [ii] با قيافه اي حق به جانب گفت : مگر اقتصاد اسلامي پرنده است يا جامبو جت كه بال داشته باشد ؟ گفتم نه بابا جان : بال ماديت داشتن يعني اينكه در اقتصاد اسلامي حتي سلام و عليك كردن هم خرج دارد. در هر كوچه و پس كوچه اي هم يك " صندوق صدقه " گذاشته اند كه اگر روزي با كسي سلام و عليك نكردي، وجوه مربوطه را در اين صندوق ها بريزي . درجاهای دیگر هم به قول شاعر :
تا تواني بده ، بگـــــير وجـــوه
رسم ما اين و اين خجسته مرام
كارها لنگ و زندگيست به كـام
كــار بي رشوه كي شود انجــام
بال معنويت هم نشانه اش اين است که در مملکتی که روی دریائی از نفت لم داده، مردم اش در خیابانها از سرما یخ می زنندو هیچ مقام بی ناموسی هم کوچکترین مسئولیتی قبول نمی کند. دانش آموزان مدرسه اش در آتش کباب می شوند ولی هیچ کس جابجا نمی شود. از آن طرف، جزو اولين كارهائي كه جمهوري اسلامي كرد ايجاد « بنياد شهيد » بود كه اگر خداي نكرده كسي تصادفا در راه اسلام به شهادت رسيد از پيش بداند كه بنياد معتبري هم هست كه وظيفه اصلي اش « پراكندن عطر شهادت در جامعه » است . در بدو شكل گيري بنياد كه : « به قبل از آغاز جنگ تحميلي باز مي گردد كسي نمي دانست كه آيا جنگ اتفاق مي افتد و در صورت وقوع چه تعداد شهيد خواهيم داشت »[iii]. از آن گذشته چون در هيچ نظامي معنويت آنقدر كه در جمهوري اسلامي مهم است مهم نيست ، طبيعي است كه جمهوري اسلامي نتوانست از جائي « الگو بگيرد ، كيپه برداري كند » و چون « در نظامهاي ديگر دنيا الگوئي از بنياد شهيد » نبود در نتيجه در اول كار، بنياد « نتوانست به درستي خودش راضابطه مند كند ». ولي در شرايط بعد از جنگ و « كاهش تعداد شهدا » مجالي فراهم آمد تا بنياد وظيفه اصلي خويش را در « پراكندن عطرشهادت » باز شناسد. بعضي از شبه مسلمانان غرب زده در مقاطعي كوشيدند بنياد را از مسير اصلي اش منحرف كنند و پيشنهاد پراكندن اودكلن شهادت را كردند كه با موضع گيري قاطعانه بنيانگذار انقلاب اسلامي و اميد مستضعين و قائد اعظم و پشتيباني همه جانبة فضلاي شوراي فقها و علماي دارالعلم قم اين توطئه استكبار جهاني در نطفه خفه شد. استاد من در حالي كه حسابي گيج شده بود سرش را به پائين انداخت و رفت .

[i] رسالت ، 21 بهمن 1372، ص 23
[ii] همانجا
[iii] رسالت 21 اسفند 1372 ص 12

|

Friday, February 11, 2005

حوزه علمیه قم و مشکلات جنسی جوانان (1)

قبل از این كه كس دیگری بگوید، بگذارید خودم بگویم كه اگر برای من امكان داشت دوست می داشتم كه با استفاده از یك بورسیه تحصیلی مدتی در شهر دانشگاهی قم قدم می زدم و از فضای آغشته به تحقیق و تفحص آن دارالعلم بی نظیر استنشاق می كردم تا شاید به راه راست هدایت شوم. ولی حیف برای منی كه از زمان ولایتعهدی مظفرالدین شاه، در بلاد فرنگ بوده و ایران را ندیده ام، این آرزوئی محال است كه باید با خودم به گور ببرم كه خوب، چشمم كور، می برم. ولی عملی نشدن این آرزو، نباید باعث شود كه من درراستای شناساندن این مركز علمی بی نظیر به جهانیان به ویژه به ایرانیان خارج از كشور سنگ تمام نگذارم. این یك وظیفة انسانی و علمی است كه اجر فراوان دارد.
اخیرا در یكی از شماره های روزنامة «رسالت»چشمم به مقاله ای تحقیقی و مستدل افتاد در « پیرامون جلوگیری از انحراف جوانان» كه درست مانند نمكی بود كه بر زخم قدیمی من پاشیده باشند. دیدم ای دل غافل! كجای كاری! اسلام، پس از حل مسائل مربوط به مغز و شكم حالا دیگر به حل مسائل مهم تری روی آورده است كه از همه نظر جامعه ای نمونه تحویل بشریت بحران زدة هزاره سوم بدهد. در حالیكه از سوزش نمك بر روی زخم، از چشمم آب می آمد، لبخندی به وسعت این دنیا بر لبهای من نقش بست. از این كه ایرانی ام، حظ كردم. عنوان این مقالة‌ تحقیقی و مستدل « دوران نامزدی، حل مشكل جوانان» بود كه مرا به اختیار به یاد دوران نامزدی خود من انداخت كه حسابی گریة مرا در آورد. برای این كار، بر روی ضعف نسل جوان، « مخصوصا مشكلات جنسی» دست گذاشته اند. معترضه بگویم كه خدا به استاد باستانی پاریزی عمر دراز بدهد كه در یكی از كتابهایش نوشته بود، « در تاریخ از پائین تنه غافل نباشید». پیر مرد مثل این كه می دانست در باره ی تاریخ چه سرزمینی قلم می زند. باری این كارتلها در ایران « ایادی مرموزی» دارند كه « شرایط ازدواج را آن چنان بالا برده اند كه جوانان دسترسی به آن ندارند» و در نتیجه، می زند به سرشان و راه می افتند در خیابانها و داد و هوار راه می اندازند كه آزادی اندیشه،‌ با ریش و پشم،‌ نمی شه .
در باره ی این « ایادی مرموز» اطلاعات بیشتری عرضه نمی شود. ولی من فكر می كنم كه منظور محقق محترم ما آنهائی هستند كه مسبب ومسئول گرانی مسكن و ارزاق عمومی در ایران اسلامی اند. همة كسانی كه در خط دولتهای استكباری كار می كنند و مسبب بیكاری روزافزون هستند ومی خواهند به این ترتیب، نسل جوان انقلاب را از راه به در ببرند، چون « خوب می دانند نصیحت و موعظه و ارزشهای مذهبی در مقابل محرومیت جنسی وجاذبة‌ جنسی وجاذبة سكس مبتذل ضعیف است». باز می بینم، سر من و هم سن و سالهای من چه كلاه گشادی رفته است. چون ما كه در زمان طاغوت بزرگ می شدیم، فكر می كردیم نصیحت و موعظه و حتی سینه زدن و كتل كشی در روزهای محرم و به مسجد رفتن درشبهای ماه رمضان و قرآن به سر كردن در شبهای احیاء خیلی تاثیر دارد. ولی خوب، سئوال این است كه در این وضعیت، چه باید كرد؟جوابش ساده است.
فضل تقدم در یافتن راه حل برای مشكلات پائین تنه ای در ایران اسلامی با رئیس جمهوری سابق و رئیس فعلی شورای مصلحت و رئیس جمهور آینده ایران، آقای هاشمی رفسنجانی است كه مدتی قبل، مبحث شیرین ازدواج موقت را پیش كشید و مثل فمینیست های دو آتشه،‌مدعی شد، كه حتی طرفین می توانند خطبه را به زبان فارسی هم بخوانند كه خدای باریتعالی قبول خواهد كرد. اشكال راه حل انقلابی، رئیس جمهور انقلابی ایران اسلامی این بود كه بعضی از علمای انقلابی حوزه ی انقلابی قم، با ایشان همراهی نكردند. ولی به قول محقق گرانقدر ما، راه حل انقلاب آقای رفسنجانی آنقدرها هم انقلابی نیست« زیرا فراگیر نیست». پس باید چیزی باشد فراگیر، یعنی، « پیشنهاد ما این است كه سنت نامزدی را در فرهنگ جامعه زنده كنیم» و بعلاوه، « ارزشهای انقلابی و علمی را با وسائل تبلیغاتی مدرن تشریح كنیم». «ارزشهای انقلابی» كه بی گفتگو معلوم است، حفظ حكومت اسلامی ایران به هر قیمت و با هر هزینه و به هر زحمت. ارزشهای علمی، همین بس كه این فرمایشات از دارالعلم حوزه ی علمیه قم صادر شود!
اشتباه نشود. مقصود این نیست كه « نسل جوان زود عروسی كنند و مشكلات زندگی آنان را در حال غنچه بودن خشك كند». خیر، بلكه غرض این است كه جوانان از مزایای شرعی ازدواج بهره مند شوند و « دوران نامزدی سالها ادامه یابد» یعنی، همان روشی كه «‌در خانواده های اصیل قمی و در بعضی از نواحی مشهد و شمال رایج است». حسن این برنامة انقلابی خیلی زیاد است. اگر هر جوان « حق دارد از بوستان زندگی یك گل بچیند، اجازه دهید تا غنچه است و پرپر نشده است، انتخاب كند». چون وقتی پرپر شد، یا وفات یافت كه اصلا مشكلی نیست تا راه حلی بطلبد. اگر برای جوان خود یك باغ انگور بخریم و كلیدش در اختیار او باشد، « او هرگز برای دزدی از دیوار باغ دیگران بالا نخواهد رفت». از آن گذشته، مقداری از این انگور را می تواند شراب بیاندازد و رفع تشنگی كند، آخر، «‌تحمل عطش تا كی؟»
نمایندة زالزالک اسلامی در میان مردم تاكستان، به این پیشنهاد اعتراض كرد. به نظر او، این برنامه باعث می شود تا جوانان تهرانی و اصفهانی و جاهای دیگر، برای خریدن باغهای انگور به تاكستان بروند و اهالی بومی آنجارا از كسب و كار بیاندازندو بعلاوه، با خودشان فرهنگ مصرفی و استكباری تهران را به ارمغان بیاورند كه اصلا مناسب حال امت شهید پرور تاكستان نیست. با این گریز، برگردیم سر اصل مطلب.
پیشنهاد این است كه « عقد شرعی جاری شود». البته با تشریفات ساده و غیر رسمی كه باعث پرپر شدن غنچه های جوان نشود و « دو همسر به جز عروسی از روابط عاشقانه استفاده كنند». البته در اصل سند این نكته روشن نشده است كه آیا دو همسر باید فقط در طول این تشریفات ساده از روایط عاشقانه استفاده كنند یا بعد از آن هم می توانند. ولی نكته مهم این است كه دو همسر می توانند « نیازهای طبیعی خود را از راه مشروع ارضاء‌ نمایند». درپاورقی آمده است كه استفاده از راههای نامشروع در شریعت اسلامی اكیدا ممنوع است و چنانچه دو جوان در حین استفاده از روابط عاشقانه از راه غیر مشروع مشاهده شوند، به اشد مجازات محكوم می شوند كه به قرار زیر باید اجرا شود:
- سازمان جمع آوری و فروش اموال تملیكی، باغ انگور را به نام نامی امان زمان مصادره كرده و در فرصت مناسب و مقتضی از طریق مزایده به بستگان نسبی و سببی هیئت مدیرة سازمان به فروش می رساند.
- چنانچه جوان، یا خانواده او نتوانند دیه البیضتین بپردازند، شواریعالی قضائی مكلف است تا برای جلوگیری از تكرار این نوع قانون شكنی ها، حدی را كه مرحوم كریمخان زند در حق مرحوم آغا محمد خان قاجار جاری كرد، در حق جوان خاطی جاری كند. رئیس شورایعالی قضائی در یك مصاحبه مطبوعاتی، مقدار دقیق دیه را به درهم و دینارو هم چنین معادلش را به « لباس حلة یمنی» را به اطلاع امت شهید طلب اسلامی می رساند.
نمایندة زالزالک اسلامی در میان مردم قزوین در نامه ای كه به هیئت امنای حوزة علمیه قم نوشت در اعتراض به این مجازات پیش بینی شده متذكر شد كه باوجود ظاهر اسلامی و شرعی، ایادی مرموز استكبار جهانی بر علیه حوزة علمیه مشغول توطئه اند و برای مقابله با آن هشدار داد.
پس از ارضای نیازهای طبیعی از راه مشروع« هروقت درسشان تمام شد و صاحب كار و درآمد شدند» می توانند به كمك بچه ها كه تا آن موقع از آب و گل در آمده و برای خودشان تشكیل خانواده داده اند، « با تشریفات رسمی جشن عروسی بر پا كنند».
اگر پرسیده شود با چه اطمینانی، پس ازرفع نیازهای طبیعی عروسی نخواهند كرد؟ « پاسخ می دهیم اگر عروسی بكنند از جهیزیه خبری نیست»، یعنی به آنها حتی یك دست رختخواب هم نمی دهیم تا چه رسد به قالی و ظرف و میل و صندلی. به لطف خدای متعال، قیمت این اقلام در بازار(ع) هم به حدی بالا رفته است كه این دوجوان باید به راستی دیوانه باشند كه دست به چنین كاری بزنند. می پرسید، چه اطمینانی وجود دارد كه پس از بهره مندی از مزایای قانونی و شرعی ازدواج با هم بمانند، چون « ممكن است از هم سیر شده، جدا شوند و نامزدی را بهم بزنند». جواب این است كه اگر زوجین از فرهنگ نجات بخش نماز غفلت نكنند و اگر در پیشبرد امر به معروف و نهی از منكر كوشا باشند، چنین وضعیتی پیش نمی آید. برفرض بعید، « اگر توافق نشد»، چه چیزی بهتر از كه « پیش از بچه دارشدن از هم جدا شوند»، وانگهی، مگر در سالهای اخیر كه جوانها از مزایاف شرعی ازدواج بهره مند نمی شدند، « در ازدواجهای معمولی [ یعنی مزایای شرعی به اضافه ی تشریفات] هم چند در صد به طلاق و جدائی منتهی می شود، پس باید مردم اصلا ازدواج نكنند؟» این نیازهای طبیعی را كه كارشان نمی توان كرد، پس اگر مبلغ فرهنگ ضد ازدواج بشویم، لابد مردم ناچار می شوند تا از راههای غیر مشروع نیازهای طبیعی شان را رفع كنند كه اگرچه به جای خود، مزایائی هم دارد ولی با شئونات اجتماعی جوردر نمی آید.
و اما از مزایای شرعی این راه حل انقلابی كدامش را بگویم؟
« از دید روانكاوی، محرومیت های غریزی موجب عقدة روانی (‌كمپلكس) می شود و تعادل روحی انسان را بهم می زند». و این روح بی تعادل، برای همیشه با آدم می ماند. حتی پس از سپری شدن دورة محرومیت، « انسان گرفتار بازتاب آن می شود». این بازتاب به صورت « شورچشمی و تعدد ازدواج، بی اعتمادی خانمها را نسبت به شوهران سبب می شود». بهیمن دلیل است كه مكتب نجات بخش اسلام، تعدد روجات را به جای تعدد ازدواج پیشنهاد می كند. تعدد زوجات باعث تخفیف محرومیت های غریزی شده و در نتیجه عقدة روانی را هم كم می كند. محقق دانشمند حوزة علمیه سئوال بجائی پیش می كشدكه با این توضیحات، « برای مبارزه با فساد اخلاقی و جرائم اجتماعی آیا سرمایه گذاری در نیروهای انتظامی و قضائی و مبارزه بوسیله كمیته ها و عمل جراحی مناسب است یا ترویج نامزدی» كه اگر به درستی برگزار شود شرایط را برای « ارضاء مشروع و به موقع نیاز جنسی» فراهم می آورد. پس اگر بگوئیم« نامزدی ضامن تعادل روحی نسل جوان و عامل پیشگیری از انحرافات اخلاقی و جرائم اجتماعی است خلاف نگفته ایم». واقعیت این است كه چه در جامعة‌ اسلامی و چه در جوامع استكباری، «دختر و پسر جوان گم شده ای دارند و تا پیدا نكنند احساس تنهائی و غربت می نمایند». آدم تازه می فهمد كه قانونگزاران حكومت اسلامی چه دور اندیشی حیرت انگیزی دارند كه سن قانونی ازدواج را برای پس و دختر به ترتیب 15 سال و 9 سال قمری قرارداده اند. مجسم كنید اگر هر كدام دو سه سال نامزد بازی هم بكنند، یعنی دختران همین كه به كلاس اول ابتدائی می روند با اجازة ولی خود نامزد كنند و پسران هم از سن 13-12 سالگی نامزد داشته باشند و از مزایای قانونی آن بهره مند شوند، ریشة فساد اجتماعی از جامعة اسلامی كنده می شود. تحقیقاتی كه بوسیلة متخصصان علوم انسانی در دانشگاه پیام نور علی آباد كتول انجام گرفته نشان می دهد كه آموزش مسائل جنسی به دخترانی كه هنوز قاعده نمی شوند و پسرانی كه هنوز بالغ نشده اند،‌ نتایج به مراتب بهتری خواهد داشت.
از همة این نكات گذشته، « اغلب مردم ازدواج می كنند تا به آرزوهای واپس زدة‌خود برسند» و هر چه كه سن ازدواج پائین تر بیاید،‌ این آرزوهای واپس زده كمتر می شود و رسیدن به آنها ساده تر و سهل تر است و امكان موفقیت ازدواج را بیشتر می كند. چون اگر چنین نشود، تردیدی نیست كه، « افكار پریشان، خطری است كه مغز جوانان را تهدید می كند». تازمانی كه درگیر جنگ مقدس بودیم، مشكل جوانان با تقوا و انقلابی خیلی عمده نبود ولی الان كه « انقلاب اسلامی نیاز به مغزهای فعال و مخترع و بانشاط دارد، باید از گرفتار شدن جوانان به افكار عشقی جلوگیری نماید». یعنی تمام تاكید این مكتب نجات بخش باید بر روی ارضای مشروع نیازهای جنسی باشد چون افكار عشقی و عشق، سمی است كه مستكبرین جهانی می خواهند با آن مغزهای جوان ایران اسلامی را مسموم كنند. آخر انصاف هم خوب چیزی است، « شما خود را یك لحظه جای جوانان با تقوا و انقلابی بگذارید، چند سال می توان عطش را تحمل كرد؟» برای آن كسی كه نمی خواهد گناه كند،‌ « آیا افكار گمراه كننده اورا تنها خواهدگذاشت؟». تجربه به دست آمده در واحدهای تحقیقاتی وابسته به حوزة علمیة قم ثابت نمود كه «‌یكساعت افكار پریشان ( مخصوصا افكار عشقی) می تواند تمام نیروی مغز را خالی كند». در نتیجه تمركز فكر و قدرت و دقت و نشاط و توان ابتكار و اختراع و خلاقیت نابود خواهد شد. یكی از دلایلی كه حوزة‌علمیه توانسته است توان ابتكار و اختراع و خلاقیت خود را حفظ نماید و از خالی شدن تمام نیروی مغز جلوگیری نماید همین است. طلبه های جوان برای این كه گرفتار یك ساعت افكار پریشان نشوند، از همان زمان ورود به حوزه با یكدیگر نامزد می شوند ونیازهای جنسی خود را بسم الله گویان به طور مشروع رفع می نمایند.
به عقیدة محقق دانشمند حوزة‌ علمیه، اگر، « بهترین راه مبارزه با فرهنگ مبتذل غرب و ماهواره، طرح نامزدی باشد» آیا مسئولین متعهد ما كه خودشان از زمان طفولیت كه در حوزه ها به كسب علم مشغول بوده نامزد داشتند و نامزد بازی كردند، « نسبت به آن بی اعتنائی خواهند كرد؟»
آیا بهتر نیست به جای این همه برنامه های انحرافی و اخلاق خراب كن كه از تلویزیون نشان می دهند،‌ « تلویزیون زندگی دو نامزد را هنگام برخورد اولیه و هنگام انتخاب و هنگام گردش [‌و هنگام نامزد بازی و برخورداری از مزایای شرعی آن] نشان دهد».
اگر مسئولین متعهد ما، مسئولانه به این مهم توجه كنند، حتی می توان از این نوآوری استفاده های اقتصادی هم كرد.
- آن فیلمهائی را كه از زندگی نامزدها نشان می دهند، می توان به بی بی سی و سی بی اس و دیگر ایستگاههای تلویزیونی دنیا فروخت.
- حوزة علمیه می تواند حق بهره مندی انحصاری از این ایده های انقلابی را به نام خود در موسسه بین المللی استاندارد ثبت نماید ودر ازای دریافت حق اختراعی قابل توجه، مثل واحدهای مكدونالد و پیتزاهت .... به كشورهای دیگر صادر نماید.
- برای این كه مدیریت و نظارت براجرای صحیح این برنامه باری بر دوش بیت المال مسلمین نباشد، دولت جمهوری اسلامی می تواند پس از تصویب مجلس اسلامی و با مسئولیت مشترك وزیر اقتصاد و دارائی و رئیس كل بانك مركزی، با صدور سهام،‌مدیریت و نظارت این برنامه را به بخش خصوصی واگذار نماید تا قوانین بازار (ع) تعادل لازم را برقرار نماید.
آنچه می ماند ، این است كه برای آقای محمد آل اسحاق، از كانون تحقیقات اسلامی حوزه علمیه قم كه بانی خیر این پروژة تحقیقی بوده اند، عمر دراز آرزو كنیم و آرزومند باشیم كه در كارهای عام المنفعه ای از این قبیل موفق و پیروز باشند.
[i] توضيح: به غير آن چه بطور مستقيم، در «» آمده است، مسئوليت بقيه با نويسنده اين يادداشت است. عبارات داخل دو كمانه [ ] هم همه جا از نويسنده است. اصل گزارش: محمد آل اسحاق: « دوران نامزدي، حل مشكل جوانان»، رسالت، چهاشنبه اول اردبيهشت 1372، ص 4.

|

Sunday, February 06, 2005

نامه سرگشاده به آقای قاضی مرتضوی رئیس قوه غذائیه

بسمه تعالی
آقای قاضی مرتضوی رئیس محترم قوه غذائیه
محترما به استخضار می رساند که شخصی به نام محمود هاشمی عراقی با نام مستعار شاهرودی درمصاحبه ای که با بازتاب انجام داده است در باره زالزالک هفتم به تشویش اذهان عمومی دست زده است که شایسته است با ایشان برخورد قانونی لازم صورت بگیرد. ایشان در یک مصاحبه چند سطری 5 بار زالزالک هفتم را به سانسور و عدم شفافیت متهم کرده و تاکید کردند « به شرط انعکاس نتایج آن بدون سانسور» در زالزالک هفتم از تحقیق درباره پرونده ها « استقبال می کنیم». در جای دیگر می گویند که « استقبال می کنم مشروط به آنکه نتایج تحقیق و مدارک و مستندات آن به صورت شفاف و بدون اعمال نظر» در زالزالک مطرح شود. حتی با اشاره به دو پرونده بی اهمیت دیگر مثل پرونده « شهرام جزایری» و « قتل های زنجیره ای» ایشان گفته اند که « مشروط به طرح شفاف مسایل آن در» در زالزالک هفتم و« حفظ موازین قانونی» از تحقیق د راین دو پرونده استقبال می کنیم.در آن چه که از این مصاحبه ملعونانه در این نامه نقل کرده ایم به روشنی آشکار است که این شخص که به احتمال زیاد از وابستگان نخست وزیر کنونی عراق است زالزالک هفتم را به سانسور، عیر شفاف بودن، کارهای خلاف قانون متهم کرده است و شایسته است که در چارچوب موازین قانونی- یعنی هر گونه که خود شما صلاح می دانید- با ایشان برخورد شود. ما بخوبی از میزان اسلام دوستی شما آگاه هستیم و به همین خاطر از شما خواهش می کنیم که براعصاب خود مسلط بوده در صورت امکان ازمعاون تان بخواهید که از لنگه کفش خود استقاده نماید.
جمعی از ایرانیان ساکن نروژ و فنلاند
جمعی از ایرانیان ساکن آیسلند

|

Saturday, February 05, 2005

امثال و حکم ( قسط چهارم)

« قحبه به مسجد افکند طفل حرامزاده را»، چشم امام جماعت مسجد کور، بچه اش را بزرگ کند.

« مال خودم مال خودم، مال مردم هم مال خودم»، شعار انتخاباتی رئیس شورای مصحلت

مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر، ما هم چنان درآخرصف ایستاده ایم

« سرش بوی قرمه سبزی می دهد»، پاش هم بوی پنیر.

« چاقو دسته خودش را نمی بره» ولی اگر مواظب نباشی، دست خودت را بریدی.

« خدا هیچ خانه ای را بی سرپرست نکنه» و هیچ کشوری را بدون وزرات « ارشاد»!

« انشاالله گربه است» اگر هم سگ بود، بلافاصله ختنه اش کن، پاک می شود

« چراغ ستمگر تا صبح نمی سوزد»، فعلا که 26 سال سوخت.

« راستگو، شرمنده نمی شود» ولی درایران، دروغ گوها هم نمی شوند.

« گر نگه دار من آن است که من می دانم»، هنوز یکی دو سری قتل های زنجیره ای جا دارم.

|

اندر مزایای اجباری کردن چادر

اگر بگویم من از روزی که به همت سه تا از خانم های نماینده مقام معظم رهبری درزالرالک هفتم قرار شد چادر اجباری بشود تا حالا از خوشحالی درست نخوابیدم دروغ نگفتم. در زمان شاه با این که خودش نظرکرده حضرت ابوالفضل بودو خیلی از اوقات هم خواب نما می شد، و حتی به مکه هم مشرف شده بود ولی به چادر به دلایلی که هیچ وقت برای من روشن نشد، زیاد میانه نداشت. من فکر می کنم که گناه ازرضا شاه بوده باشد که در طول « تجدد چماقی» اش به زور چماق و پاسبان، چادر از سر زنان بر کشید و به زور بر سر مرد ها نیز کلاه پهلوی گذاشت. ولی من در تمام این 26 سال، دندان روی جگر گذاشته بودم و منتظر که آیا این جمهوری عوضی اسلامی، بالاخره برای زنان کاری هم می کند یا فقط بلد است دائم به فکر مردها و بچه ها به ویژه، پیرمردها باشد. و به خصوص مترصد بودم که آیا دریک اقدام انقلابی به اجباری کردن چادر دست خواهد زد یا این که پس از 26 سال هم چنان اجازه می دهد که لیبرالها و نئولیبرالها و عوامل استکبار جهانی در این امور سیاست پردازی کنند و زنان همین جور لخت و عریان بیایند توی خیابان ها!. خوشبختانه به همت این سه تا خانم که به فرمان مقام معظم رهبری به وسیله شورای « دمکراتیک» نگهبان به نمایندگی زالزالک هفتم منصوب شده اند، من دارم به این آرزوی خودم می رسم.
شاید تعجب کنید و از من در این راستا دلیل بخواهید.
بطور کلی حدودا 50 درصد جمعیت کشور را زنان تشکیل می دهند. یعنی ما در ایران حدودا 35 میلیون زن داریم. و اگر پارچه لازم برای دوختن یک چادر را 6 متر فرض کنیم و اگر فرض کنیم که هر زنی حداقل به دوچادر- یکی برای استفاده عمومی و دیگری هم برای شرکت در سفره ابوالفضل ومراسم مشابه دیگر نیاز دارد، یعنی ما در کل به 420 میلیون متر پارچه نیازمندیم. صنایع نساجی خودمان که خوابیده، ولی تجار با شرف بازار که الحمدالله بیدارند و فعال. شما مجسم کنید که اگر این پارچه را از چین وارد کنیم در بین اقشار زحمت کش بازار تهران چه تعداد شغل ایجاد می شود؟ کسانی چون آقای عسگر اولادی که عمری در راه اسلام ناب محمدی خون دل خورده، سرانجام به آرزوهایش خواهد رسید. حالا فرض کنید که از چین وارد نکنیم و مثلا از بنگلادش کمک بخواهیم. می توانید مجسم کنید تولید این همه پارچه، چه میزان شغل در بنگلادش ایجاد می کند؟ یعنی شما از هر طرف که نگاه می کنید، این طرح به نفع جهان اسلام است. در خود ایران، علاوه بر زحمت کشان بازار، به خاطر علاقه وافری که زنهای ایرانی به استفاده از چادر دارند دولت – فرض کیند شهردار تهران رئیس جمهور بشود- می تواند برای استفاده ازآن ، مقداری عوارض ماهیانه تعیین کند. فرض کنید، ماهی 1000
تومان که می شود قیمت 3 یا 4 بسته کبریت در تهران. در آن صورت، به ازای 70 میلیون چادر- هر زن دو چادر- دولت می
تواند سالی 70 میلیارد تومان عوارض بگیرد که برای تامین بخشی از کسری بودجه بدون این که پی آمد تورمی داشته باشد بسیار مفید خواهدبود. من حتی پیشنهاد می کنم که دولت این 1000 تومان را حداقل عوارض قرار بدهدو از زنها بخواهدکه اگر توانائی داشتند حتی بیشتر عوارض بپردازند. من یکی تردید ندارم که آن قدر از این برنامه استقبال می شود که کسری بودجه دولت به تمام تامین مالی خواهد شد. وقتی این گونه بشود، هیچ یک از سیاست های انقلابی زیر دیگر لازم نخواهد بود.
- بانک مرکزی دیگر نیازی به کاهش ارزش ریال برای درآمد آفرینی ندارد و مردم زحمت کش ایران – به ویژه کسانی که در این سالها از عرق جبین وکار شبانه روزی خود اندوخته ناچیزی پیدا کرده اند، می توانند سرمایه های خود را با « نرخ تعادلی» به حسابهای خود در خارج از کشور منتقل کنند.
- سازمان خصوصی سازی می تواند واگذاری سهام مقبره حضرت معصومه ( در قم) و شاهچراچ وتخت جمشید ( در شیراز) را تا اطلاع ثانوی به تاخیر بیاندازد. البته اگر بخواهند مقبره کورش را به بخش خصوصی واگذار کنند به نظر من اشکالی ندارد و خیلی هم مفید خواهد بود. وقتی این مقبره در مالکیت بخش خصوصی قرار بگیرد دیگر کسی نمی تواند برود روی مقبره و از مردم بخواهدکه آنها بخوابند چون خود او بیدار است.
- یکی ازمحاسن این کار، این است که قیمت سهام در بازار بورس بالا می رود و سهام داران آسیب پذیر مثل شرکت صدرا و خودروسازان و شرکت غدیر وضع شان بهبود پیدا خواهد کرد.
البته اجباری کردن چادر محاسن دیگری دارد که در یادداشتهای بعدی به استحضار شما خواهد رسید.
فعلا باقی بقایتان تا باز حوصله ای باشد.

|

Friday, February 04, 2005

امثال و حکم ( قسط سوم)

دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما چرا بکاریم دیگران بخورند، اگر خیلی گشنه شونه برن ماکدونالد
بهر چمن که رسیدی کمی برین و برو
«سربی گناه پای دار می رود، اغلب بالای دار نمی رود ولی جمهوری عوضی اسلامی حسابش فرق می کند
گرگدا کاهل بود تقصیر صاحب خانه چیست؟ والله چه عرض کنم.خوش به حال تو که از خودت خونه داری
مهر را که داد وکه گرفت آن موقع زالزالک هفتم نبود که مهریه را سامان بدهد
هر آنکس که دندان دهد نان دهد ولی خودمانیم، وقتی که نان نباشد، دندان چه فایده؟
هلو برو تو گلو. می رم ولی هسته م تو کونت گیر می کنه ها
آش کشک خالته، بخوری پاته نخوری خالیش می کنم روی سرت
از حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمی شه، حالا تو هی بگو مردم سالاری دینی
این رو نیست، چرم همدانی است» قابل توجه خیلی ها
کلاه حسن را سر حسین گذاشتن. آخر باباقاضی مرتضوی نزدیک بود با لنگه کفش بکوبه تو سر حسین
همه را برق می گیره، ما رو قاضی مرتضوی
هیچ بقالی نمی گه ماس من ترشه، درست مثل آقای خاتمی، دیدین چقد از وزارت اطلاعات تعریف کرد
نابرده رنج گنج میسر نمی شود، مگر درایران ولی به شرطی که از آقازاده ها باشی
مرده رو که زیاد رو بدی به کفن اش خرابی می کنه، این قد نگفتم به این بچه مزلف نگین قاضی مرتضوی
دانا آن است که بداند و بپرسد، نادان آن است که نگذارد دیگران بپرسن

|

Thursday, February 03, 2005

زالزالک هفتم، بهترین زالزالک دنیا

زالزالک هفتم به واقع بهترین زالزالک دنیاست. نه فقط با برنامه ریزی دقیق می خواهد پدر صندوق ذخیره ارزی را که مسبب بسیاری از بیماریهای اقتصاد ایران است، دربیاورد بلکه به جایش می خواهد « صندوق اندوخته ازدواج» i]
درست کند که جوانان « به ازای آورده خود از دولت هدیه حکومتی بگیرند». بعلاوه چون به همت سیاست مردان، کنترل زندگی اکثریت مردم از دست شان بیرون رفته است، قرار شد که « مهریه ها مسقف و منطقه بندی شوند» ودر کنترل قرار بگیرند. متقاضیان ازدواج، « وام ازدواج، ودیعه مسکن، مسکن موقت بگیرند» و در کنار آن « مهارت زندگی» بیاموزند. البته روشن نمی شود که منظور از مهارت زندگی به واقع چیست؟ ولی زالزالک هفتم می کوشد تا جوانان « چشم و هم چشمی را کنار بگذارند» ووقتی کنار گذاشتند، « خلاصه ازدواج کنند». البته نه هر نوع ازدواجی، بلکه « از نوع سالم وبی دغدغه».
آقا یا خانم آزرمی که طراح اصلی برنامه «تسهیل ازدواج» است در گفتگوئی با ایسنا در این باره به گفتگو نشسته است که بخش هائی از آن در روزنامه اعتماد- 12 بهمن 1383 - چاپ شده است. آزرمی که قرارا استاد دانشگاه هم هست می گوید که ازدواج « رخدادی فردی واجتماعی» است و یکی ازعوامل مهم در آن هم « توانائی اقتصادی خانواده ها و زوج های جوان» است که« یکی ازمهم ترین پیش نیازها وارکان دسترسی به رخداد مهم ازدواج» می باشد. اگرچه متوسط سن ازدواج برای پسرها 27 سال و برای دخترها نیز23.5
سال ولی « هر5 سال، یک سال به سن ازدواج افزوده شده است». با این حساب، اگر این نوع محاسبه ها معنا بدهد، در زمان
مشروطیت، پسرها در سن 7 سالگی با دخترهائی که به سن 3.5 سال بودند ازدواج می کردندو اگر اندکی عقب برویدوقتی ناصرالدین از سفر فرنگ بر می گشت، پسرهای 3 یا 4 ساله با دختران به محض تولد ازدواج می کردند. و باز به همین حساب، خودتان می توانید زحمت بکشیدومحاسبه کنید وقتی همین پادشاه فرمان رگ زدن امیرکبیر را می داد، درایران متوسط سن ازدواج چقدر بود؟
« به‌ گفته‌ این‌ استاد دانشگاه‌، مشكل‌ نابرابری‌ در عرضه‌ و توزیع‌ جنسی‌ دختر و پسر برای‌ ازدواج‌ و به‌ عبارتی‌ وجود 2 میلیون‌ دختر و پسر مجرد در دهه‌ 90، با احتساب‌ هنجار 5 سال‌ فاصله‌ سنی‌ میان‌ زوجین‌، جوانان‌ در این‌ دهه‌ با مشكل‌ انتخاب‌ همسر مواجه‌ خواهند شد. » که اصلا برای جمهوری عوضی اسلامی خوبیت ندارد. به تائید دوست و دشمن، جوانان در هیچ زمینه ای با هیچ گونه مشکلی روبرو نیستند. هرنوع فعالیت تفریحی که فکرش را بکنید به حد وفور درایران در اختیارشان است. هرجوان ایرانی بطور متوسط سه وبلاگ دارد و هیچ محدودیتی هم وجود ندارد. نه وبلاگ نویسی دستگیر می شود و نه اگر دستگیر بشود، وبلاگ نویسان را شکنجه می کنند. به این ترتیب، معنا ندارد که در این عرصه مهم، جوانان آنهم این جوانان با این همه امکانات نامحدود، با مشکل انتخاب همسر مواجه باشند. به همین خاطر، زالزالک هفتم می خواهد « صندوق اندوخته جوانان» درست کند و« تغذیه‌ آن‌ توسط‌ جوانان‌، خیرین‌ و خانواده‌ها... یكی‌ از مواد مندرج‌ در این‌ طرح‌» می باشد. و اما پرسش اساسی این است که سرمایه این صندوق از کجا خواهد آمد؟ استاددانشگاه می گوید که «منابع‌ تامین‌كننده‌ سرمایه‌ این‌ صندوق‌ در سال‌ اول‌ می‌تواند از محل‌ فروش‌ بنزین‌ تا سقف‌ 10 میلیارد ریال‌ و یا بودجه‌ عمومی‌ كشور باشد» و در سالهای‌ بعد، «از محل‌ آورده‌ ماهانه‌ جوانان‌ و نوجوانان‌ تا سقف‌ 5 هزار تومان‌، محل‌ فروش‌ اوراق‌ مشاركت‌، 5 درصد از محل‌ فروش‌ ثبت‌ نام [حج]‌ عمره‌ و تمتع‌ غیر از زایران‌ بار اول‌ و نیز از 5 درصد محل‌ تجمیع‌ عوارض‌ سالانه‌ تامین‌ شود». تا به همین جا روشن شد که اگر 10 میلیارد ریال از فروش بنزین تامین شود، سهم هر زوج می شود 1000 تومان که با این میزان پول در ایران امروز چه کارها که نمی شود کرد! آن چه که مسلم است و بحث بر نمی دارد که ازدواج در ایران تشویق می شود! از سوی دیگرچون دولت نمی داند با مازاد بودجه اش که هرساله بیشترمی شود، چه کند، بد نیست که بخش هائی از آن مازاد صرف این برنامه خداپسندانه بشود. البته درسال اول اجرای این طرح، مسئله مالی به این صورت که آمد، حل می شود. ولی می ماند سالهای بعدی که آنهم مسئله ای نیست. درایت مالی نمایندگان مقام معظم رهبری در زالزالک هفتم، بسیار چشمگیر و قابل توجه است. قرار است جوانان ماهی 5000 تومان به صندوق بپردازند و دولت نیز باید اوراق مشارکت انتشار بدهد که مردم خیریا خیرین به قول آزرمی در این امر خیر مشارکت بکنند. البته دولت باید توجه کند که اگر این اوراق مشارکت حداقل 20 درصد نزول ندهد ممکن است مثل بسیاری از برنامه های دیگرش موفق نشود، وکار دست مسئولان بانک مرکزی بدهد که مجبور بشوند برای ضربه زدن به دلار، ارزش آن را به ریال باز هم بالاتر ببرند که تقاضا برای آن سقوط کرده و بر بحران مالی امریکا اضافه شود. البته این اقدام انقلابی که در چند سال گذشته ازسوی بانک مرکزی دنبال شده این مزیت اضافی را دارد که دولت از فروش دلار، درآمد ریالی بیشتری خواهد داشت و می تواند کمبودهای ناشی از عدم فروش اوراق مشارکت ازدواج را جبران کند. کارشناسان سازمان بودجه وبرنامه و سازمان خصوصی سازی هم مجبور نخواهند شد تا سهام قبور متبرکه حضرت امام رضا در مشهد و یا حضرت معصومه درقم را برای فروش به بازار بورس تهران ارایه نمایند. البته یک منبع لایزال هم در ایران داریم و آن وجوهاتی است که منتظرالحاجی ها می پردازندو دولت اسلامی به روال گذشته آنها را انبار کرده و اگرچه به صاحبان این سپرده ها چیزی نمی پردازد ولی خودش از بکارگیری آن وجوهات – به اعتراف مهاجرانی وقتی که وزیر ارشاد بود- در بانکداری بدون بهره و اسلامی ایران « درآمد» های کلان خواهدداشت. به غیر از زایرانی که برای باراول به مکه مشرف می شوند، دلیلی ندارد که 5 درصد ازوجوهات حاجی های تکراری صرف این امر نشود. جالب این که جان به جان سیاست پردازان حکومت مستضعف پرور اسلامی که بکنید در همه حال مدافع منافع اقشار پولدار و مولتی میلیونرند. مشاهده کنید که آزرمی چه می گوید، « به‌ گفته‌ آزرمی‌، عضویت‌ جوانان‌ و نوجوانان‌ در این‌ صندوق‌، منجر به‌ آن‌ می‌شود كه‌ آنها معادل‌ آورده‌ خود در هنگام‌ ازدواج‌ از دولت‌ «هدیه‌ حكومتی‌ بلاعوض‌» دریافت‌ كنند. ». یعنی اگر شما مثل بنده هشت تان گرو نه تان بود و به زور و زحمت توانستید ماهی 5 هزارتومان برای یک سال- در مثل مناقشه نیست- به این صندوق بپزدازید، دولت هم به شما 60000 تومان دست خوش می دهد ولی اگر جزو خانواده های از مابهتران بودید و مثلا ماهی 100 هزار تومان پرداختید، دریافتی شما از دولت هم 1200000 تومان خواهد بود. باید بگویم که این جریان بر خلاف آن چه که به نظر می رسد عین عدالت است. این نکته که اگر دولت می خواهد به مردم کمک کند، یعنی در تدوین سیاست ها- به این مورد خاص کا رندارم- روال کار باید آن گونه باشد که به ندارها و کم دارها بیشتر مساعدت کند تا پولدارها، حرف چپ های بی وطن است والی در جامعه عدل و قسط اسلامی نگرش درست این است که هر چه پول بدهی آش می خوری. و آش مفت هم به کسی نمی دهند. آن دوره ای که مردم مومن ایران نذر و نیاز می کردندو خیریه می دادند دیگر گذشته است. جامعه ایران به اندازه ای که اکنون- به خصوص در سالهای اخیرو به همت کارشناسان اقتصادی سازمان برنامه و بودجه- پیشرفت کرده، متجدد و پیشرفته نبوده است. البته توجه می کنید که هدیه حکومتی بلاعوض است. بعد روشن می شود که بلاعوض بودن این کمک ها شرط اش این است که حداقل تا 7 سال از یک دیگر جدا نشوند و اگر جدا شدند« در صورت‌ وقوع‌ طلاق‌ در هفت‌ سال‌ اول‌ زندگی‌ (به‌ جز در موارد بیماری‌، اعتیاد و جنبه‌های‌ موجه) زوج‌ و زوجه‌، هر یك‌ به‌ نسبت‌ میزانی‌ كه‌ از تسهیلات‌ دولتی‌ استفاده‌ كرده‌اند، متعهد به‌ باز پرداخت‌ آن‌ هستند.».
می خواهم پیشنهاد کنم که مبادا ایرانیان مقیم خارج این طرح را دستکم بگیرند چون قرار است کمیته ای مرکب از « نمایندگان دستگاههای فرهنگی، نماینده امام جمعه شهر، خیرین» برای « سامان ازدواج» تشکیل شود که این کمیته « دبیرخانه» ای هم دارد که بطور تمام وقت در فرمانداری ها مستقر خواهد بود. پیش بینی می شود که برای شهرهائی که بیش از 100000 نفر جمعیت دارند، یک کمیته مرکزی و یک دبیر کل هم تعیین شود و هر سال هم به شیوه ای که دراروپای شرقی اتفاق می افتاد یک گنگره سالانه با شرکت جوانان منتظر الازدواج- به شیوه آزادمردان و آزاد زنان زمان محمد رضا شاه- برای مشارکت تجربیات مثبت و انتقاد از کم کاری ها وسوء استفاده ها تشکیل شود که این گنگره سالانه با شرکت ریاست جمهوری برگزار شده و با پیام مخصوص مقام معظم رهبری آغاز بکار خواهد کرد. اگرچه شورای مصلحت نظام و شورای « دموکراتیک» نگهبان باید به این گنگره نماینده بفرستند که خدای ناکرده کاری بر خلاف مصالح نظام و یا اصول اسلام محمدی نه اسلام امریکائی در آنها صورت نگیرد ولی شرکت رئیس شورای مصحلت و یا اعضای شورای « دموکراتیک» نگهبان در این کنفرانس سالانه اختیاری است. برای تبلیغ جهانی این ایده انقلابی، پیش بینی می شود که هر ساله تا سقف 250 نماینده از کشورهای مسلمان جهان به هزینه جمهوری عوضی اسلامی به این گنگره سالانه دعوت شوند. حسن این کار این است که این ایده انقلابی نمایندگان مقام معظم رهبری در زالزالک هفتم جهانی می شود.
کمیته سامان ازدواج مسئولیت های زیادی دارد. برای نمونه، « اعطای‌ وام‌ ازدواج‌ و تامین‌ جهیزیه‌ از محل‌ سپرده‌گذاری‌ قرض‌الحسنه‌ مردم‌ در بانك‌ها پس‌ از معرفی‌ و تشخیص نیاز از سوی‌ كمیته‌ سامان‌ ازدواج‌ صورت‌ می‌گیرد». تصمیم کمیته به ازای هر نفر یک رای صورت می گیرد و شورای « دموکراتیک» نگهبان باید از قبل « صلاحیت» رای دهندگان را بررسی وتائید کند. کمیته مرکزی و دبیر کل کمیته سامان ازدواج حق وتو نخواهند داشت.
علاوه بر همه این مساعدت ها، براساس ماده 3، دولت مکلف است « بر حسب‌ تشخیص كمیته‌ سامان‌ ازدواج‌ و احراز شرایط‌ متقاضی‌، وام‌ و ودیعه‌ مسكن‌ از محل‌ سپرده‌گذاری‌ قرض‌الحسنه‌ بانك‌ها به‌ جوانان‌ پرداخت‌ كند كه‌ میزان‌ آن‌ در شهرهای‌ با جمعیت‌ بیش‌ از 5\1 میلیون‌ نفر، 10 میلیون‌ ریال‌ و برای‌ سایر شهر و روستاها حداكثر تا 5 میلیون‌ ریال‌ با كارمزد قرض‌الحسنه‌ خواهد بود». نگاهی به قیمت مستغلات در ایران نشان می دهد که اعضای زالزالک هفتم با منتهای گشاده دستی میران این وام را تعیین کرده اند و برای تهران یا تبریر یا مشهد، با یک میلیون تومان، به راحتی می شود 4 عدد آپارتمان متوسط ابتیاع نمود. پیش بینی می شود که با این کار، زوج های جوان می توانند خودشان در یکی از این آپارتمانها زندگی کرده و سه تای دیگر را به دیگران اجاره بدهند که اگر کاری گیرشان نیامد وهم چنان بیکار بودند بتوانند از عهده تعهدات خویش به صندوق تسهیل ازدواج بر آیند. این برنامه حسن دیگری هم دارد که عرضه آپارتمانهای اجاره ای در شهرهای بزرگ افزایش یافته و علاوه بر تعدیل میزان اجاره ماهانه که در سالهای اخیر سیر صعودی داشته، پی آمدهای اقتصادی بسیار مفیدی خواهد داشت.
- افزایش تقاضا برای این آپارتمانها باعث رونق خانه سازی می شود و انبوه سازان مستضعف ایران که در همه این سالها در تنگدستی زندگی کرده اند، بهره مند خواهند شد.
- همراه با افزایش خانه سازی تقاضا برای سیمان و فولاد هم بیشتر می شود و برای سیمان وفولاد مازادی که روی دست تولید کنندگان باد کرده وباعث سقوط چشمگیر قیمت آنها شده، ایجاد تقاضا می شود و « قیمت تعادلی» بر قرار شده و صاحبان زحمت کش صنایع سیمان و فولاد که در همه این سالها زیان دیده اند می توانند با دلبستگی بیشتربراساس قوانین بازار(ع) به جامعه اسلامی ایران مساعدت کنند و تولید را افزایش بدهند.
- اگر تولید سیمان وفولاد افزایش یابد از سوئی نیاز کمتری به واردات این محصولات خواهیم داشت و از سوی دیگر حتی بعید نیست که بتوانیم مازاد تولیدات را به کشورهای همسایه- به خصوص عراق که در نتیجه برنامه نوسازی امریکا نیاز زیادی به خانه سازی دارد- صادر کنیم. از هر نظر که محاسبه کنیم کاهش واردات و یا افزایش صادرات باعث می شود که نیازهای ارزی ما کاهش یابد و نیاز کمتری به صادرات تن فروش و یا صادرات کلیه انسان و دنبلان آهو و نرینه بز خواهیم داشت.
مقوله دیگری که مورد توجه طراحان سوپر انقلابی این طرح قرار گرفته وضعیت بسیار ناهنجار تعیین مهریه در ایران است. « آزرمی‌ با اشاره‌ به‌ تعیین‌ نرخ‌ برخی‌ مهریه‌ها در سال‌های‌ گذشته‌ بر مبنای‌ ملاك‌های‌ اعتقادی‌ می‌افزاید: هم‌ اكنون‌ ماشین‌، تلفن‌ همراه‌، مسكن‌، تاریخ‌ تولد دختران‌ و حتی‌ اعضای‌ بدن‌ به‌ عنوان‌ ملاك‌ تعیین‌ مهریه‌ مطرح‌ است‌.به‌ گفته‌ وی‌ هر چند مهریه‌ حقی‌ برای‌ دختران‌ و خانواده‌های‌ آنها است‌، اما عندالمطالبه‌، بازپرداخت‌ آن‌ مشكل‌ بوده‌ و در هنگام‌ بروز اختلاف‌ و طلاق‌ مانعی‌ برای‌ مردان‌ شده‌ است‌».
نکته ظریفی که در این عبارت نهفته است، این که برخلاف فرمایش معروف امام راحل که « اقتصاد مال خر است»، شعور اقتصادی خانواده های ایرانی درسطح بسیار بالائی است که به جای تعیین مهریه به ریال که هر روزه بی ارزش تر می شود، میزان مهریه را به صورت ماشین، تلفن همراه و مسکن و حتی اعضای بدن تعیین می نمایند. مسئله این است که به میمنت تورم افسارگسیخته ای که تنها در محاسبات بانک مرکزی بطور کامل تحت کنترل در آمده است، قوه خرید ریال بطور هراس انگیزی کاهش یافته است.یعنی اگر شما مهریه تان را مثلا 10 میلیون تومان تعیین کنید اگر درزمان ازدواج با این میزان بتوانیدبا این مبلغ یک ماشین زانتیا بخرید یا مثلا ده عدد تلفن همراه ابتیاع نمائید، دو سه سال بعد که به خاطر ازدواج مجدد همسرتان بخواهید از او جدا بشوید، در این فاصله، بدون تردید قیمت ها در نتیجه رونق اقتصادی افزایش یافته است. و با این مبلغ احتمالا می توانید یک ماشین پراید بخرید و یا به جای ده تلفن همراه، فقط می توانید 5 تلفن همراه را با اندکی قرض ابتیاع نمائید. در حالیکه اگر از همان اول، میزان مهریه رابه صورت فلان تعداد تلفن همراه یا یک یا دو اتوموبیل زانتیا یا سهند قرار می دادید در زمان طلاق با این مشکل، روبرو نمی شدید. البته تعیین مهریه به صورت اعضای بدن، مثلا یک کلیه، یا 50% جگر، یا قرنیه یک چشم یا هر دو چشم بعید نیست با درایت اقتصادی توام نباشد. شواهد موجود نشان می دهد که در نتیجه موفقیت های چشمگیر اقتصادی دولت آقای خاتمی، نه فقط یک « بازاررقابتی» برای کلیه در ایران به وجود آمده است – آگهی هایش در روزنامه ها چاپ شد- بلکه همه شواهد نشان می دهد که تعداد عرضه کنندگان اعضای بدن در این بازار سیر صعودی دارد و بعید نیست در آینده ای نزدیک با کاهش قیمت اعضای بدن در این بازارروبرو بشویم. البته اگر ایران به سازمان تجارت جهانی به پیوندد بعید نیست که کارآفرینان ایرانی بتوانند در حوزه صدور اعضای بدن از ایران به موفقیت های چشمگیری که در دیگر عرصه ها منتظرشان است دست بیابند که در آن صورت، کاهش قیمت منتفی خواهد بود. احتمال دارد خانواده های ایرانی که میزان مهریه را به صورت اعضای بدن قرار می دهند از مسایلی خبر داشته باشند که لقمانعلی از آن بی خبر است.
جالب توجه این که به همت زالزالک هفتم واین طرح انقلابی اش قرار است بخش های هر چه بیشتری از زندگی خصوصی افراد از کنترل دولت بیرون آمده و در اختیار این کمیته انقلابی قرار بگیرد، « طراح‌ «تسهیل‌ ازدواج‌» ادامه‌ می‌دهد: «در این‌ طرح‌ گفته‌ شده‌ كه‌ برای‌ جلوگیری‌ از لجام‌ گسیختگی‌ و چشم‌ و همه‌ چشمی‌های‌ بی‌مورد خانواده‌، سقفی‌ برای‌ «مهریه‌» تعیین‌ شود». تعیین سقف مهریه این خوبی را دارد که به همه نابرابری های موجود در جامعه ایران یک شبه پایان می دهد. از آن گذشته، «آزرمی‌ ادامه‌ می‌دهد: بر این‌ اساس‌ پیش‌بینی‌ شده‌، میزان‌ «مهریه‌» برای‌ هر منطقه‌ نه‌ به‌ اندازه‌یی‌ كه‌ دست‌ مرد در طلاق‌ باز بوده‌ و نه‌ در حدی‌ كه‌ پرداخت‌ آن‌ عندالمطالبه‌ و یا بعد از طلاق‌ ناممكن‌ باشد تعیین‌ شده‌ و سردفترها از دادن‌ سند ازدواج‌ به‌ مهریه‌های‌ بالای‌ سقف‌های‌ مشخص خودداری‌ كنند». به سخن دیگر، میزان مهریه در مناطق مختلف یک سان نخواهدبود. البته عده ای که این طرح را دقیق مطالعه نکرده اند در نوشته های بی سروپای خویش مطرح کرده اندکه این طرح باعث « طبقه بندی زنان» می شود. در حالیکه، « طراح‌ «تسهیل‌ ازدواج‌» در خصوص‌ نحوه‌ منطقه‌بندی‌ مهریه‌ توضیح‌ داد: «ملاك‌ این‌ طبقه‌بندی‌ كشوری‌، فرمانداری‌ شهرها است‌ كه‌ بر اساس‌ آن‌ شهرهای‌ دارای‌ فرمانداری‌ طبقه‌بندی‌ می‌شوند.» یعنی مثلا چه موردی دارد که میزان مهریه در تبریز به اندازه مهریه در نهاوند باشد. یا این که میزان مهریه در تهران همان میزانی باشد که در قائم شهر یا سمنان است! آن چه که دراین طرح روشن ناشده باقی مانده است این که آیا سن و اندازه باسن و دورکمرو رنگ چشم و ابرو آیا درتعیین میزان مهریه تاثیر دارد یا خیر؟ اگرچه باید منتظر تصمیم نهائی نمایندگان مقام معظم رهبری در زالزالک هفتم بمانیم ولی اصلح است که این عوامل هم مورد توجه قرار بگیرد در غیر این صورت، دراین بازار رقابتی براساس قوانین اساسی بازار (ع)، وضعیت دخترانی که سن و اندازه باسن و دورکمر ورنگ چشم شان مناسب نباشد، با کمبود تقاضا روبرو شده و ممکن است روی دست خانواده های خود بمانند. «وی‌ «طبقه‌بندی‌ مهریه‌ها» در مناطق‌ مختلف‌ را موجب‌ «طبقه‌بندی‌ زنان‌» ندانسته‌ و اعتقاد دارد: امروزه‌ با «تعیین‌ مهریه‌های‌ سنگین‌، طبقه‌بندی‌ها «خانه‌ به‌ خانه‌» شده‌ است‌. لذا تعیین‌ مهریه‌هایی‌ كه‌ عندالمطالبه‌ بازپرداخت‌ آن‌ آسان‌ باشد به‌ نفع‌ زنان‌ است بنابراین‌ حال‌ كه‌ «مهریه‌» تبدیل‌ به‌ «پدیده‌یی‌ اقتصادی‌» شده‌، باید ساماندهی‌ شود.» البته توجه دارید که قرار بود که میزان مهریه طوری نباشد که دست مرد را در طلاق باز بگذارد ولی این جا روشن شد که اتفاقا منظور طراح این برنامه انقلابی خواستار تعیین مهریه به حدی است که « عندالمطالبه بازپرداخت آن آسان باشد». چون به گفته ایشان، آسان بودن بازپرداخت نه باعث باز بودن دست مرد در طلاق دادن بلکه « به نفع زنان است». نکته بعدی ولی اندکی گنگ است. من نمی دانم الان چه پیش آمده که مهریه « پدیده ای اقتصادی» شده که سامان دهی اش لازم شده باشد. تا آن جا که به یاد دارم مهریه همیشه پدیده ای اقتصادی بوده است. ولی بعید نیست با موفقیت چشمگیر دولت آقای خاتمی در « سامان دهی اقتصاد»، نمایندگان زالزالک هفتم به این فکر افتاده اند که با بهره گیری از این سنت پسندیده سامان دهی، مهریه را سامان دهی کنند. آزرمی با حذف « کمیته سامان ازدواج» شدیدا مخالفت کرده می گوید « در كشور ما هیچ‌ دستگاهی‌ مسئوول‌ ساماندهی‌ و پاسخگویی‌ به‌ امر ازدواج‌ نیست» و به نظر ایشان این وظیفه دولت و زالزالک هفتم و زالزالک های بعدی است که امر ازدواج را سامان دهی نمایند.
البته ممکن است شما هم مثل گزارشگر از دست آوردهای شگرف اقتصادی ایران در این سالها بی خبر مانده باشید و بگوئید با بیکاری روزافزون بهتر است دولت وزالزالک هفتم در فکر سامان دهی معنی دار اقتصاد ایران باشند که برای جوانان کار مفید ایجاد شود و بعد جوانان هر طور که خودشان صلاح دانستند ازدواج بکنند یا هم چنان مجرد باقی بمانند ولی این دیدگاه های شدیدا غرب زده و استکباری با ضوابط جمهوری عوضی اسلامی که می خواهد از دست به آب رفتن تا رختخواب امت ایرانی را کنترل کند جوردر نمی آید. به همین خاطر، طراح این برنامه انقلابی اگرچه مشکل بیکاری را قبول داردولی بعکس گزارشگر که فقط بلد است نق بزند و هیچ راه حلی ارایه نمی دهد راه حل های اسلامی ارایه می کند، « آزرمی‌ تصریح‌ می‌كند: زمانی‌ كه‌ جوان‌ فاقد شغل‌ و مسكن‌ است‌، وام‌ دادن‌ به‌ آنها تاؤیری‌ جز به‌ سختی‌ انداختن‌ جوانان‌ در آغاز زندگی‌ ندارد. به‌ گفته‌ وی‌ در این‌ طرح‌، دولت‌ مكلف‌ به‌ احداث‌ «مسكن‌ موقت‌» برای‌ جوانان‌ با اجاره‌ مناسب‌ و مهلت‌ استفاده‌ حداكثر سه‌ سال‌ با همكاری‌ وزارت‌ مسكن‌ و شهرسازی‌ است‌». آن چه که دراین جا روشن نمی شود این که اگر جوان فاقد کار باشد، پس در آمد ندارد. درجامع قسط اسلامی مان، بیمه بیکاری هم که نداریم- البته کمیته امداد امام خمینی و چند کمتیه مشابه هم هستند که مسئولان شان بیشتر از اقشار آسیب پذیر به وجوهات دولتی نیازمندند در نتیجه برای آسیب پذیرهای واقعی مبلغ دندان گیری باقی نمی ماند- در آن صورت، این « اجاره مناسب» از چه منبعی باید پرداخت شود؟ از آن گذشته، اگر چه در حال حاضر، میزان اشتغال آفرینی در اقتصاد ایران به حدی است که کشور را با کمبود کارگر روبرو کرده است ولی اگر در آینده خدای ناکرده این سیر کاهش یابدو این جوانان پس از انقضای مهلت نتوانند کار پیدا کنند، با آنها چه رفتاری خواهد شد؟ یک پیشنهاد عملی که اخیرا از سوی مسئولان مورد توجه جدی قرار گرفت این است که می توانیم حداقل به بخشی از آن ها کارتن های خارجی بدهیم که در خیابانها بخوابند. اگر هم منجمد شدند خوشحال باشند که در کارتون های خارجی که جنس شان بهتر است یخ زده اند.
طراح محترم این طرح به واقع از دوراندیشی سنگ تمام گذاشته است یعنی هیچ وجهی از ازدواج نیست که از چشم تیزبین او پوشیده مانده باشد. گیرم که مشکل مهریه را حل کردید، یعنی می فرمائید که ازدواج بدون جشن و سورچرانی انجام بگیرد؟ التبه که نه، به گفته آزرمی، « همچنین‌ كلیه‌ دستگاههای‌ اجرایی‌ دارای‌ تسهیلات‌ رفاهی‌، باشگاه‌ و نهادهای‌ عمومی‌ و شهرداریها موظفند با هماهنگی‌ «كمیته‌ سامان‌ ازدواج‌» فضاها را برای‌ برگزاری‌ جشن‌ و مراسم‌ ازدواج‌ به‌ همان‌ قیمتی‌ كه‌ از كاركنان‌ خود دریافت‌ می‌كنند، در اختیار زوج‌ها قرار دهند». خوب این مشکل هم که الحمدالله حل شد. هنوز می ماند یک مشکل اساسی دیگر. اگر به تقویم نگاه کنید مشاهده خواهید کرد که روزهای زیادی در سال به مناسبت های متعدد نامگذارش شده اند. روز مادر، روز معلم، روز پدر، و روز کارگر. آیا این درست است که با همه اهمیتی که ازدواج برای این که کسی پدر یا مادر بشود دارد، ما چیزی به اسم روز ملی حمایت ازازدواج جوانان نداشته باشیم؟« طراح‌ «تسهیل‌ ازدواج‌» می‌گوید: دولت‌ موظف‌ به‌ فرهنگ‌سازی‌» است» و باید «روز اول‌ ذیحجه‌ (روز ازدواج‌ حضرت‌ علی‌ ع‌ و فاطمه‌ زهراس‌) به‌ عنوان‌ «روز ملی‌ حمایت‌ از ازدواج‌ جوانان‌» نام گذاری شود. بعلاوه، برای این که برنامه با توفیق کامل همراه باشد، «وزارت‌ دفاع‌ و پشتیبانی‌ نیروهای‌ مسلح‌، مكلف‌ به‌ ساماندهی‌ خدمت‌ وظیفه‌ سربازان‌ متاهل‌ و تعیین‌ نزدیك‌ترین‌ پادگان‌ محل‌ زندگی‌ برای‌ خدمت» آنهاست. از آن گذشته،« سایر دستگاهها موظف‌ به‌ ارایه‌ طرح‌ جامع‌ آموزش‌، مشاوره‌ قبل‌ و بعد از ازدواج‌، در اولویت‌ قرار دادن‌ متاهلین‌ در دسترسی‌ به‌ فرصت‌های‌ شغلی‌، وام‌ اشتغال‌ و مسكن‌های‌ حمایتی‌، و وزارتخانه‌های‌ علوم‌ و بهداشت‌ و سایر موسسات‌ دارای‌ مراكز آموزشی‌ ملزم‌ به‌ جابه‌جایی‌ دانشجویان‌ متقاضی‌ متاهل‌ به‌ دانشگاه‌ و مركز آموزش‌ محل‌ زندگی‌ و در اختیار قراردادن‌ فضاهای‌ خوابگاهی‌ با اجاره‌ دانشجویی‌ در ایام‌ تعطیلی‌ دانشگاه‌ هستند.»
یعنی این که انشاالله وقتی این طرح بطور کامل اجرا شود، ایران را باید به واقع بهشت جوانان تازه ازدواج کرده نامید که هم مهریه شان سامان دهی شده و هم همه سازمانها و نهادهای دولتی کاری جز این ندارند که این امر خطیر را برایشان سهل و ساده نموده باشند.
البته اخبار تائید نشده از زالزالک هفتم حاکی است که شماری ازنمایندگان مقام معظم رهبری در زالزالک هفتم در یک اخطار نظام نامه ای به ریاست زالزالک هفتم خواستار افزودن یک تبصره بر مواد اطلاقی این طرح شدند.
یکی از این نمایندگان مقام معظم رهبری د رزالزالک هفتم که از ما خواست نام او را افشا نکنیم، در یک تماس ایمیلی متن این اخطار را برای گزارشگر فرستاد:
- از مقام معظم ریاست زالزالک هفتم خواهشمندیم اجازه ندهند تبعیض براساس سن در قوانین مترقیانه اسلام وارد شود. امضاء کنندگان این تبصره استدعا می کنند که مصوبات « طرح تسهیل ازدواج» بی اعتناء به سن و موقعیت، شامل همه برادران بشود.-
امبدواریم زالزالک هفتم در تکمیل این طرح انقلابی موفق و منصور باشد و در پایان دوره، مثل نمایندگان زالزالک ششم با سلب صلاحیت و اعتصاب غذا – عکس هایش که یادتان هست!- روبرو نشود. اگر هم شد، لااقل بداند که جوانان پرشوری که به همت زالزالک هفتم صاحب خانه وخانواده شده اند در بیرون از ساختمان مجلس برای ابقای نمایندگان انقلابی زالزالک هفتم دست به تظاهرات اعتراضی بزنند..
انشاالله....
[i] هر آن چه در داخل «» می آید از این شماره اعتماد است. به غیر از آن چه که مستقم نقل می شود، مسئولیت بقیه مطالب با نویسنده این گزارش است.

|

Weblog Commenting and Trackback by HaloScan.com